قفسه سینهام این شبها انگار تنگتر شده؛ نه از بیماری،از چیزی شبیه خالی شدن آرامِ جهان.جایی میان استخوانهایم،نقطهای هست که هر بار دلتنگی بالا میآید.مثل خطی نازک میسوزد و فرو میرود.
تنهایی بیصدا مینشیند روی قلبم و وزنش آنقدر عجیب است که حس میکنم بندهایی نامرئی دور سینهام حلقه میشوند.هیچکس نمیبیند اما من هر لحظه فشارشان را میشمارم؛هر ضربان،یکی بیشتر.
گاهی نوای هقهق میآید،اما نمیگذارد صدایش از تاریکی عبور کند.اشکی که راهش را بلد است،اما اجازه فریاد ندارد.در گلو گیر میکند،در سینه میپیچد و فقط به صورتم میرسد؛آرام،بیادعا...
مثل قطرهای که خودش را پنهان میکند تا کسی نپرسد «چه شد؟»
و من فقط مینشینم،با دستی روی سینه. انگار بتوانم آن درد جمعشده را نگه دارم تا فرو نریزد.
اما حقیقت این است:
تنهایی از جایی عبور میکند
که هیچ دستی به آن نمیرسد.
و دلتنگی،مثل بازدم سردی که میآید و میرود؛سینه را هر بار کمی بیشتر خسته میکند.
𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵
7𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬(11).mp3
زمان:
حجم:
3.6M
ᬊᬁ𝗩𝗜𝗕𝗘↷
حس روزهای خوب بچگیت
﴾⸽𝙶𝚁𝙰𝚈𝚆𝙷𝙸𝚂𝙺𝙴𝚈⸽﴿
ولی تجربه اون حس خوب (دلیل کوچکترین لبخند یه نفر شدن) رو با هیچ چیز عوض نمیکنم>>>🛐✨
امروز وسط جنگل وسط نم نم بارون یکی از پسرای کلاس ما رفت رسما همون اولای اردو از یکی از سال بالایی ها خواستگاری کرد😂یعنی رمانتیک پلاس بود فقط لاو بود که تو هوا میترکید
واهای زانو زد بعد شلوارشم سفید بود همه نگاهشون رو حلقه و واکنش دختره بود بعد من فقط نگاهم رو زانوی شلواری بود که گلی شده😑چجوری میخوای تمیزش کنی مرد؟چجوریییییی