مگه میشه شب عروسیِ آدم به تلخی گره بخوره؟
نگاهش باز هم با غرق شدن در خاطراتی که معلوم بود روحش را به زنجیر کشیده؛ دوباره رنگِ اندوه به خود گرفت ...
- برای دختری مثلِ من که به قولِ قدیمیها
" آفتاب مهتاب ندیده " بودم
و بی اندازه خجالتی و چشم و گوش بسته به حساب میومدم چیزی سخت تر از مراسمِ زفاف وجود نداشت !
۸ جفت چشم و ۸ جفت گوش، #پشتِ در اتاق به انتظار نشسته بودند تا با تحقُق پیدا کردنِ خصوصیترین اتفاقِ زندگیمون، کِل بکشن و با تبریک گفتن به مادرم اونو از دختر بودنِ تنها دخترش مطمئن کنن !!!!......
میدانستم هنوز هم این رسم پابرجاست ولی ...
#ادامه در کانال زیر 👇👇 ...
🌼🍃🔗💙🔗❤️🔗💙🔗❤️🔗
https://eitaa.com/joinchat/1559363661C248effabc1