eitaa logo
💓 آشتی با خدا 💓
477 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
10.4هزار ویدیو
10 فایل
انجام رسالت شرعی و انسانی خودمان نسبت به اطلاع رسانی به جامعه ی جهانی بخصوص جامعه ی اسلامی ۱- زنده نگاهداشتن یاد شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂خــــواص آیـه الکـــرسے🍃🍂 ✨1⃣👈 هنگام خارج شدن از منزل ↯ هفتاد هزار فرشته نگهبان شما خواهند بود ✨2⃣👈هنگام ورود به منزل ↯ قحطی و فقر هرگز به منزل تان نرسد ✨3⃣👈بعد از وضو ↯ هفتاد مرتبه درجه را بالا می برد ✨4⃣👈قبل از خواب ↯ فرشته ها تمام شب محافظ شما باشند ✨5⃣👈بعد از نماز واجب فاصله بین شما و بهشت فقط مرگ می شود 📚 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال 💖 @H2oNaCl
24.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️اعتراض شدید نماینده ولی فقیه استان فارس و امام جمعه شیراز «آیت الله دژکام» به وضعیت اسف بار عفاف و حجاب 🔸چرا کسی که اینقدر بی فرهنگ است، ادعای گردشگری دارد؟! 🔸آقای وزیر گردشگری، فرهنگ گردشگری را میخواهد رواج دهد یا نه؟! 🔸ما مطالبه داریم از مجموعه مسئولین! هی سکوت می‌کنیم به احترام اینکه شاید خودشون متوجه بشوند، هی برعکس می‌شود!! 🔸جلوی فسق و فجور هارو میخواهیم بگیریم یا نه؟! 💖 @H2oNaCl
۰✍🏻همه وجود و امید پدر! 🌺(به مناسبت خجسته زادروز امام حسن مجتبي علیه السلام )🌺 کارزار سخت با سپاه حیله و ستم در صفین با جهالت عده‌ای از عناصر سپاهش نیمه تمام ماند و لشکر در آستانه پیروزی وادار شد تا به مکر دشمن تن در دهد! و ناگزیر بعد گذشت چند روز از پایان اندوه بار آن، سپاه روانه عراق شود! همه وجود امیر و فرمانده این میدان، پر از درد و غمی است از اصحاب حیله و نفاق و جهل! اندوه فراق یاران صادق و پاکش که در این معرکه با پرواز خونین به لقای حق شتافتند، سینه‌اش را می‌فشرد! نگاه به صورت‌های مکدر و اندوهگین یارانی که ماه‌ها در جهادی عظیم در دفع شورشیان و اهل ستم و حیله چون کوه استوار ایستادند ولی فرجام صفین اندوهگین‌شان ساخته، بر غمش می‌افزاید! اما زمامدار این قوم و جامعه است، همان‌قدر که اندوه‌دار جهل سپاه خود و مکر دشمن است و نگران آینده جامعه‌ای است که با تفرقه و عصبیت‌های قومی و قبیله‌ای و توطئه های متجاوزان و بی‌وفایی پیمان‌شکنان مواجه است. از عنایت به عزیز و جگرگوشه‌اش که امید جامعه و دین خداست، غافل نیست. تصویر منظره فرزند جوانی که در عرصه نبردهای دشوار با شورشیان و عهد شکنان سپاه جمل و در نبرد سخت و سهمگین با سپاه حیله و تجاوز امویان به رهبری پسر ابوسفیان، شجاعانه در پیشاپیش و قعر معرکه، پیکار می‌کرد از منظرش محو نمی‌شود ! دلاوری که هر بار خود را به دل خطر می‌افکند، دلش را می‌لرزاند. جواتی که همه وجودش به او پیوند خورده و او را بخشی و بلکه تمام هستی‌اش می‌یابد. جوانی که برای او در بیرون معرکه کارگزاری امین و صادق است و در بسیج نیروها از شهرهای عراق در دفاع از حکومتش کوشش فراوان و موثری داشت. یادگار فاطمه و محبوب حبیب خداست که به خواست و اراده الهی بعد پدر او ردای امامت امت محمد را بر تن خواهد کرد. اما رغم همه این باوری که دارد وقتی جوانش را در میدان خطر می‌بیند و یا وقتی به چالش‌ها و بحران‌های بزرگ جامعه اندیشه می‌کند، نگرانش می‌شود. دنبال فرصتی است تا هم عواطف پدرانه‌اش را نثار جوان رشیدش نماید و هم دست‌مایه‌ای برای برون رفت از چالش‌های آتی معین و سرمایه‌اش باشد. خیلی از محل معرکه نبرد صفین فاصله نگرفته است. سپاه در محله حاضرین اتراق کرده است. هنوز ذهن و فکرش پیش اوست و رزم جوانمردانه‌اش در کنار مالک، مراقبت‌هایش از خود را مرور می‌کند. تصویر نگاهش را که به عمق دشمن انداخته و سر و دلش را به خداوند سپرده از نظرش محو نمی‌شود! دنبال مجالی است تا عشق و ارادت و عواطف پدرانه‌اش را نثارش سازد و نصایح‌ و تجاربش را به او تقدیم کند. از طرفی خود را برای پرواز به عالم عقبی نزدیک می‌بیند و سخت نگران جامعه ناهمگون و فریفته دنیا و در معرض خطر اسیران طمع و جهالت را، در مقابلش و غصه‌های یاران صدیق و کوه‌های ایمان و با صلابت خویش را می‌‌بیند. نگران جوانش است که عمرش از سی سال گذشته و به زودی‌شانه‌هایش زیر بار مسئولیت بزرگ امامت و زمامداری این جمع آسیب دیده و سرگشته و مفتون خواهد رفت. دوست دارد همه مهر پدری‌اش را برای جگرگوشه و جوان رشید و یار صدیق و فداکارش و برادر محبوبش حسین نثار کند و او را در تجارب گران‌بهای ده‌ها ساله خویش که از دوران سخت بعثت و جهاد و ایام زیست عزتمند در کنار پیامبرخدا در دولت اسلامی تا ایام تلخ بعد آن حضرت، تا به دوره کوتاه زمامداری و حکمرانی سال‌های اخیرش تحصیل کرده، شریک سازد تا هم ادای حق پدری کرده باشد و هم عهد خود به عنوان امام و زمامدار به زعیم و جانشین خود، وفا نماید. قلم و دوات و لوحی می‌طلبد و منشوری رفیع و والا و سرشار از احساس و عواطف پدرانه و دانش و تجارب قهرمانی که سال‌هاست یک امت به قهرمانی او مفتخر و سرافراز است و خود یک امت است در نماد یک پهلوان از یک ملت! عباراتی عرشی و زیبا و نوازش دهنده و روح نواز و صمیمی را جاری بر صفحات می‌سازد و می شود نامه مانای پدری بصیر و نیک اندیش و خردمند و معلمی دانا برای جوان رشید، عالم و کریم و همه فرزندان معنوی امت اسلام. که امروز تحت عنوان "نامه ۳۱" حضرت امیر مؤمنان به امام حسن مجتبی در نهج البلاغه که در اختیار ماست. در این منشور و مهرنامه علوی، یک دنیا عواطف پاک و صفای قلبی‌اش را در اوراقی که معطر به نفس پدری حکیم و خردمند و قهرمانی که وجودش لبریز از شجاعت و خیرخواهی است، نثار جوانش می‌سازد! هر پسر جوانی اوج نشاط و فخر و دلخوشی‌اش به دریافت کلمه و ذره‌ای از تراوش قلم چنین پدری است تا مدال زرین ابدی را بر سینه و وجودش بی‌آویزد و بدان مباهات کند. 💖 @H2ONaCl
از خود شروع می‌کند و جدی بودنش را چنین مرقوم می‌دارد: "مِنَ الْوَالِدِ الْفَانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمَانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ [لِلدَّهْرِ الذَّامِ] لِلدُّنْيَا، السَّاكِنِ مَسَاكِنَ الْمَوْتَى وَ الظَّاعِنِ عَنْهَا غَداً. از پدرى در آستانه رفتن و معترف به گذشت زمان، كه عمرش روى به پایان و رفتن دارد و تسليم گردش روزگار شده، نكوهش كننده جهان، جاى گيرنده در سراى مردگان، كه فردا از آنجا رخت بر می‌بندد." پدری که عمر مبارکش از ۶۰ سال عبور کرده و در سراشیبی هجرت به آخرت و لقای حق قرار دارد، به جوانش که او را عزیز و پاره تن بلکه همه وجودش می‌خواند، تحفه‌ای ارزشمند هدیه می‌کند. نگاشته‌ای که طولانی‌ترین نامه و مکتوبی است که حضرت بعد آن منشور و عهد نامه‌اش بر یار و دوست و سردار وفادارش مالک اشتر، نگاشته است. در بند بند این نامه مانا، ادب و فرهنگ تخاطب و ابراز مهر پدر به فرزند را به یادگار می‌گذارد و در حافظه تاریخ و زیست اسلامی و معنوی به ثبت می‌رساند. ادب نامه و فرهنگ نامه تربیتی که در آن فرزندش را و همه جوانان امت اسلام را با شیرین‌ترین کلمات روح نواز که جوان متوقع و در آرزویش هست، مورد خطاب قرار می‌دهد و همه عواطفش را از عمق جانش بر قلم‌جاری ساخته و صفحات را چنین مزین می‌سازد " یا بنی!" ای پسر دلبندم و عزیزم!، چون ز جانش بر لوح تراویده و بر سطر سطر نامه‌اش جاری گشته و با مهرش او را می‌نوازد. چه شکوهمند و دل چسب است بعد آن معرکه سخت و حیرت انگیز ، این مصاف عشق پدر با جوان مجاهد و محبوب و دلداه‌اش! چه سخن سنجیده و درستی است که برخی اهل دانش و اندیشه از این نامه به منشور و عهدنامه تربیتی یاد کرده‌اند که در کنار عهدنامه سیاسی و حکمرانی مالک اشتر، این عهدنامه تربیتی امام مجتبی است! پدر حکیم و فرزانه و انسان کامل و بنده صالح و برگزیده خداوند، وقتی می‌خواهد دلیل بر نوشتن نامه به جوانش را که در کنارش و همراهش هست، بیان کند، همه عاطفه و احساس و عشق و علاقه‌اش را با تراوشات قلمش که حکایت‌گر ژرف‌ترین عشق و محبت و ارادت به اوست را رغم محدودیت سطور و ضیق کلمات، با صداقت و بی کم و کاست، در زیباترین عبارات می‌آفریند و عرضه می‌کند: "وَجَدْتُكَ بَعْضِي بَلْ وَجَدْتُكَ كُلِّي حَتَّى كَأَنَّ شَيْئاً لَوْ أَصَابَكَ أَصَابَنِي وَ كَأَنَّ الْمَوْتَ لَوْ أَتَاكَ أَتَانِي، فَعَنَانِي مِنْ أَمْرِكَ مَا يَعْنِينِي مِنْ أَمْرِ نَفْسِي، فَكَتَبْتُ إِلَيْكَ كِتَابِي [هَذَا] مُسْتَظْهِراً بِهِ إِنْ أَنَا بَقِيتُ لَكَ أَوْ فَنِيتُ. تو را جزئى از خود، بلكه همه وجود خود يافتم، به گونه‌اى كه اگر به تو آسيبى رسد، چنان است كه به من رسيده و اگر مرگ به سراغ تو آيد، گويى به سراغ من آمده است. كار تو را چون كار خود دانستم و اين وصيت به تو نوشتم تا تو را پشتيبانى باشد، خواه من زنده بمانم و در كنار تو باشم، يا بميرم." برایش از تطور روزگار و نعمت‌های بزرگ خداوند و شایستگی پیامبر خدا و نیاز به تقویت رابطه با خداوند می‌نویسد. در فرازی زرین از اقتدای به پیامبر خدا چنین می‌نگارد: " وَاعْلَمْ يَا بُنَيَّ أَنَّ أَحَداً لَمْ يُنْبِئْ عَنِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ كَمَا أَنْبَأَ عَنْهُ الرَّسُولُ صلی الله علیه وآله [عَلَيْهِ نَبِيُّنَا] فَارْضَ بِهِ رَائِداً وَ إِلَى النَّجَاةِ قَائِداً و بدان ای دلبندم! هیچ کسی از حقیقت هستی و از خداوند به مانند آن‌چه پیامبر خدا آگاه‌تر نیست و آگاهی ندارد، پس باید به رهبری و پیشوایی او راضی بود و گردن نهاد! این پیام عظیم و بی همتایی است از پدری که همه وجودش وابسته و پیچیده در عشق به شخصیت نبوی است بر پسرش علت قیادت و رهبری و پیشوایی او را نه به دلیل نسبت خانوادگی و دلبستگی فامیلی و شخصی،بلکه به جهت شایستگی و دانش و جان آگاهی‌اش از حقایق هستی بیان می‌کند! اگر قرار است و نیازمند آنیم که پیشوایی برگزینیم آن‌که جان آگاه‌تر و به اسرار عالم داناتر است سزاوارتر باشد! این لوح زرین منشور انسانی و جامعه متعالی است که برای همیشه در تارک هستی می‌درخشد. هر فراز و جمله‌ای از این نوشته زرین حکمت‌ و دانایی و عواطف انسانی، خود عهد و منشوری است جاودانه برای اعتلای انسان و جامعه انسانی! در فرازی دیگر از سرمایه‌ای بزرگ برای پاره تنش می‌نویسد، از امید، امید به خداوند و گشوده بودن همیشگی روزنه‌های خواندن و انس با او! و صداقت و صمیمیت در خواندش، نوشتند: "وَ فَتَحَ لَكَ بَابَ الْمَتَابِ وَ بَابَ الِاسْتِعْتَابِ فَإِذَا نَادَيْتَهُ سَمِعَ نِدَاكَ وَ إِذَا نَاجَيْتَهُ عَلِمَ نَجْوَاكَ فَأَفْضَيْتَ إِلَيْهِ بِحَاجَتِكَ وَ أَبْثَثْتَهُ ذَاتَ نَفْسِكَ وَ شَكَوْتَ إِلَيْهِ هُمُومَكَ وَ اسْتَكْشَفْتَهُ كُرُوبَكَ وَ اسْتَعَنْتَهُ عَلَى أُمُورِك. 💖 @H2ONaCl
هر گاه او را بخوانى، ندايت را مى شنود، و چون با او راز دل گويى راز تو را مى‌داند، پس حاجت خود را با او بگوى، و آنچه در دل دارى نزد او باز گوى، غم و اندوه خود را در پيشگاه او مطرح كن، تا غم هاى تو را بر طرف كند و در مشكلات تو را يارى رساند." چه زیبا به جای یأس، نشان خانه و معدن امید را برایش ترسیم می‌کند. چه نیکو می‌آموزد که نه فقط برای مناجات و طلب، به دامن مهر خداوند باید رفت بلکه حتی شکوه‌ها و دلتنگی‌ها و گلایه ها را نیز می‌توان با او در میان گذاشت. خدایی که شنوای نیازها و خواسته های ماست، محرم و رازدار و غمخوار آلام و شکوه‌ها نیز است. چه قدر امید آفرین است که می‌فرماید، هنگامی که احساس کردید همه درها به رویت بسته شده‌اند، بدان هنوز روزنه‌ای را خداوند گشوده نگه داشته است تا با او با نجوا و گفتگو و تمنا بنشینی! این فراز تابناک الهیات امید در گفتمان امامت است. چه با شکوه خداوند صاحب جمال و جلال را معرفی می‌کند، چه قدر زیبا و قابل اتکا و نزدیک و دوست داشتنی است! در سطور دیگر به فرجام جهان و پایان زندگی در این گیتی و زیست فضیلت‌مندانه و آرامش‌بخش و مسئولانه را پدر فرزانه و سراسر عاطفه و خیراندیش و خردمند برای نورچشم و عزیزش می‌نویسد که در این مقال فرصت و مجال و توان نباشد که به همه آن درهای ناب پرداخته شود ولی شایسته خواندن و تاملات ژرف‌اندیشانه جستجوگران حقیقت ناب و متعالی است. اما همه واقفیم که: روزگار ما و خانه‌ها و فرزندان ما چقدر به این ابراز مهر و بیان عواطف پدرانه و تجارب حکیمانه پدران محتاج‌اند! ای‌کاش به جای ارایه تصویر پدری سالار و فرزندی سالار و ادبیات بی‌پایه و خود‌ساخته رفاقت پدر و پسری، پدر را در جایگاه پدر که نماد در آمختگی خرد و عقل و عاطفه و خیر و تلاش است و سرمایه و اصل و هویت فرزندان، ترسیم می‌شد و فرزند در مقام فرزند که همه تار و پود و هویت‌شان به پدر و مادر و خانه و خانواده است و وجودشان همه وجود و هستی پدر و مادر، به تصویر کشیده‌ می‌شد. و نیک بدانیم شیعه و رهرو و پیرو علی بودن و منش حسنی داشتن، کم‌ نگذاشتن در هزینه عاطفه و اندیشه و تجربه و دانش پدرانه است برای فرزندان! ان‌شاءاللَّه به برکت مولود این روز مبارک و قلم و نفس قدسی آن پدر و فرزند آسمانی و ملکوتی‌اش چنین باشیم و بدان توفیق یابیم. حمید احمدی ۱۵ رمضان المبارک ۱۴۴۵ ۷فروردین ۱۴۰۳ 💖 @H2ONaCl
💠 به رسم هر روز صبح 💠 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌾 💖 @H2oNaCl
✍🏻قریش، مغلوب جوان قریش شد! 🔹گفت‌و گوی دو از عالمان یهود مدینه در باره نبرد بزرگ بدر* به مناسبت سالروز نبرد بزرگ بدر در ۱۷ رمضان سال دوم هجری. نبرد بزرگ بدر به پایان رسیده و مشرکان قریش با ۷۰ کشته و ۷۰ اسیر و از دست دادن اموال و مرکب و تجهیزات زیاد، مغلوب اولین و سرنوشت ساز ترین نبرد شدند. مردم از زن و مرد و پیر و جوان و حتی کودکان در مدینه و مکه و در قبایل و در بازار و در هر کوی و برزن از مسافران و اهل شهر و از بادیه و همه جا، ناباورانه از این طوفان بزرگ که از آن به "بدر کبری" یاد می شود، ساعت‌ها در قالب‌ها و از زوایای مختلف، از حوادث آن واقعه شگفت انگیز، سخن می‌گویند و حکایت‌ها نقل و بیان می‌کنند. از قهرمانان نبرد از کشته‌ها و شهیدان آن روز فراموش نشدنی، از کشته شدن ابوجهل فرمانده متبختر قریش و از فرار ابوسفیان با کاروان تجاری که از غارت اموال مسلمانان مهاجر تهیه شده بود، از بی‌وفایی عده‌ای اهل تردید، و از آینده دولت نوبنیاد یثرب و عواقب کوچ‌های بازرگانی قریش و مردمان مکه! در این میان یهودیان یثرب بیش از همه نگران و پریشان و بیمناک‌اند، نگران آنند که اگر دولت و قدرت تازه محمد(ص) مستحکم و مستقر و توسعه یابد، عاقبت‌شان چه خواهد شد؟ لرزه‌های طوفان بدر؛ ترک‌های روشنی بر سلطه اقتصادی و بازار پر رونق یهودیان در جزیره انداخته و نفوذشان بلکه حضورشان را در جامعه یثرب با چالش‌های جدی مواجه ساخته است. لذا سعی دارند که آن را به تصور و باور در نیاورند! رهبران و بزرگان یهود نیز غمگنانانه از تردید در باورهای جوانان و مردان و زنان یهود، ساعت‌ها دور هم حلقه زده به بحث می‌نشینند و سخت در تردد و فعالیت‌اند و حتی برخی‌از بزرگان‌شان از ترس و با محاسبات غلط تصمیم گرفتند به سراغ سران مشرکان‌ مکه بروند و با آنان همدردی کنند و کمک بگیرند. تا شاید از پی‌آمدهای این طوفان بکاهند و از کیش و جایگاه خود صیانت کنند و به سلطه مالی و اقتصادی خود در یثرب ادامه دهند! اما در این بین دو تن از مهتران و بزرگان و رهبران شناخته شده یهودیان یثرب که اهل دانش و از عالمان و از فعالان اجتماعی این شهر نیز هستند، با فحص و بررسی و تأمل در گفت و شنودهای حاضران و راویان اخبار و وقایع این رویداد عظیم نشستند و با نگاهی عمیق‌تر و واقع بینانه‌تر به صحنه‌های درخشنده و لایه‌های زیرین آن نگریسته و با هم به گفتگو می‌کنند. مُخَیرِیق[۱] مرد ثروتمند یهودی به همراه عبدالله بن سلّام[۲] که هر یک سرنوشتی شنیدنی در تحولات و آینده جامعه اسلامی دارند. در ورای این شور و غوغا و نگرانی‌ها به گفت و گویی از جنس اصحاب اندیشه و در سنخ و تراز اهل نظر حوزه سیاست! رو بروی هم‌ در کنار نخلستانی در شهر پر جنب و جوش در ایامی که تازه سپاه پیروز از نبرد بدر برگشته است. شنیده‌هاشان از این رویداد آن دو را سخت به فکر واداشته و بارها رویارویی دو سپاه و فرجام آن را در ذهن‌شان به تصویر می‌کشند تا بتوانند همه آن‌چه اتفاق افتاده را فهم نمایند ساکت و سر در گریبان نشسته و غرق در اندیشه و مرور آن‌چه شنیده‌اند، فرو رفته‌اند! عبدالله بن سلّام چشمانش را به زمین دوخته با خود چنین سخن می‌کند: محمد چه هوشمندانه به عنوان یک قهرمان طوفان راه‌ می‌اندازد و افراد را به پریدن روی قله‌ها بر می‌انگیزد. سپس طوفان را مهار کرده، نیروهای درون آن را برای سازندگی در دست می‌گیرد و نیروها و توان‌های بیشتری به اجتماع می‌بخشد و پیوسته نیرویش به ساختن می‌‌انجامد تا خود و پیروانش از آن پس و همیشه بر چکادها پایدار بمانند! دوباره سکوت بر جلسه حاکم می‌شود! مُخیریق بعد دقایقی، که دستش را به چانه‌اش گرفته و گوش و حواسش را به کلمات ابن سلّام داده است، آرام لب به سخن می‌گشاید. گویا کسی در مقابلش و خلوتش حضور ندارد. ابن‌سلام سرش را بالا آورده و به لبانش چشم می‌دوزد که چه می‌گوید. به خاستگاه این طوفان اشاره می‌کند و می‌گوید: خدایا! عقیده چه تکانه‌ای بر جان‌ها می‌اندازد! از ناتوانی نیرو می‌سازد، نیرویی که هیچ مرزی ندارد. -ابن سلّام را مخاطب قرار می‌دهد- ابن سلّام! نمی‌بینی یاران محمد در پرتو عقیده خلّاق، چگونه نیرومند شده‌اند؟ نیرویی که به ناتوانی نمی‌گراید، چنان‌ پیش از آن دچار ضعفی بودند که تصور نمی‌شد نیرومند گردند و به حیات‌شان ادامه دهند! ‌چقدر امروز این گفته درست به نظر می‌آید، "اندیشه زندگی‌ می‌سازد و زندگی نیرو می‌آفریند و نیروی بی‌اندیشه، توان و زندگی را تباه می‌سازد" ابن سلّام‌ در تأیید نظرش می‌گوید: همانند رهبران قدرتمند و بی‌اندیشه قریش! 🌹ادامه دارد 👇👇👇
ادامه مطلب 👇 مُخیریق تحسینش می‌کند و بعد مکثی کوتاه درحالی که چشم به صورت همنشین‌اش دوخته است،ادامه می‌دهد و با صورت و لحنی متعجبانه می‌گوید: با شگفتی آگاه شدم که جوانی از قریش، که تو خود هم بارها او را در همین یثرب دیده‌ای، و او معروف به پشتیبان اسلام است، علی پسر ابی‌طالب را می‌گویم! شنیده‌ام وی در این نبرد بدر،از شجاعت بی‌مانندش خود را در معرکه مرگ‌خیز می‌افکنده و سر از فداکاری برای این دین تازه نمی‌شناخت! چنان‌چه به صورتِ جمعی بزرگ از قهرمانان در آمده بود. می‌گویند: چنان در میدان جنگ به حرکت در می‌آمد که از هر سو می‌نگریستند، علی را حاضر می‌دیدند و در همه جا شخص علی بود، به طوری‌ که همه در نقل داستان بدر به یک زبان حکایت می‌کنند: جوان قریش همه افراد قریش را شکست داد! ابن سلّام نفسی عمیق می‌کشد و می‌گوید: اقرار می‌کنم او را می‌شناسم، اعتراف می‌کنم که او دارای سیمایی پر صلابت و عزمی استوار است و به رغم جوانی‌اش انواع شُکوه، عظمت، نیرو و قدرت از خود در جانم افکنده است. گویا گرفتار چیزی شده‌ام که ساعت‌ها از ژرفای آن بی‌خبر بودم و آن چیزی است که سِحر شخصیت نامیده‌ می‌شود. سرش را تکان می‌دهد و به چشمان مُخَیریق می‌نگرد و ادامه می‌دهد: می‌دانم! شنیدی که امروز همه زبان‌ها در باره او سخن می‌گفتند و همگی با ستایش و آفرینی بسیار شدید نامش را و داستان حماسه‌اش را بازگویی و حکایت می‌‌کردند و همه جا می‌گویند: آیا او کسی نیست که با قریش چنین و چنان کرد؟ این تقریباً؛ عبارتِ همه کسانی است که از دهان‌ها بیرون‌ می‌آید. این جملات را گفت و خاموش شد و سر به زیر افکند. مُخَیرق : درست شنیدی و این همه نمی‌تواند ساخته و پرداخته اذهان مردم باشد . از روایت خشم قریش نسبت به او و دوست و عمویش هم می شود؛ فهمید که با حمزه پسر عبدالمطلب، شیر شجاع پیامبر چه بر سرِ آن همه اِفاده، غرور، نِخوت، قدرت و بزرگان‌شان، آورده است. سرش را به راست بر ‌می‌گرداند و به نخلستان بزرگ و سرسبز و در هم‌تنیده‌ای که در کنارش نشسته و نسیمی ملائم شاخه‌هایش را نوازش می‌کند، می‌نگرد و می‌گوید: پسر سلّام، پیروزی محمد و افرادش مرا سخت به شگفتی و هراس افکنده است. پیروزی سریع و پرموفقیتی بوده است که به زودی از چارچوب تنگ خود بیرون رفته و همه جزیره را با حرکت و جنبش پایدار و آموزه‌های بیدارگر، آگاهی ‌بخش، جذاب و گیرایش فرا خواهد گرفت. ابن سلّام که سخت در سخنان مُخَیریق تأمّل می‌کرد، با سر انگشتان بر پیشانی خود کوبید، مانند کسی که می‌خواهد چیز مهمی را به یاد بیاورد. ناگهان در پیشانی‌اش چینی افتاد و شادی را در چهره‌اش پخش کرد و گفت : خدا بر تو برکت دهد محمد! چه جذاب است تعالیم تو! چه توفنده‌اند طوفان پیکار سپاه تو! و چه با شکوه است برق های جهنده ایمان‌ سپاه‌ات که از نوک شمشیرهای‌شان در میدان نبرد می‌‌چکد و چه زیباست خشوع‌شان که در معبد و مسجد در هنگامه عبادت می‌درخشد! و رو به دوست و هم سخن خویش کرد و گفت: مخیریق! گویا تو همان چیزی را احساس می‌کنی که در درون من است. گویا از زبان من سخن می‌گویی! شگفتی و هراس تو مرا هم فرا گرفته است‌! محمد را می‌بینم که به انجامین حدِّ عظمت و جلال و شکوه دست یافته است و آن‌چه می‌بینم؛ هشداری است برای رسیدن بدین سرانجام، اگر کمترین حدی که بدان خواهد رسید، نباشد! صدای اذان بلال که این ایام همه مردم مدینه با تک تک کلمات و آهنگش آشنا و انس گرفتند ، گفت و گوی شان را به پایان رساند و هر دو را واداشته تا برای تماشای گذر پرشتاب‌ یاران پیامبر خدا که به سوی مسجد در حرکتند، بایستند و خیره در آرامش نگاه‌شان و شوق حضور در مسجد و دیدن پیشوای‌شان که گویی ماه‌ها ندیدنش، و از حرکت و صورت‌های شادمانه آنان بایستند! چنان‌چه تاریخ نیز هم چنان به تعظیم و در محو تماشای شکوه و عظمت بی‌آلایش و پاک‌شان ایستاده است. *برگرفته از کتاب "ایام الحسین" از عبدالله علائلی از علمای اهل‌سنت و استادالازهر( ۱۴۱۷- ۱۳۳۳ق) ◇ حمید احمدی ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ ۹فروردین ۱۴۰۳ پی‌نوشت: ۱- مُخَیریق نضری از قبیله بنی نضیر و از بزرگان و از احبار یهود بود.وی بعد جنگ بدر یا در روز جنگ احد اسلام آورد و همه اموالش که هفت باغ بزرگ از جمله مشربه ام ابراهیم است، به پیامبر خدا بخشید یا به حسب برخی گزارش‌ها وقف پیامبرخدا کرد و به همین جهت او را اولین واقف در اسلام می‌دانند. همین باغات بسیار مرغوب مدینه بود که خلیفه اول آنان را از حضرت فاطمه مطالبه کرد ومناقشه دامنه داری را در جامعه اسلامی ایجاد نمود و بعد او امام علی علیه السلام و عباس عموی پیامبر از حکومت، آن‌ها را مطالبه کردند. 🌹 ادامه دارد 👇👇👇
🌹ادامه مطلب 👇 مخیریق در نبرد اُحد به شهادت رسید و نامش در فهرست شهدای این غزوه پیامبر قرار گرفت. ۲- عبدالله بن سلّام بن حارث از یهودیان یثرب بود که بنا به گزارش‌های صحیح در سال اول هجرت اسلام آورده و پیامبر نامش را عبدالله نهاد. وی از احبار و عالمان و بزرگان یهود بنی‌قینقاع بود. هر چند در یکی از نبردها علیه یهودیان مدینه همراه پیامبر شرکت داشت اما اهل جهاد و مبارزه نبود. وی بعد پیامبر به جریان سفیانی پیوست و در حمایت از خلیفه سوم و معاویه تلاش فراوان کرد و در دوره زمامداری امام علی علیه السلام با آن حضرت بیعت نکرد اما با مکر و خیانت معاویه به وی که منجر به جدایی همسر زیبایش از او شد، به لطف و درایت امام حسین علیه‌السلام از نکبت و ذلتی که دامن‌گیرش شده بود، نجات یافت و با وساطت امام، همسر سابقش او را بخشید و مجدد به زندگی با وی رضایت داد. 💖 @H2ONaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
معنای بیت پنجم؛ یعنی تن آسانی و غرق شدن در ناز و نعمت و رفاه طلبی، حدیثی هست بدین مضمون که می گوید؛ از تنعم بپرهیز چه بندگانِ خاص و خالصِ خداوند از اهلِ تنعم نیستند. جامع الصغیر جلد یک صفحه ۹۷ همچنین حافظ شبیه به این مضمون در جاهای دیگر نیز گفته است: اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست @ رهروی باید جهانسوزی نه خامی بی غمی@ منبع حافظ نامه. *هوشنگ.زربخش* *حضرت_حافظ*🔽 نقدِ صوفی نه همه صافی و بی غش باشد ای بسا خِرقه که مستوجبِ آتش باشد صوفی ما که زِ وردِ سحری مست شدی شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد خوش بوَد گر محکِ تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشد خطِ ساقی گر ازین گونه زند نقش بر آب ای بسا رخ که به خونابه منقّش باشد *ناز پروردِ تنعم نبرد راه به دوست* *عاشقی شیوهُ رندانِ بلاکش باشد* غمِ دنیایِ دَنی چند خوری باده بخور حیف باشد دلِ دانا که مشوّش باشد دلق و سجّادهُ حافظ ببرد باده فروش گر شرابش زِ کفِ ساقی مهوَش باشد 💖 @H2ONaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یااباعبدالله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ ⁣ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ⁣ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ با یک‌‌ سلام زائر کربلا شوید✋ 💖 @H2oNaCl
✅استغفار ✍امام على عليه السلام: در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفع بلا مى شود و با استغفار، گناهانتان پاک مى گردد. 📚 کافی، ج ۴، ص ۸۸ أَسْتَغْفِرُ ٱللَّهَ رَبِّي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ أَستَغفِرُ اللّهَ وَ أَسئَلُهُ التَّوبَة أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ ✨استغفار، یکی از راه های درمان بیماری ها در طب اسلامی است. ___ 💖 @H2oNaCl
بَرآر دَست دُعآیے، کِہ دَست مِهر خـُـᰔـــدٰا۔۔ ↫حِجـــــآب غِیبت أز آن، مــ🌙ـــآه‌رو؎ بَردٰارد۔۔۔ ↶غُـــــروب و دٰامنۀ نور آفتـــــآب و شَفق۔۔ بِخوٰان ﴿دُ؏ــآ؎فـــَــرج۔۔𔘓﴾ رٰا، دعـــــآ أثر دٰارد. 💖 @H2oNaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دستورالعمل ویژه شب قدر انتشار حداکثری با شما ✅ 🇮🇷 اتحادیه عماریون 🔺همدلی 🔻انقلابی گری 💖 @H2oNaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محمد ضیف "ابو خالد" فرمانده کل گردان‌های قسام: خیزش به سمت فلسطین را نه فردا، بلکه همین الان آغاز کنید و نگذارید هیچ قید و بند و مرز و نظامی، شما را از افتخار مشارکت در آزادسازی مسجد الاقصی محروم کند. 💖 @H2ONaCl
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیروز سالروز نامه امام خمینی به آیت الله منتظری و استعفای او از قائم مقامی بود 🔹 امام در این نامه به آیت الله منتظری می‌فرمایند که بیت خود را از عوامل نفوذی پاک کند... اما این عوامل نفوذی چه کسانی بودند؟ 💖 @H2ONaCl
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسئله‌ای بسیار سرّی که به تازگی نشر پیدا کرده است. ❤️❤️❤️ 💖 @H2ONaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨پــــروردگـــــارا...❤️ ❤️✨آرامش نابت و عطر مهربانیت را بر لوح دلم 🌹✨سرازیر کن تا هیچگاه در کِشاکِش زندگی ❤️✨خودم را نبازم و صبور باشم 🌹✨و بــه تــو اعــتــمــاد کــنــم🕯 ❤️✨ای کسی که لطف و احسان و مهرت 🌹✨ازلی و ابدی بوده و هست،✨ ❤️✨تـو را سـپـاس می گـویـم 🌹✨بـرای هـمـه مـهـربـانـی هـایـت💗 ❤️✨بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ❤️ 🌷✨الـــهــی بــه امــیــد تـــو🌷 ‌‎‎‌‎‎‎‌‎‌‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‎‎‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اَللّهُمَّ‌‌عَجِّل‌‌لِوَلیِّکَ‌الفَرَجَ‌‌وَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ 💖 @H2oNaCl
❣اے تجلے آبے ترین آسمان امید ❣دلـــها بہ یاد_تو مے تپــــد ❣و روشــنـے نـگـاه مـنـتـظـران ❣بہ افق خورشیـ☀️ـد ظهـور توست ❣بیا و گـ✨ـَرد گامهایت را ❣توتیاے چشــمانمان قرار ده اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🤲 السلام‌علیک‌یا‌ابا‌صالح‌المهدی ≽ ✦السّلامُ عَلَیْڪَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا شَریڪَ الْقُرْآنِ ، ✦اَلسَّلامُ عَلَیْڪَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ❣ ❣ 💚سلام صبحت بخیر زندگیم❤️ 💖 @H2oNaCl
🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷👆 🔆بخـــــوان 🍀 ۵ 🍀 ✓به نیت رفع موانع ظهور مولا صاحب عصر وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا 💖 @H2oNaCl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺🍃 ‍ در این صبح جمعه  🌸 صلواتی ختم کنیم به نیت 🌿 سلامتی آقا امام زمان و سلامتی شما عزیزان🌸 رفع گرفتاری حاجت مندان🌿 وآرامش برای همه مردم سرزمینمان🌸 🌸 اللَّـهُمَّ 🌸      🌿  صَلِّ 🌿            🌸 عَلَى 🌸                 🌿 مُحَمَّد 🌿                        🌸وعلی آلِ 🌸                            🌿 مُحَمَّد🌿 ‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ 💕🕊💕 💖 @H2oNaCl
🌱 تشرف حسن بن مثله جمكرانی و دستور ساخت مسجد جمکران در شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان سال سیصد و نود و سه (هجری قمری) 🗂 قسمت اول: ♦️ شيخ بزرگوار، حسن بن مثله جمكرانی (ره)، می‌گويد: ▫️ شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان سال سیصد و نود و سه (هجری قمری)، در خانه ام خوابيده بودم. ناگاه نيمه شب جمعی به در منزل آمدند و مرا از خواب بيدار كرده و گفتند: 🔸 برخيز و دعوت امام مهدی صاحب الزمان (ع) را اجابت كن كه تو را خواسته اند. ▫️ برخاستم و آماده شدم و به آنها گفتم: 🔹 بگذاريد پيراهنم را بپوشم. ▫️صدايشان بلند شد: 🔹هو ما كان قميصك. (يعنی اين پيراهن مال تو نيست.) ▫️ خواستم شلوار را بپوشم. صدايشان آمد كه: 🔸 ليس ذلك منك فخذ سراويلك. (يعنی اين شلوار، شلوار تو نيست. شلوار خودت را بپوش.) ▫️ من هم شلوار خودم را پوشيدم. خواستم به دنبال كليد در خانه بگردم. صدايی آمد كه: 🔸 الباب مفتوح. (يعنی در باز است.) ▫️ وقتی از منزل خارج شدم، عده ای از بزرگان را ديدم. سلام كردم. جواب دادند و خوش آمد گويی كردند. بعد هم مرا، تا جايی كه الان محل مسجد است، رساندند. وقتی خوب نگاه كردم، ديدم تختی گذاشته شده و فرش نفيسی بر آن پهن است و بالشهای خوبی روی آن قرار دارد. جوانی سی ساله بر آن تخت نشسته و به بالش تكيه كرده است. پيرمردی در محضرش نشسته و كتابی در دست دارد و برايش می‌خواند، و حدود شصت مرد در آن مكان در اطراف او نماز می‌خوانند. بعضی از آنها لباسهای سفيد و بعضی لباس سبز به تن داشتند. آن پيرمرد حضرت خضر (ع) بود. او مرا نشانيد. امام زمان، حضرت بقية اللّه الاعظم ارواحنا فداه مرا به نام خودم صدا زده و فرمودند: 🔶 برو به حسن بن مسلم بگو، تو چند سال است كه اين زمين را آباد می‌كنی و می‌كاری و ما آن را خراب می‌كنيم و پنج سال است كه در آن كشت می‌كنی. امسال هم دوباره از سر گرفته ای و مشغول آباد كردنش می‌باشی، ولی ديگر اجازه نداری در اين زمين كشت كنی و بايد هر استفاده ای كه از آن به دست آورده ای برگردانی، تا در اين محل مسجدی بسازند. و به حسن بن مسلم بگو، اين جا زمين شريفی است و حق تعالی آن را برگزيده و بزرگ دانسته است، درحالی كه تو آن را به زمين خود ملحق كرده ای، به همين علت، خدای تعالی دو جوان از تو گرفت، اما متوجه نشدی و اگر كاری كه دستور داده ايم، انجام ندهی، حق تعالی تو را در فشار قرار می‌دهد، به طوری كه متوجه نشوی. ♦️حسن بن مثله می‌گويد، ▫️عرض كردم: 🔷 سيدی و مولای، برای اين مطالبی كه فرموديد، نشانه و دليلی قرار دهيد. چون اين مردم حرف بدون دليل را قبول نخواهند كرد. ▫️ حضرت فرمودند: 🔶 انا سنعلم هناك علامة (ما علامتی قرار خواهيم داد تا شاهد صدق قول تو باشد). تو برو و پيام ما را برسان و به سيد ابوالحسن بگو به همراه تو بيايد و آن مرد را حاضر كند و استفاده های چند ساله ای را كه برده است، از او بگيرد و به ديگران بدهد، تا بنای مسجد را شروع كنند. كسریِ آنرا از رهق كه در ناحيه اردهال و ملك ما است، آورده و مسجد را تمام كنند. ما نصف رهق را برای اين مسجد وقف كرديم، كه هر ساله پول آن را آورده،صرف ساختمان مسجد كنند. به مردم هم بگو به اين مكان رو آورده و آن را گرامی بدارند و در اين جا چهار ركعت نماز بخوانند، به اين صورت كه دو ركعت آن را به قصد تحيت مسجد و در هر ركعت يك بار حمد و هفت بار قل هو اللّه و در ركوع و سجود، هفت مرتبه تسبيح بگويند. دو ركعت ديگر را به نيت نماز امام صاحب الزمان (ع) بجا آورند، به اين صورت كه حمد را بخوانند، وقتی به اياك نعبد و اياك نستعين رسيد، آن را صد بار بگويند و بعد از آن حمد را تا آخر بخوانند. ركعت دوم را هم به اين ترتيب عمل كنند و در ركوع و سجود هفت بار، تسبيح بگويند. وقتی نماز تمام شد، تهليل (لااله الا اللّه) گفته و تسبيح حضرت فاطمه زهرا (س) را بخوانند. بعد از تسبيح سر به سجده بگذارند و صد بار بر پيغمبر و آلش (ع) صلوات بفرستند، فمن صليها فكانما صلی فی البيت العتيق (هركس اين دو ركعت نماز را بخواند، مثل اين است كه دو ركعت نماز در خانه كعبه خوانده باشد). ♦️ حسن بن مثله جمكرانی می‌گويد: ▫️ من وقتی اين جملات را شنيدم، با خود گفتم گويا محل مسجد همان است كه حضرت در آن جا تشريف دارند. بعد به من اشاره فرمودند كه برو. (ادامه دارد ...) ⬅️ بركات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، اثر سید جواد معلم، صفحات ۴۵ تا ۴۸ 🏷 (عج) 💖 @H2oNaCl