eitaa logo
طُرفه.
49 دنبال‌کننده
114 عکس
23 ویدیو
1 فایل
اگرشراب‌بیاری‌بیارخواهم‌خورد؛. وگر‌نماز‌بخوانیم،‌من‌وضو‌دارم.. https://harfeto.timefriend.net/17133662150694 نظراتتون @Naval_876 آیدیم
مشاهده در ایتا
دانلود
انگار خدا تا ظلمی که به خودت می‌کنی رو تموم نکنی لطفش رو ازت دریغ می کنه
روز جهانی ما بچه وسطاست روز مظلومیت
هدایت شده از یه گَنگِ گُنگ.
هرچه به جز خیال او قصد حریم دل کند در نگشایمش به رو، از دَرِ دل، برانمش . . .
_فریاد
دارم برای این اورثینک میکنم که گفتی منو با اورثینکات آزار دادی
داشتم شروع میکردم به غم خوردن. راستی چرا غم را می خورند, اما سختی را می کشند؟. شاید چون سختی مثل یک کیسه یا یک گونی سنگینِ پر از قرض و بدهکاری ها و دعوای دیروز و امروز با صاحب کار یا همسرت است که می‌اندازی روی شانه ات و با نفس های بریده آن را می کشی. اما غم. غم انگار درست وسط رگ های قلبت جا می‌گیرد. قلب را سنگین می‌کند اما همه جایت خالیِ خالی ست. انگار تعادل اعضا و جوارحت را بهم زده اند. همه ی بدهکاری ات را دادی، صاحب کارت به حقوقت اضافه کرده اما تو حس می کنی غم را، شاید اشتباهی ریخته اند توی قرمه سبزی ظهر و به خوردت داده اند. یکهو زندگی سی چهل ساله ات را توی مشتت میبینی و هرچه می چلانی اش, به جز پنج شش افتخار و مقام و این طور چیز ها نمی چکد. آن وقت است که غم ها را قاشق قاشق می‌بلعی. داشتم با هیجانی از حزن در ستایش غم برایش می گفتم، پرسید:« تو خیلی غم را دوست داری؟». من واقعا غم را دوست داشتم؟. غم دقیقا همان مایهٔ حیات است که اگر آدم ها، قلب ها و مغز هایشان را با آن آبیاری کنند، قدشان بلند می‌شود. آن جا که منِ ۱۴/۱۵ ساله توی هیئت دیگر سرم را روی پای مادر نگذاشتم و نخوابیدم و چقدر سخت بود قلب را از تپش‌های کوبنده بازداشتن، دقیقا همان ثانیه ای که همه چیز از تعادل بیرون رفت. مثل یک کودک که رنگ آمیزی اش از خط بیرون می زند، یکهو قلب سنگین میشود و غم ریشه می دواند توی وجودم و اینجاست که قرار است قدَم بلند شود. همانجا که نشسته ام جلوی تلویزیون . دارد مظلومیت غزه را در چشمانم می ریزد و من هر لحظه ممکن است سینه ام را بشکافم و رگ هایم را، تمام اتصالاتم به این بدن را ببُرم و به سینه‌ی یکی از آن طرف طفل معصوم‌ها وصلش کنم. و این همان غمق است که من قورت داده ام. حزن، یک شکوه است از جنس روح که می‌دمد در آدم‌ها. اگر روی پاشنهٔ‌ پا بایستی و قامتت را به آسمان برسانی، تو را از زمین می‌کَنَد و اگر روی زمین بنشینی و خموده و سلانه‌سلانه قدم برداری، تو را به زانو در‌می‌آورد.
كيفَ يكونُ المؤمنُ مؤمنا وهو يَسخَطُ قِسمَةُ ويُحَقِّرُ مَنزِلَتَهُ والحاكِمُ علَيهِ اللّه ُ ؟ ! مؤمن چگونه مى تواند مؤمن باشد در حالى كه از قسمت خود ناخشنود باشد و منزلت و وضعيت خود را ناچيز شمارد با آن كه كه حاكم بر او (و تعيين كننده سرنوشتش) خداست ؟. امام‌حسن‌مجتبی(علیه‌السلام)
حضرت زهرا (علیها السّلام)در سوگ رحلت رسول خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: اَنَا لِلدّنیا بَعدکَ قالِیَهٌ وَ عَلَیکَ ما تَردَّدَت اَنفاسی باکِیةٌ، لایَنفَدُ شَوقی إلیکَ وَلاحُزنی عَلَیکَ؛ ای پدر! پس از تو دنیا را دوست ندارم. تا زنده ام و نفس دارم بر تو گریانم. نه شوقم به تو پایان می یابد، نه اندوهم در فراقت به آخر می رسد. رحلت(شهادت) پیامبرمهر‌بانی‌ها
Mohammad Hossein Pooyanfar - Emam Reza Ghorbone Kabotarat (320).mp3
5.84M
نمی دانم کجای کار می لنگد که یک مشهد شده تمام آرزوها و دنیایی که از خدایش میشود انتظار داشت. شاید از آنجا که شروع کردم حرم را استوری کردن با ژست های تالاری. آنجا که دستم از مامان جدا شد و پناهم آن خادم پیر با آن نرمالوهای رنگی اش نبود. جایش را یک فاب چند دکمه ای گرفته بود. شاید هم مولا آن وقت هایی می طلبدمان که هشت نه تا ماشین توی حجره های طبس می چپیدیم و صبح خروس خان دم امام زاده هرکس مربایی، عسلی یا چیزی که بشود صبحانه خوردش، می‌گذاشت وسط و راه می افتادیم به سمت گنبدش. نمی شود همینطوری با تمام خرده شیشه ها و کم کاری مان بخری ؟
49849684968496841968496849684.mp3
6.91M
_آخرین مداحی صفر
همان اول که اسم کتاب به گوشم خورد، آن را «تنهای هزارساله» پنداشتم. حالا که به آخر رسیده است، می‌بینم پر بیراه هم فکر نمی‌کردم. تن‌هایی که هزارسال است تنها هستند. دیگر چه کسی اینطور شیفته و عاشق پر می‌کشد برای معشوق؟. گرچه که خدا به همین تن ها، نیز رحم نکرد و نبودن او را، بهتر بگویم نبودنِ کالبدش را عادتِ ما کرد..
اِنَّ الحسینَ مِصباحُ الهُدی و سَفینةُ النَجاة
بگذار بگویند این مذهبی‌ها همیشه می‌گریند و ناله سر‌ می‌دهند. تیره‌پوشند و تارک دنیا. یا به قول آن دختر این فلان شده های رکیک همه‌جا را گرفته‌اند. اصلا کدام بشر با شمس عالمین دنیاش تاریک است؟ آنکه پلک روی هم گذاشته و نور پرده‌ی چشمانش را ندریده. اصلا آدمیزاد انتظارش از شادی چیست؟ تفسیرش از غم چطور؟. توی مدرسه‌های ما گفته‌اند هرجا گونی رنج‌ها و تلاطم های زندگی‌ات را بگذاری زمین، یک کش و قوسی به بدنت بدهی و بگویی داشت کمرم خرد می‌شد‌. به مو رسیده بود، همان جا تو مسروری. کاش دیوانگی و خارج از ادب نبو،د می‌گفتم تمامب شادی های جهان چپیده شده توی همین محرم و صفر. یکهو به خودت می‌آیی و می‌بینی‌ تنها زیر آوارمانده‌ی زندگی و نداری ها و عذاب‌هایت نیستی همه هستند. مثل تو دارند به‌ سینه‌شان می‌کوبند و این, درد مشترک است. نخ تسبیح را که دارد از بطن‌ها و رگ‌هایت عبور می‌دهند را لمس می‌کنی؟ قلب تو چندهزارمینشان است. وقتش است گره‌اش بزنیم تا زهرا(س) بگیرد دستش و ان‌یکاد هایش را پشت پای پسرش بشمارد. لباس مشکی ات را از تنت بیرون کن و دلداری اش بده. در گوشش نجوای فاطمیه را مرثیه کن و دست بکش روی جای‌ نخ‌ها در قلب . قصه‌ی وصال نزدیک است که خوانده شود با این حال «خداحافظ ای صفرِ سفر کرده»
اون روزی که به مذهبی‌های عزیز بفهمونم درس از همه چیز مهم تره دق کردم.
هیچ وقت قرار نیست این تنهایی پر بشه عزیزم
Mo Divoonom (story Version).mp3
20.96M
مو دیوونُم احسان عبدی‌پور