#استاد_خشن_جذاب😍🤫👇
بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، میخواست بالا بیاد.
آب دهنم رو قورت دادم و با چهرهی کج شدهای به شاهرخ که داشت تدریس میکرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد:
- کنفرانس جلسهی پیشو الان بده.
و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اساماسی به گوشیم اومد:
- چیزی شده خانومم؟
یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم:
- بوی عطر میاد.. نمیدونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد میشه!
با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید:
- کی عطر زده؟
چندتا از دخترا با ناز من-من میکردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣
↬https://eitaa.com/joinchat/1189282165Cf5421efba8 °
#استاد_خشن_جذاب😍🤫👇
بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، میخواست بالا بیاد.
آب دهنم رو قورت دادم و با چهرهی کج شدهای به شاهرخ که داشت تدریس میکرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد:
- کنفرانس جلسهی پیشو الان بده.
و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اساماسی به گوشیم اومد:
- چیزی شده خانومم؟
یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم:
- بوی عطر میاد.. نمیدونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد میشه!
با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید:
- کی عطر زده؟
چندتا از دخترا با ناز من-من میکردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و..... .👇🏻🤣😍
↬https://eitaa.com/joinchat/2677473395C13dcb795c4 °
هدایت شده از تبلیغات بختیاری
#استاد_خشن_جذاب😍🤫👇
بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، میخواست بالا بیاد.
آب دهنم رو قورت دادم و با چهرهی کج شدهای به شاهرخ که داشت تدریس میکرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد:
- کنفرانس جلسهی پیشو الان بده.
و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اساماسی به گوشیم اومد:
- چیزی شده خانومم؟
یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم:
- بوی عطر میاد.. نمیدونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد میشه!
با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید:
- کی عطر زده؟
چندتا از دخترا با ناز من-من میکردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣
↬https://eitaa.com/joinchat/2677473395C13dcb795c4 °
#استاد_خشن_جذاب😍🤫👇
بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، میخواست بالا بیاد.
آب دهنم رو قورت دادم و با چهرهی کج شدهای به شاهرخ که داشت تدریس میکرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد:
- کنفرانس جلسهی پیشو الان بده.
و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اساماسی به گوشیم اومد:
- چیزی شده خانومم؟
یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم:
- بوی عطر میاد.. نمیدونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد میشه!
با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید:
- کی عطر زده؟
چندتا از دخترا با ناز من-من میکردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣
↬https://eitaa.com/joinchat/1189282165Cf5421efba8 °