eitaa logo
اطلاع رسانی گسترده حرفه‌ای
12.8هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
2.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات انبوه در پیام رسان ایتا در کانال های مذهبی، خبری، طبی، سیاسی، بانوان، فروشگاهی، رمان و جوک و... بازدهی مناسب و تعرفه مناسب ادمین رزرو👇 @resale_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc
3.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید:مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. .یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندش آور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار کردن ، در جواب گفت ..... 👇 ادامه داستان را اینجا بخوانید... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1202389118C26d30bc2fc