eitaa logo
اطلاع رسانی گسترده حرفه‌ای
9.5هزار دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات انبوه در پیام رسان ایتا در کانال های مذهبی، خبری، طبی، سیاسی، بانوان، فروشگاهی، رمان و جوک و... بازدهی مناسب و تعرفه مناسب ادمین رزرو👇 @resale_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ یکی از گذشتگان تعریف می کند که روزی به همسرم گفتم که برای شب مهمان دارم و باید تا شب که از سر کارم برمی گردم همه چیز را آماده و مرتب کرده باشی و غذا درست کرده باشی شرمنده مهمانها نشویم . همسرم گفت : چشم ومن سرکارم در مزرعه رفتم و تا مغرب سخت کار کردم و به طرف خانه به راه افتادم ....اما چشمم در آن تاریکی مغرب که باید همه چیز آماده می بود به همسرم افتاد گوشه ای خوابیده بود ... من هم خسته و درمانده که این حالت را دیدم از حرص و ناراحتی تا توانستم با عصا کتکش زدم ! به تمام قوت ضرباتم را وارد می کردم ، ناگهان متوجه شدم که صدای همسرم نیست و اصلا خانه خجالت زده بودم خیلی ترسیده بودم ....👇👇 eitaa.com/joinchat/1918304256Cc99eb2aa0b
نقل می فرمايد: رفيقی در قبرستان اصفهان داشتم كه هميشه بر سر مقبره ای مشغول عبادت بود روزی از او سؤال مي كنند كه از قبرستان چه ديده اي؟ فرمود: روز قبل در قبرستان جنازه ای را آوردند و در اين گوشه دفن كردند و رفتند. هنگام غروب بلند شد و مرا ناراحت كرد ناگاه ديدم كه از او بود اين صورت وحشتناك بر سر آن قبر ناپديد شد مقداری گذشت بلند شد كه در عمرم چنين بوی خوشی استشمام نكرده بودم. در اين هنگام آمد و بر سر همان قبر نا پديد شد مقداري گذشت ديدم صورتی زيبا از قبر بيرون آمد ولی خورده و است...... ادامه داستان 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2339504171Cc1770df7a3