𝗚𝗥𝗔𝗬 𝗪𝗛𝗜𝗦𝗞𝗘𝗬
بچها شبدر کوچولو تو تلگر_ام چنل زده بریم خوشحالش میکنیم وایبش قشنگه;)
https://t.me/InAnotherSoul
حتی وقتی قولها میشکنند،بعضی اعتمادها هنوز زنده میمانند؛نه از سر سادگی،بلکه از عمق درک.
اعتماد به «قولِ انگشتی» شبیه بستن نخ نازکیست دور دل...
نخی که بارها کش آمده،بارها ریشریش شده،اما هیچوقت کامل پاره نشده.میدانی؟آدمی که هنوز به چنین قولی تکیه میکند،کور نیست،فراموشکار هم نیست؛فقط خوب میفهمد انسان چقدر شکنندهتر از وعدههایش است.
ما قول میدهیم با انگشت،اما میشکنیم با تمام وجود.نه همیشه ازبیمسئولیتی.گاهی از ناتوانی،گاهی از ترس،گاهی از اینکه زندگی زودتر از ما تصمیم میگیرد و آنکه میماند و باز هم گوشهای از دلش را به همان اشارهی کوچک میسپارد،دارد میگوید:«میدانم شکستهای،میدانم درد دارد،اما هنوز انسان بودنت را باور دارم.»
اعتماد بعد از شکستن،دیگر ساده نیست؛دیگر چشمبسته نیست.اعتمادِ بعد از زخم،آگاهانه است،بالغ است،دردکشیده است.مثل دستی که سوخته،اما باز هم آتش را لمس میکند،نه برای سوزش،برای گرما.این اعتماد،انتخاب است؛انتخابِ دیدنِ ترکها و با این حال،نخواستنِ ویرانی کامل.
قول انگشتی شاید کوچک به نظر برسد،اما وزنش اندازهی یک دل است.وقتی بارها شکسته شده و باز هم جدی گرفته میشود،یعنی کسی آنطرف ایستاده که بیشتر از خودِ قول،تو را دیده.کسی که میگوید:«اگر نتوانستی،میفهمم؛اگر افتادی،میبینم؛و اگر دوباره قول دادی،باز هم با احتیاط،اما با امید گوش میدهم.»
𑜶𝑹𝑨𝑰𝑶𝑵
25𝑫𝒆𝒄𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓2025