_

ولی تجربه اون حس خوب (دلیل کوچکترین لبخند یه نفر شدن) رو با هیچ چیز عوض نمیکنم>>>🛐✨

امروز وسط جنگل وسط نم نم بارون یکی از پسرای کلاس ما رفت رسما همون اولای اردو از یکی از سال بالایی ها خواستگاری کرد😂یعنی رمانتیک پلاس بود فقط لاو بود که تو هوا میترکید واهای زانو زد بعد شلوارشم سفید بود همه نگاهشون رو حلقه و واکنش دختره بود بعد من فقط نگاهم رو زانوی شلواری بود که گلی شده😑چجوری میخوای تمیزش کنی مرد؟چجوریییییی

_

برای بار سوم سریال بد و دیوانه رو شروع کردم....

00:00

★

دریا شب‌ها شکل دیگری می‌گیرد؛انگار تاریکی با موج‌ها تبانی کرده باشد تا هر چیزی را که در دل آدم مانده،آرام‌ آرام بیرون بکشد.ایستاده بودم کنار آب،جایی که صدای موج مثل اعتراف‌های نیمه‌جان خودش را به ساحل می‌کوبید. نسیم سرد روی پوست می‌نشست و بوی نمک،مثل زخمی قدیمی،دوباره باز می‌شد. تنهایی در شبِ دریا،سکوتی معمولی نیست؛ عمقی دارد که در استخوان نفوذ می‌کند. حس می‌کنی جهان به اندازه‌ی یک ساحل سرد کوچک شده و هیچ چراغی برای برگشتن نیست. تنها صدای دریا می‌ماند که هر ضربه‌اش می‌گوید «تنها» را می‌فهمد، اما کاری از دستش برنمی‌آید. و بعد… دیدمشان. او کنار کسی دیگر... نور کمِ ماه روی صورتش افتاده بود و من از دور متوجه شدم که همان لبخند آشنا همان که زمانی سهم من بود حالا بی‌دریغ در چهره‌ی دیگری می‌نشست. موجی در سینه‌ام شکست؛بی‌صدا اما عمیق. مثل موجی که هرگز به ساحل نمی‌رسد و فقط خودش را دوباره و دوباره غرق می‌کند. احساس کردم دریا هم لحظه‌ای مکث کرد،انگار آن تصویر را دیده باشد.انگار فهمیده باشد چرا لرزیدم.اما بعد دوباره ادامه داد؛ادامه داد چون عادت داشت همه‌ی آدم‌هایی را که از عشق برمی‌گردند،در دل شب بغل کند و بشوید. من به خط افق خیره ماندم؛جایی که هیچ‌چیز معلوم نبود درست مثل آینده. خاطراتی که زمانی روشن بودند،حالا مثل لکه‌های نور دورِ کشتی‌ها،لرزان و دست‌نیافتنی شدند. در آن لحظه فهمیدم تنهایی همیشه از نداشتن شروع نمی‌شود؛ گاهی از دیدنِ داشتنِ کسی توسط دیگری و پذیرفتن اینکه دریای شب،بهترین جای جهان برای فرو خوردن یک بغض خاموش است. 𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵 8𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025

ᬊᬁ𝗩𝗜𝗕𝗘↷ سختی و شادی همه موقته ﴾⸽𝙶𝚁𝙰𝚈𝚆𝙷𝙸𝚂𝙺𝙴𝚈⸽﴿