#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان
پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلاً دست بر زانو بگیر اما بمان
گرچه سختی میکشی در خانه، باشد کار کن
فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان
با غروبت خانهام تاریک شد، لطفاً نرو
مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان
غربت من گرچه سنگین است روی شانهات
با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان
✍ #محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا_س_وصیت
#حضرت_زهرا_س_شب_شهادت
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
کفنم را ببر ولی طفلِ
بی کفن را بیاور ای فضه
از میان امانتیهایم
پیرهن را بیاور ای فضه
روز آخر کنار بستر خود
میزنم بوسه نور عینم را
با همین بازوی ورم کرده
بغلش میکنم حسینم را
گفتم امروز نان درست کنم
آمدم خسته باز پای تنور
ناگهان تا تنور روشن شد
یادم افتاد روضههای تنور
یادم افتاد خانهی خولی
حق بده سینهام کباب شود
خانهی او کجا! حسین کجا!
کاشکی خانهاش خراب شود
به علی گفتهام برای حسین
سایه در آفتاب بگذارد
نیمه شبها کنار بالینِ
پسرم ظرف آب بگذارد
دادهام دست دخترم زینب
نذر اصغر، لباس محسن را
برسانید بعد من به رباب
گاهوار و اثاث محسن را
از خدا خواستم هزاران بار
پیکرم زیر دست وپا برود
که مبادا حسین بی کفنم
سینهاش زیر چکمهها برود
رنجبسیار برده را آنکه
غم بسیار خورده میفهمد
درد سرنیزه خورده را تنها
زخم مسمار خورده میفهمد
فضه به زینبم عروس که شد
جای من گوشواره هدیه بده
سینهریز عروسی من را
به عزیز دلم رقیه بده
بخدا بی وضو در این مدت
نزدم شانهای به گیسوی او
آه باور نمیکنم روزی
برسد دست شمر بر موی او
✍ #محمدجواد_پرچمی