فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام روزتون معطر به وجود مُقدس
و مُطهر امام حسين عليه السلام🖤
🌼سـلام به خدا🙏
☕️که سرچشمه مهربانیست
🌼سـلام به شما که
☕️آفتاب مهربانے هستید☀️
🌼امـروزتون بخیر
☕️لحظه هاے عمرتون
🌼پراز سلامتی
☕️آرزوهاتون دست یافتنی
🌼و نگاه خداوند
☕️همراه همیشگےتون باشه
اربعین حسینی تسلیت باد 🏴
💞💫@gozalz💫💞
آغاز پیادهروی جاماندگان اربعین در تهران
🔹آیین پیادهروی جاماندگان اربعین حسینی، در میدان امام حسین(ع) تهران آغاز شد و دلدادگان حسینی با پیمودن مسیر ۱۷ کیلومتری، تا حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در شهرری پیادهروی میکنند.
✍✅ کانال اطلاع رسانی زرند نیوز
╭┅───🇮🇷───┅╮
🆔 @gozalz
╰┅───🇮🇷───┅╯
برپایی ایستگاه صلواتی به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی توسط بچه های بسیجی و جهادی اجرکم عند اله
#اربعین_۱۴۰۲
51.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوشکلترین عکسهام با قشنگ ترین مداحی عراقی #محمد_نجامی
که تو مسیر شنیدم تقدیم به شما
سعی کردم هرچی در توان دارم بذارم تا شور و حال و ذوق توی این مسیرو به نمایش بذارم
امیدوارم دوست داشته بوده باشید…
✍✅ کانال اطلاع رسانی زرند نیوز
╭┅───🇮🇷───┅╮
🆔 @gozalz
╰┅───🇮🇷───┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دشمنان شیعه ببینید
🔸 تنبیه معلم در کالیفرنیا جان پسر ۱۲ساله را گرفت
🔹معلم ورزش مدرسهای در کالیفرنیا، دانشآموزی که لباس مناسب زنگ ورزش نپوشیده بود را مجبور کرد در گرمای هوا دور حیاط بدود. اما او هرچه به معلمش التماس کرد که اجازه آب خوردن به او بدهد نتیجه نداشت. پس از دقایقی گفت دیگر نمی توانم نفس بکشم و از حال رفت!
🔹با رسیدن عوامل اورژانس، او به بیمارستان منتقل شد اما پسر نوجوان دچار ایست قلبی شد و جان باخت.
🆔 @YjcNewsChannel
فردا پنجشنبه۱۴۰۲/۶/۱۶ نوبت عصر
پخت نان بربری صلواتی به نیت احسان مرحوم مشهدی علی(داداش)
روحش شاد
🔹داستان ضرب المثل « دیگران کاشتند ماخوردیم ما میکاریم تا دیگران بخورند»
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻏﺰﻧﻮﯼ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ...
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﺬﺷﺖ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﮐﺎﺷﺘﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻧﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻠﻮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﻧﻬﺎﻝ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﯿﺴﺖ
ﺳﺎﻝ ﻃﻮﻝ ﻣﯿﮑﺸﺪ ﺗﺎ ﺛﻤﺮ ﺑﺪﻫﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﺑﻪ
ﭼﻪ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺍﯾﻦ ﻧﻬﺎﻝ ﺭﺍ ﻣﯿﮑﺎﺭﯼ؟؟؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﺎﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﻣﺎ ﻣﯿﮑﺎﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ!!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﺏ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
وﺍقعا ﺟﻮﺍﺏ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺻﺪ ﺳﮑﻪ
ﻃﻼ ﺑﺪﻫﻨﺪ...
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ:ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:
ﺯﯾﺘﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺛﻤﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻣﻦ
ﺍﻻﻥ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ...
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺳﺨﻦ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮔﻔﺖ:
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﯼ؟
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ:زﯾﺘﻮﻥ ﺳﺎﻟﯽ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺘﻮﻥ
ﻣﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺛﻤﺮ ﺩﺍﺩ!!!
ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺻﺪ ﺳﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ...
✍✅ کانال اطلاع رسانی زرند نیوز
╭┅───🇮🇷───┅╮
🆔 @gozalz
╰┅───🇮🇷───┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخه مگه میشه این بند انگشتی رو ببینی و دلت نره
واقعا آدم کیف میکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد همه درگذشتگان گرامی باد🌹
💠مردهها هم احساس دارند💠
✅یکی از آداب قبرستان این هست وقتی کنار قبری میروید، سریع قبر رو ترک نکنید بلکه مدتی کنار قبر بنشینید، زیرا مرده وجود شما رو حس میکند و از بودن شما آرامش میگیرد:
✴️شخصی از امام موسی کاظم (ع) سؤال کرد:
مؤمنی که مرده باشد، آیا کسی که قبر او را زیارت می کند، آگاه بدان است؟
🌷امام فرمود: بله و تا زمانی که بر سر قبر او هست، مرده با او مأنوس گشته و آرامش می یابد.
و زمانی که بلند شده و از کنار قبر میرود، از رفتن او وحشتی به مرده وارد میشود...
💢قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْمُؤْمِنُ يَعْلَمُ بِمَنْ يَزُورُ قَبْرَهُ قَالَ نَعَمْ وَ لَا يَزَالُ مُسْتَأْنِساً بِهِ مَا دَامَ عِنْدَ قَبْرِهِ فَإِذَا قَامَ وَ انْصَرَفَ مِنْ قَبْرِهِ دَخَلَهُ مِنِ انْصِرَافِهِ عَنْ قَبْرِهِ وَحْشَةٌ.
📕اصول کافی، ج 3، ص 228،
#حکایت
🌾آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی (ره) نقل می کنند :
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضی حائری برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازی که در بين مردم به نماز وحشت معروف است.
بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم .
چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟
آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می آمد، رفت توی فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهای دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن...
وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايی نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بی کسی و غربت کردم
گفتم خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسی را ندارم....
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايی از پشت سرم شدم.
صدايی دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقی دلنشين!
سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوری را ديدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من ميآمد.
هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند.
نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور !
نوری چشم نواز و آرامش بخش.
ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقای حائری! ترسيدی ؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می نگريستند فرمودند:
من علی بن موسی الرّضا هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زيارت من آمديد من هم ۷۰ مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود ۶۹ بار ديگر هم خواهم آمد....
پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
ميت در قبر مانند كسی است كه در دريا غرق شده باشد، هرچه را ديد چنگ به آن ميزند، كه شايد نجات يابد.
🔸و منتظر دعای كسی است كه به او دعا كند. از فرزند و پدر و برادر خويش. و از دعای زندگان نورهايی مانند كوهها داخل قبور اموات ميشود. و اين مثل هديه است كه زندگان از برای يكديگر ميفرستند.
🌷پس چون كسی از برای ميتی استغفاری يا دعايی كرد، فرشتهای آن را بر طبقی ميگذارد و از برای ميت ميبرد و ميگويد:
🔹اين هديهای است كه فلان برادرت يا فلان خويشت برای تو فرستاده است و آن ميت به اين سبب شاد و خوشحال ميشود.
📚احياءالعلوم
فرداآخرین پنجشنبه ساله یادهمه ی اموات وگدشته گان گرامی باد.