eitaa logo
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬فور نه!
121 دنبال‌کننده
641 عکس
252 ویدیو
2 فایل
𔖑┋𝗜 𝗪𝗔𝗦 𝗔 𝗚𝗢𝗢𝗗 𝗣𝗘𝗥𝗦𝗢𝗡,𝗕𝗨𝗧 𝗡𝗢𝗪... 𔖑┋𝗔𝗗𝗩𝗘𝗡𝗧:2025/09/01
مشاهده در ایتا
دانلود
دریا شب‌ها شکل دیگری می‌گیرد؛انگار تاریکی با موج‌ها تبانی کرده باشد تا هر چیزی را که در دل آدم مانده،آرام‌ آرام بیرون بکشد.ایستاده بودم کنار آب،جایی که صدای موج مثل اعتراف‌های نیمه‌جان خودش را به ساحل می‌کوبید. نسیم سرد روی پوست می‌نشست و بوی نمک،مثل زخمی قدیمی،دوباره باز می‌شد. تنهایی در شبِ دریا،سکوتی معمولی نیست؛ عمقی دارد که در استخوان نفوذ می‌کند. حس می‌کنی جهان به اندازه‌ی یک ساحل سرد کوچک شده و هیچ چراغی برای برگشتن نیست. تنها صدای دریا می‌ماند که هر ضربه‌اش می‌گوید «تنها» را می‌فهمد، اما کاری از دستش برنمی‌آید. و بعد… دیدمشان. او کنار کسی دیگر... نور کمِ ماه روی صورتش افتاده بود و من از دور متوجه شدم که همان لبخند آشنا همان که زمانی سهم من بود حالا بی‌دریغ در چهره‌ی دیگری می‌نشست. موجی در سینه‌ام شکست؛بی‌صدا اما عمیق. مثل موجی که هرگز به ساحل نمی‌رسد و فقط خودش را دوباره و دوباره غرق می‌کند. احساس کردم دریا هم لحظه‌ای مکث کرد،انگار آن تصویر را دیده باشد.انگار فهمیده باشد چرا لرزیدم.اما بعد دوباره ادامه داد؛ادامه داد چون عادت داشت همه‌ی آدم‌هایی را که از عشق برمی‌گردند،در دل شب بغل کند و بشوید. من به خط افق خیره ماندم؛جایی که هیچ‌چیز معلوم نبود درست مثل آینده. خاطراتی که زمانی روشن بودند،حالا مثل لکه‌های نور دورِ کشتی‌ها،لرزان و دست‌نیافتنی شدند. در آن لحظه فهمیدم تنهایی همیشه از نداشتن شروع نمی‌شود؛ گاهی از دیدنِ داشتنِ کسی توسط دیگری و پذیرفتن اینکه دریای شب،بهترین جای جهان برای فرو خوردن یک بغض خاموش است. 𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵 8𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
غذا با فکر کردن به آیندم سرد شد. آهنگ با فکر کردن به آیندم شنیده نشد. خرید با فکر کردن به آیندم فراموش شد. نمیدونم کی انقدر بزرگ شدم.
جواب مصاحبه کاریم اومده و قبول شدم و اینطوریم که: خب که چی؟
خودمو دارم نمیتونم
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬فور نه!
جواب مصاحبه کاریم اومده و قبول شدم و اینطوریم که: خب که چی؟
آفریننن دختر✨ دمت گرم:) با همین فرمون پیش بری به هر چیزی که بخوای میرسی چون واقعا تو لایق بهترینایی
آبیِ کابوس،مثل آبیِ دریا نبود؛عمقی داشت که انگار از جنس دیگری ساخته شده باشد.انگار روح را می‌کشید پایین،جایی که هیچ‌چیز نام ندارد.در خواب افتاده بودم در میان موج‌هایی که صدا نداشتند اما فشارشان استخوانم را می‌لرزاند.آب،گاهی سرد بود،گاهی گرم،گاهی چیزی شبیه نفس کشیدن یک غریبه در گوشم... هرچه دستم را به اطراف می‌کشیدم هیچ سطحی پیدا نمی‌کردم و انگار جهان زیر من ته نداشت.گاهی احساس می‌کردم چیزی از بالای سرم رد می‌شود؛نه ماهی،نه سایه و نه انسان؛چیزی بین همه‌شان که نام ندارد اما حضورش را با فشار در سینه می‌فهمی. در لحظه‌ای که فکر کردم کاملاً بلعیده شدم،کابوس شروع کرد به تغییر رنگ؛آبیِ عمیق تبدیل شد به آبیِ کدر و بعد به طوسی.آب دیگر آب نبود.چیزی میان مه و نور،چیزی که می‌خواست بیدارم کند اما نمی‌توانست.انگار لایه‌ای میان خواب و زندگی گیر کرده بودم. 𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵 9𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025