📋✍️▪️
📖#یادداشت (#مناسبتی #ایام_فاطمیه)🖤
☑️ «در دستهای خیبریام جان نمانده است»
✍️این حرفها را بعد از ماجرای نفرینتان گفتهاید. بعد از آن که على (ع) را دست بسته بردند. بعد از آن که دست حسنین را گرفتید و رفتید سر مزار رسول الله (ص). رفتید که با این دل مهربانتان اهالی مدينه را نفرین کنید. رفتید که گیسوانتان را پریشان کنید. گریبان چاک کنید.
درست بعد از آن که سلمان آمد و گفت که امام تان گفته که نه! که نفرین نه! و شما مثل یک موج بلند خشمگین که یکباره فرو می ریزد، خاموش شدید... همان موقع که "على" تان داشت تنها و مظلوم از در مسجد مدینه بیرون می رفت و تنهایی اش شده بود قدر دو دنیای خدا.
این حرفهایتان را که می خوانم... با خودم می گویم اگر شما توی آن لحظه های علی (ع) نبودید، چه می شد؟ چه بر سر امیرمومنان جهان می آمد؟ بعد هی از خودم می پرسم شما با آن همه بی قراری که تا پای نفرینتان برده بود، چگونه توانستید دوباره سرپا بایستید، آرام شوید و در آرامشتان این همه محبت را خلاصه کنید توی کلمات و بریزید زیر پای تنهایی " على" تان؟
قالَت فاطمه (س): رُوحی لِروحِکَ الفِداء، و
نَفسی لِنفسِكَ الْوقاء یا أَبَاالحَسَن! إن كنتُ في
خَير کنتُ مَعَک و إِن كُنت في شر کنتُ مَعک...
على جان، جانم فدای جان تو، و جان و
روح من سپر بلاهای جان تو، یا اباالحسن!
همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و
نیکی بسر میبری با تو خواهم زیست و یا
اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی،باز هم
با تو خواهم بود.
دلم آتش می گیرد برای دنیایتان...
دنیای دونفره غمگینتان که علی (ع)
به جز شما و شما جز علی کسی را نداشتید.
«در دستهای خیبریام جان نمانده است»
این حرفها را بعد از ماجرای نفرینتان گفتهاید. بعد از آن که على (ع) را دست بسته بردند. بعد از آن که دست حسنین را گرفتید و رفتید سر مزار رسول الله (ص). رفتید که با این دل مهربانتان اهالی مدينه را نفرین کنید. رفتید که گیسوانتان را پریشان کنید. گریبان چاک کنید.
درست بعد از آن که سلمان آمد و گفت که امام تان گفته که نه! که نفرین نه! و شما مثل یک موج بلند خشمگین که یکباره فرو می ریزد، خاموش شدید... همان موقع که "على" تان داشت تنها و مظلوم از در مسجد مدینه بیرون می رفت و تنهایی اش شده بود قدر دو دنیای خدا.
این حرفهایتان را که می خوانم... با خودم می گویم اگر شما توی آن لحظه های علی (ع) نبودید، چه می شد؟ چه بر سر امیرمومنان جهان می آمد؟ بعد هی از خودم می پرسم شما با آن همه بی قراری که تا پای نفرینتان برده بود، چگونه توانستید دوباره سرپا بایستید، آرام شوید و در آرامشتان این همه محبت را خلاصه کنید توی کلمات و بریزید زیر پای تنهایی " على" تان؟
قالَت فاطمه (س): رُوحی لِروحِکَ الفِداء، و
نَفسی لِنفسِكَ الْوقاء یا أَبَاالحَسَن! إن كنتُ في
خَير کنتُ مَعَک و إِن كُنت في شر کنتُ مَعک...
على جان، جانم فدای جان تو، و جان و
روح من سپر بلاهای جان تو، یا اباالحسن!
همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و
نیکی بسر میبری با تو خواهم زیست و یا
اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی،باز هم
با تو خواهم بود.
دلم آتش می گیرد برای دنیایتان...
دنیای دونفره غمگینتان که علی (ع)
به جز شما و شما جز علی کسی را نداشتید.
🖋#مریمروستا
📓"كوكب الدری، ج۱، ص۱۹۶، علامه حایری""كوكب الدری، ج۱، ص۱۹۶، علامه حایری"
🆔@gozalvatanemnokhandan✍️