#داستان_پند_آموز
پادشاهی به کاخ برای جلسه مشاوره با مشاوران خود قصد رفتن کرد. چون از تخت روان پیاده شد، کلاغی که از بالای سر او می رفت گویی لباس پادشاه را نشانه کرد و با فضله اش آن را تزیین کرد.
یکی از غلامان، سریع با آستین لباس شاه را قصد تمیز کردن نمود ولی کار بدتر شد و تزیین بر لباس گسترده تر شد.
این صحنه را اطرافیان پادشاه که شاهد بودند برخی حریف خود نشدند و خنده ای 😂بر چهره شان ظاهر شد.
پادشاه را داخل کاخ لباس دیگری آوردند که بر تن کرد و در جلسه حاضر شد. پادشاه را وزیر عاقلی بود که بعد از خروج از جلسه از او مشورت خواست. گفت: ای وزیر، به نظر تو آن غلام را تنبیه کنم که سرخود چنین کرد، یا کسانی که خندیدند 😂یا همه را؟
وزیر گفت: غلام را نشاید تنبیه، چون نیت اش حفظ اعتبار شاه بود و کسانی که خندیدند را تنبیه انصاف نیست چون همه را خنده وارد شد ولی آنان حریف نخندیدن 😅خود نشدند. حال که به رأی وزیر اهمیت داده و سوال کردید، آن که باید تنبیه شود خود شاه است که باید در آن زمان تبسمی می کرد که خنده دیگران هم از قبح می افتاد. ولی تو اخم گرفتی و عبوس شدی و همین امر باعث خنده دیگران شد.
پس نکته مهم این که اگر اتفاق خنده داری بر ما افتاد، برای این که خنده دیگران برای ما و در حق ما نباشد که باعث ملال ما و نوعی تمسخر ما شود خود هم آن زمان بخندیم....
#هیئت_منتظرالمهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
@h_montazeralmahdi