eitaa logo
🩸ســـــلآم بــــر شهــــــــــــــدآء🩸
931 دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
9.3هزار ویدیو
95 فایل
**🌺 امـروز قـرارگـاه حسـین بـن علـی، ایـران است/ بدانید جمـهوری اسـلامی حـرم اسـت و این حـرم اگـر مـانـد، دیـگر حـرم‌هـا می‌مـانند🌺** آیــــدی مـدیـران👇 @G_salambarabrahim @HkshahiD لیـنـک کـانال👇 @gsalambarshohada
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ میلادی: Sunday - 05 May 2024 قمری: الأحد، 26 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️14 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️33 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️40 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️42 روز تا روز عرفه ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸۳۰کومله‌ای که با برخورد جالب حسین؛ عوض شدند... |حسین قجه‌ای توی کردستان فرمانده‌‌ی محور دزلی بود. همیشه کومله‌ها رو زیر نظر داشت و بهشون ضربات زیادی زد. برا همین واسه سرش جایزه گذاشتند... یه روز کومله سرِ راه حسین که پیاده در حال عبور بود، کمین گذاشت. حسین وقتی متوجه کمین اونا شد، سریع روی زمین دراز کشید و سینه خیز و خیلی آهسته خودش رو به پشت کمین‌شون کشید و کومله‌ای که در کمینش بود رو به اسارت گرفت... بعد بهش گفت: «حالا من با تو چیکار کنم؟» کومله جواب داد: «نمی‌دونم، من اسیر شما هستم.» حسین گفت: «اگر من اسیر تو بودم، ‌با من چه می‌کردی؟» کومله گفت: «تو رو تحویل دوستانم می‌دادم و جایزه می‌گرفتم...» حسین گفت: «اما من تو رو آزاد می‌کنم.» بعد هم اسلحه‌اش رو گرفت و آزادش کرد... فردای اون روز دیدیم همون شخص با حدود ۳۰ نفر از افراد کومله‌ها اومدند پیش حسین قجه‌ای و خودشون رو تسلیم کردند... بعد هم همه‌شون جزو یاران حسین شدند... 🇮🇷۱۵ اردیبهشت؛ سالروز شهادت شهید حسین قجه‌ای گرامی‌باد 📚 منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس و تسنیم ‌‌‌‌ ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
🔸حتی یک نفر هم از «گردان سلمان» زنده نماند |صدای حسین قجه‌ای رو از بی‌سیم شنیدم که می‌گفت: خط رو شکستیم ولی حالا افتادیم توی حلقه، اینجا قورباغه (تانک) زیاد داره. از پشت سر و روبرو ما رو می‌کوبند؛ مفهومه؟ حاج احمد متوسلیان نمی‌تونست برا گردان سلمان درخواست آتش توپخانه کنه. چون امکان داشت ناخواسته نیروهای گردان سلمان هم زیر آتش خودی قرار بگیرن. در عوض دشمن که می‌دونست اگه ایران توی این موضع مقاومت کنه، به ضررش تموم میشه، توپخانه‌اش حسابی روی سر بچه‌ها آتیش می‌ریخت. تانک‌های مدرن تی۷۲ خودش رو هم به میدان آورده؛ و جواب هر گلوله تفنگ رو با گلوله مستقیم تانک می‌داد. از عقب، بی‌سیم زدند که عقب‌نشینی کنید؛ ولی دیگه دیر شده بود. حسین و یارانش در حلقه‌ی محاصره قرار گرفته بودند. حسین قجه‌ای به حاج همت که می‌گفت عقب‌نشینی کنید،گفت: حاجی! من اگر توان شکستن حلقه محاصره از عقب رو داشته باشم؛ خوب چرا اینکار را از روبرو انجام ندهم و به پیشروی فکر نکنم؟ حسین نهایتا در برابر اصرارهای حاج همت گفت: من و بچه‌های گردان دیشب هم قسم شدیم که یا همه با هم به خرمشهر می‌رسیم و یا اینکه تا آخرین قطره خونمان به وظیفه‌مون عمل می‌کنیم... جمله‌ای که شنیدنش حاج‌همت رو به گریه انداخت... خلاصه نیروهای حسین قجه‌ای اونقدر جلو دشمن مقاومت کردند؛ که یک نفر هم از گردان سلمان زنده نماند. خود حسین هم بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و گردن به شهادت رسید... ‌‌‌‌ ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
✨آنها پیش از آنکه شهید شوند، شهید بودند؛ ♦️همسایمون داشت خونه می‌ساخت. گل محمد اون موقع ده الی دوازده ساله بود. یک روز دیدم چوب های سنگین رو روی دوشش گذاشته و برای بنایی می‌بره خونه همسایه. بهش گفتم:«محمدجان! اونا دارن خونه می‌سازن، تو چرا خودت رو خسته می‌کنی؟» جواب داد:«مادرجان! اینها تو خونشون مرد ندارن، وظیفه منه که بهشون کمک کنم...» 📚 کتاب کاش با او بودم، صفحه ۶۸ ، خاطره‌‌ای از زندگی سردار ‎‎‌ ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
Najm Al Sagheb - Zendegim Madar.mp3
4.4M
عاشقانه، رو سرم دستی بکش مادرانه، عشق تو توی دلم ضربانه به خدا دوست دارم صادقانه زندگیم مادر، بهترین خاطره های بچگیم مادر، زندگـیم مادر، گره ها وا میشه تا که بگیم مادر، زندگــیم مـادر… انقلاب علی، گوهر ناب علی، عالیجناب علی توی دستای توئه، رگ خواب علی پا به پای علی، محض رضای علی رفتی به جای علی، تو خودت قیامتی، به ولای علی بهترین مادر دنیا، قربونت برم قربونت برم یه سواله، تو منو رها کنی نه محاله نوکر حسینتیم خیلی ساله، کربلامو دارم از تو حواله وقتی میخندی، ارتباطمون میشه مادر و فرزندی وقتی میخندی، رو بدی نوکرت چشماتو میبندی زندگیم مادر، بهترین خاطره های بچگیم مادر زنـدگیم مادر، گره ها وا میشه تا که بگیم مادر زندگیم مادر… وجنات علی، آب حیات علی در غزوات علی، بستگی داره به تو ضربات علی مبتلای علی، شور صدای علی، رمز بقای علی به تو رفته غیرت، پسرای علی بهترین مادر دنیا، قربونت برم قربونت برم ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|شهيد مهندس اكبر ملكی‌نوجه‌دهى اول فروردين ١٣٣٣ در روستای نوجه‌ده از توابع شبستر تبريز به دنيا آمد‌. او در هشت سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت كرده و تا دیپلم در آنجا ماند. اکبر بعد از دیپلم برای ادامه تحصيل عازم امريكا شد، و توانست در دانشگاه جنوبی تگزاس، مدرک ليسانس علوم كامپيوتر را کسب نماید. ایشان طیِ دوران حضورش در آمریکا؛ توانست استاد خود را که یک پروفسور بی‌خدا بود؛ از طریق نهج‌البلاغه شیعه کند. سرانجام اکبر ملکی نوجه‌دهی با شروع جنگ هشت‌‌ساله‌ی ما با رژیم بعث عراق؛ روز ۱۶ اردیبهشت ۱۳۶۱، طی عملیات آزادسازی خرمشهر به درجه رفیع شهادت نائل آمد ┄┅┅❅❁❅┅┅💚 @gsalambarshohada 💚┄┅┅❅❁❅┅┅┄