وقتی چشم باز کردم،هوا بوی سردی میداد و اتاق در گرگومیشِ نامطمئن شناور بود. آخرین تکههای کابوس مثل قطرههای نمک روی پوست مانده بود.نور،هنوز به دنیا اعتماد نداشت و انگار میخواست کمی بیشتر پشت افق پنهان بماند.صدای آرامی از پنجره میآمد؛نه باد بود و نه پرنده...
صدای لحظهای که جهان هنوز تصمیم نگرفته روز بشود یا شب بماند.
نشستم،هنوز نیمهغرق در آبیِ خوابم.انگار طنابی نازک از کابوس تا گردنم کشیده شده بود و هر نفسم را یادآوری میکرد.در گرگومیش،اتاق مثل مکانی ناآشنا دیده میشد؛گوشهها تارتر،خطوط نرمتر و هر چیز کمی دورتر از واقعیت.
و نمیدانم چرا با اینکه از خواب پریده بودم حس میکردم چیزی از آن آبیِ عمیق هنوز پشت پلکهایم جا مانده.چیزی که قرار نیست گذاشتم راحت از آن فرار کنم.
انگار کابوس،بخشی از صبحم شده بود.
و گرگومیش،مدخلی که هنوز نمیداند مرا به کدام سمت جهان هل بدهد.
𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵
18𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025
𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬(17).mp3
زمان:
حجم:
9M
ᬊᬁ𝗩𝗜𝗕𝗘↷
بازی خوردن کسی که بازیت داد
﴾⸽𝙶𝚁𝙰𝚈𝚆𝙷𝙸𝚂𝙺𝙴𝚈⸽﴿
امروز متوجه شدم هدفم واسه خونه گرفتن فرار کردن از خانوادم نیست.من در حقیقت میخوام از خودم فرار کنم.
کسی که ابراز دلتنگی و بیقراری میکرد رو تا حدودی میشد بهش امیدوار بود.
اما الان دیگه هیچ کدوم رو ندارم.
انگار من با همین احساسات ساده معنی داشتم هرچند باز برچسب بی احساس بودن بهم میخورد ولی میدونستم من درد میکشم دلتنگ میشم متنفر میشم اینا احساس بودن.
اما حالا؟هیچی...تمام دارایی من از احساس بی احساس بودنه.