May 11
🍃سرم پایین بود وداشتم گره شال سبز را نگاه میکردم.پلک زدم ووقتی چشم باز کردم ، همه چیز عوض شده بود.
بالای سرم آسمان بود.سرم را گرداندم سمت راست، آسمان بود.سمت چپ را نگاه کردم، آسمان بود سپیده زده بود واز خنکی نسیم اول صبح، مور مورم شد.بوی گلاب و زعفران شربت ظهر عاشورا می آمد. رد خیسی اشک روی صورتم مانده بود.هرچه گشتم، نه از سعید آل طاها وصدایش ، نه خوش وبش کردن حسن آزادیان و نه محمد اثری پیدا کردم.
🌱 تنها گریه کن صفحه ی ۲۴۳
روایت مادرشهید محمد معماریان
@guolzargharib
.
📙کتاب تنها گریه کن را در میز فرهنگی گلزار
شهدا می توانید روزهای پنج شنبه به امانت بگیرید .
🌹