eitaa logo
تبلیغات بختیاری
71 دنبال‌کننده
88 عکس
7 ویدیو
0 فایل
تبلیغات در تمامی کانال های ایتا با صنف های بانوان ورزشی خبری مذهبی طبی و..... با بهترین تعرفه ها در خدمت هستیم جهت رزرو ↓↓ @Hojat_nasiri
مشاهده در ایتا
دانلود
😍🤫👇 بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، می‌خواست بالا بیاد. آب دهنم رو قورت دادم و با چهره‌ی کج شده‌ای به شاهرخ که داشت تدریس می‌کرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد: - کنفرانس جلسه‌ی پیشو الان بده. و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اس‌ام‌اسی به گوشیم اومد: - چیزی شده خانومم؟ یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم: - بوی عطر میاد.. نمی‌دونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد می‌شه! با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید: - کی عطر زده؟ چندتا از دخترا با ناز من-من می‌کردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣 ↬https://eitaa.com/joinchat/1189282165Cf5421efba8 °
😍🤫👇 بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، می‌خواست بالا بیاد. آب دهنم رو قورت دادم و با چهره‌ی کج شده‌ای به شاهرخ که داشت تدریس می‌کرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد: - کنفرانس جلسه‌ی پیشو الان بده. و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اس‌ام‌اسی به گوشیم اومد: - چیزی شده خانومم؟ یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم: - بوی عطر میاد.. نمی‌دونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد می‌شه! با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید: - کی عطر زده؟ چندتا از دخترا با ناز من-من می‌کردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و..... .👇🏻🤣😍 ↬https://eitaa.com/joinchat/2677473395C13dcb795c4 °
هدایت شده از تبلیغات بختیاری
😍🤫👇 بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، می‌خواست بالا بیاد. آب دهنم رو قورت دادم و با چهره‌ی کج شده‌ای به شاهرخ که داشت تدریس می‌کرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد: - کنفرانس جلسه‌ی پیشو الان بده. و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اس‌ام‌اسی به گوشیم اومد: - چیزی شده خانومم؟ یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم: - بوی عطر میاد.. نمی‌دونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد می‌شه! با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید: - کی عطر زده؟ چندتا از دخترا با ناز من-من می‌کردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣 ↬https://eitaa.com/joinchat/2677473395C13dcb795c4 °
😍🤫👇 بوی عطر مزخرفی توی کلاس پیچیده بود. انگار که دل و رودم با بچم، می‌خواست بالا بیاد. آب دهنم رو قورت دادم و با چهره‌ی کج شده‌ای به شاهرخ که داشت تدریس می‌کرد، نگاه کردم که بالاخره نیم نگاهی بهم انداخت و به موسوی اشاره کرد: - کنفرانس جلسه‌ی پیشو الان بده. و بلافاصله روی صندلیش نشست. گوشیشو برداشت که اس‌ام‌اسی به گوشیم اومد: - چیزی شده خانومم؟ یه دستم رو جلوی دهنم گرفتم و با دست دیگم تایپ کردم: - بوی عطر میاد.. نمی‌دونم مال کیه ولی اگه چند دیقه دیگه بمونم حالم بد می‌شه! با اخم سرش رو از گوشیش در آورد و غرید: - کی عطر زده؟ چندتا از دخترا با ناز من-من می‌کردن که عصبی ماژیکو روی میز پرت کرد و....👇🏻🤣 ↬https://eitaa.com/joinchat/1189282165Cf5421efba8 °