🕊 بسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 🕊
🌤«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»🌤
💠 شب آرزوها!
🔹 اعمال لیلةالرغائب و جایگاه آن نزد اولیاء الهی
📚 برگرفته از: الإقبال، ج ۳، ص ۱۸۵؛ شرح حدیث عنوان بصری، جلسۀ ۴۱ و ۱۹۴
📌 #لیلة_الرغائب #رغائب #شب_آرزوها
🍃"اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً"
🍃التماس دعا ... 🤲
🕌🔷🔸💠🔸🔷
🥀📚 @h_bohlol 📚
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
شعر امام هادی (ع) در مجلس بزم متوکل
یکی از زیباترین اشعار عربی در زمینه فناپذیری دنیا، شعر امام هادی صلواتاللهعلیه در مجلس متوکل عباسی است.
ترس متوکل از محبوبیت امام هادی(ع)
متوکل (خلیفه خونریز عباسی) از توجه مردم به امام هادی علیه السلام سخت نگران و در وحشت بود. بعضی مفسده جویان نیز به متوکل گزارش داده بودند که در خانه امام هادی علیه السلام اسلحه، نوشته ها و اشیای دیگر جمع آوری شده تا او علیه خلیفه قیام کند.
متوکل بدون اطلاع گروهی از دژخیمان خود را به منزل آن حضرت فرستاد مأموران به خانه امام هادی علیه السلام هجوم آوردند. ولی هر چه گشتند چیزی نیافتند آن گاه به سراغ امام رفتند و حضرت را در اتاقی تنها دیدند که در به روی خود بسته و لباس پشمی بر تن دارد و روی شن و ماسه نشسته و به عبادت خدا و تلاوت قرآن مشغول است. امام را در آن حال دستگیر کرده نزد متوکل بردند و به او گفتند که ما در خانه اش چیزی نیافتیم و او را دیدیم رو به قبله نشسته و قرآن می خواند.
متوکل عباسی در صدر مجلس عیش نشسته بود. جام شرابی در دست داشت و میگساری می کرد در این حال امام علیه السلام وارد شد. چون امام علیه السلام را دید عظمت و هیبت امام او را فراگرفت. بی اختیار حضرت را احترام نمود و ایشان را در کنار خود نشاند و جام شراب را به آن حضرت تعارف کرد.
امام علیه السلام فرمود: به خدا سوگند! هرگز گوشت و خون من با شراب آمیخته نشده، مرا از این عمل معاف بدار.
متوکل دیگر اصرار نکرد سپس گفت: پس شعری بخوانید و با خواندن اشعار محفل ما را رونق ببخشید امام علیه السلام فرمود:
من اهل شعر نیستم و شعر چندانی نمی دانم.
خلیفه گفت: چاره ای نیست باید بخوانی.
متن شعر امام هادی علیهالسلام با ترجمه فارسی
حضرت این اشعار را خواندند:
بَاتُوا عَلَى قُلَلِ الْأَجْبَالِ تَحْرُسُهُمْ
غُلْبُ الرِّجَالِ فَلَمْ تَنْفَعْهُمُ الْقُلَلُ
زمامداران قدرتمند و خونریز بر قله کوهساران بلند، شب را به روز میآوردند، درحالیکه مردان دلاور و نیرومند از آنان پاسداری میکردند؛ ولی قلههای بلند نتوانست آنان را از خطر مرگ برهاند.
وَ اسْتَنْزَلُوا بَعْدَ عِزٍّ مِنْ مَعَاقِلِهِمْ
وَ أُسْكِنُوا حُفَراً يَا بِئْسَمَا نَزَلُوا
آنان پس از مدتها عزت و عظمت، از قله آن کوههای بلند به زیر کشیده شدند و در گودالها (قبرها) جایشان دادند، چه منزل و آرامگاه ناپسندی و چه بد فرجامی!
نَادَاهُمْ صَارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمْ
أَيْنَ الْأَسَاوِرُ وَ التِّيجَانُ وَ الْحُلَلُ
پس از آن که آنان در گورها قرار گرفتند، فریادگری بر آنان فریاد زد: چه شد آن دستبندهای زینتی و کجا رفت آن تاجهای سلطنتی و زیورهایی که بر خود میآویختند؟
أَيْنَ الْوُجُوهُ الَّتِي كَانَتْ مُنَعَّمَةً
مِنْ دُونِهَا تُضْرَبُ الْأَسْتَارُ وَ الْكِلَلُ
کجاست آن چهرههای نازپرورده که همواره در حجلههای مزین پس پردههای الوان به سر میبردند؟
فَأَفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حِينَ سَاءَلَهُمْ
تِلْكَ الْوُجُوهُ عَلَيْهَا الدُّودُ تَقْتَتِلُ
در این هنگام قبرها بهجای آنان با زبان فصیح پاسخ داده و گفتند: اکنون بر سر خوردن آن رخسارها کرمها میجنگند.
قَدْ طَالَ مَا أَكَلُوا دَهْراً وَ قَدْ شَرِبُوا
وَ أَصْبَحُوا الْيَوْمَ بَعْدَ الْأَكْلِ قَدْ أُكِلُوا
مدتزمانی در این دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولی اکنون آنان که خورندۀ همهچیز بودند، خود، خوراک حشرات و کرمهای گور شدند.
گریه متوکل پس از شنیدن شعر امام هادی(ع)
سخنان امام علیه السلام چنان بر دل سخت تر از سنگ متوکل اثر بخشید که بی اختیار گریست به طوری که اشک دیدگانش ریش وی را تر نمود!
حاضران مجلس نیز گریستند متوکل کاسه شراب را به زمین زد و مجلس عیش و نوش بههم خورد.
به دنبال آن چهار هزار دینار به امام علیه السلام تقدیم کرد و امام علیه السلام را با احترام به منزل خود بازگرداند.
بحار الانوار، ج۵۰، ص۲۱۱ 🕌🔷🔸💠🔸🔷
🥀📚 @h_bohlol 📚
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞
🌹این چهره را بقصد زیارت تماشا کنید.
🌹محمد حسین یوسف الهی شهیدی که حاج قاسم وصیت کرده بود کنارش دفن بشه و همسایه همیشگی اش بشود.
🌹خاطره ای کوتاه از شهید:بخاطر بارندگی زیاد،ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل میدادند،نمیتونستن آن را بیرون بیاورند . شاید حدود ۱۰ نفر از بچه ها با هم تلاش کردند اما موفق نشدند،حسین از راه رسید و گفت: این کار منه ، زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از اونهمه آب و گل بیرون کشید.یکی از بچه ها گفت: تو دعا خوندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاد گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمیداد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را نمایان میکرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی بنظر میرسید، اونو حل میکرد، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت.
🌹کارهایی که باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد:از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود، نماز شب خوان بود و دائما ذکر خدا میگفت.🕌🔷🔸💠🔸🔷
🥀📚 @h_bohlol 📚
∞﴿بــا مــا همــراھ باشیــد🙂﴾∞