♨️♨️♨️♨️♨️
#همراز_آسمان_من
گل تو دستمو جابجا کردم و رو نیمکت نشستم .
چند دقیقه که گذشت کلافه بلند شدم و سمت خیابون رفتم .
واییی! خبری ازش نیست!
خواستم گوشیمو در بیارم بهش زنگ بزنم که یهو با چیزی که دیدم بهت زده خشک شدم .
یه دختر مانتویی خیلی خوشگل ویلچر محمدو به سمت خیابون هل میداد .
هردوشون خندون بودن .
فوری به خودم اومدم و رفتم تو پارک پشت درخت .
چند لحظه بعد صدای نازک اون دختر رو نزدیکم شنیدم
+محمد مطمئنی اینجاست؟
+آره خودش گفت
+وا؟! پس کو؟
+چه میدونم؟
+پس منتظر شیم تا بیاد
+تو نمیخوای بری؟
دختره عصبانی گفت
+مگه نگفتی امروز همه چیو بهش میگی ؟ منم بهش معرفی میکنی؟
+گفتم ولی حالا چه عجله ایه؟
+واقعا که! نخیر همین امروز همه چیو بهش میگیو این بازی رو تموم میکنی
حرفاشو تو ذهنم تجزیه کردم
امکان نداره!....
✨ادامه در کانال عطر ایمان....✨
➘
http://eitaa.com/joinchat/1868824596Cc2d4850591
♨️♨️♨️♨️♨️