eitaa logo
هاد
4.5هزار دنبال‌کننده
300 عکس
138 ویدیو
26 فایل
(وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) هم جهت با قاعده های عالم زندگی کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
"مافیای برکلی" در اندونزی الگوی "بچه های شیکاگو" در شیلی 🔸 مافیای برکلی بخشی از برنامه‌ای بود که در سال ۱۹۵۶ آغاز شد. این گروه از دانشجویان اندونزیایی مانند بچه‌های شیکاگو در ایالات متحده تحصیل کرده بودند و مخارج تحصیل آنها را بنیان فورد پرداخت می کرد. 🔸این دانشجویان پس از پایان تحصیلات به کشورشان بازگشتند تا نسخه برابر اصل یک دانشکده اقتصاد به شیوه غربی را بنا کنند. دانشکده اقتصادِ دانشگاه اندونزی را تاسیس کردند و بنیاد فورد استادان آمریکایی را برای تدریس در این دانشکده به جاکارتا فرستاد. 🔸دانشجویان بورسیه بنیاد فورد، رهبری گروه‌های دانشجویی که دنبال سرنگونی احمد سوکارنو بودند را برعهده گرفتند. 🔸پس از کودتای سوهارتو و اعدام انبوهی از مخالفان، وی کابینه اش را از اعضای مافیای برکلی انباشت و کلیه سمت‌های بسیار مهم مالی را به آنان سپرد. 🔸مافیای برکلی در خیر مقدم گویی به سرمایه‌گذاران خارجی که می خواستند ثروت‌های عظیم معدنی و نفت اندونزی را استخراج کنند، سنگ تمام گذاشتند. آنها قوانینی وضع کردند که شرکت‌های خارجی می توانستند مالک ۱۰۰ درصد منابع اندونزی باشند و معاف از مالیات ۲۴ @haad1442
در تکمیل مباحث کتاب دعوت می کنیم این مطلب را بازخوانی کنید👇 @haad1442
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 1⃣بخش نخست آنچه در عرف به افشاگری موسوم است، نه شیوه این قلم بوده و نه شان آن است. اما خطری که از جانب سیاست‌های نئولیبرال کشور را تهدید می‌کند، طرح این بحث مهم را ضروری ساخته است. مخاطب این نوشته کوتاه هم دستگاه‌های امنیتی نیستند که از فردا راه بیفتند و بگیر و ببند راه بیندازند و پس‌فردا هم خیال کنند که توانسته‌اند به نفوذ پایان دهند؛ چه، مسئله یک یا دو فرد و یک تیم نیست که با بازجویی و بازداشت، خاتمه یابد. مخاطب اصلی حقیر در اینجا، نخبگان فکری و اجرایی انقلابی در کشور هستند که با شیوه‌های دشمن آشنا شوند و از یک که ابزار دشمن است، فاصله بگیرند. در دوره جنگ سرد، رقابت سختی میان آمریکا و شوروی برای قرار دادن کشورها در بلوک تحت سلطه خود در گرفته بود و هر یک با ابزارهایی در پی گسترش سلطه خود و جلوگیری از گسترش بلوک مقابل بودند؛ هم حاکم شدن ایدئولوژی‌شان بر کشورهای جهان را دنبال می‌کردند، هم در برابر حاکم شدن ایدئولوژی مقابل، می‌ایستادند. آمریکا با شعار کمک به توسعه کشورها در پی توسعه سلطه‌اش بود و این انگاره را تبلیغ می‌کرد که لیبرال-دموکراسی توسعه می‌آورد، اما کمونیسم ضد توسعه است. در همین چارچوب، هری ترومن سی و سومین رئیس‌جمهور آمریکا در سخنرانی تحلیف خود، از برنامه‌ای رونمایی کرد که به "اصل چهار ترومن" معروف شد. او مدعی بود آمریکا به دنبال استثمار کشورها با روش‌‌های استعماری نیست، بلکه می‌خواهد به توسعه آنها کمک کند. پیرو این مباحث، کنگره آمریکا قانونی تحت عنوان "کمک اقتصادی خارجی" برای حمایت از توسعه کشورهایی که پیمان دوجانبه با آمریکا منعقد می‌کردند- بخوانید زیر بلیط آمریکا قرار می‌گرفتند- تصویب کرد. اولین کشوری هم که تحت این برنامه مورد حمایت آمریکا قرار گرفت، ایران بود. سال ۱۹۷۳ توماس پترسون در مقاله‌ای نشان داد که این برنامه، در جهت تامین منافع یکجانبه واشنگتن عمل کرده است؛ آمریکا واردات مواد خام استراتژیک از این کشورها را افزایش داده، بدون اینکه تاثیر قابل توجهی روی محرومیت و توسعه‌نیافتگی آنها بگذارد. کمک‌های اقتصادی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن، صرفا بخش کوچکی از برنامه را تشکیل می‌داد. کمک اصلی، کمک فنی به قربانیان برای تدوین برنامه‌های توسعه بود. شیلی یکی از قربانیان این کمک‌های فنی آمریکا در چارچوب اصل چهار ترومن بود. آنگونه که دیوید هاروی در کتاب تاریخچه مختصر نئولیبرالیسم گزارش می‌کند، در دهه ۱۹۵۰ میلادی، وزارت خارجه آمریکا از محل بودجه جنگ سرد، و با واسطه دو بنیاد فورد و راکفلر، تعدادی از اقتصاددانان شیلیایی را بورسیه کرد تا در دانشگاه شیکاگو زیر نظر میلتون فریدمن (از اجداد نئولیبرالیسم) علم اقتصاد بخوانند و پس از بازگشت به کشورشان، این علم را پیاده کنند تا توسعه پیدا کنند. وقتی در سال ۱۹۷۳ دولت سالوادور آلنده با کودتای تحت حمایت آمریکا توسط آگوستو پینوشه سرنگون شد، دست‌آموزهای فریدمن- که به بچه‌های شیکاگو معروف شدند- برنامه‌ریزی برای اقتصاد شیلی را در دولت پینوشه به دست گرفته و آنچه را اصلاحات می‌خواندند، آغاز کردند. اخذ وام از IMF، خصوصی‌سازی، مقررات‌زدایی، آزادسازی، کاهش هزینه‌های عمومی دولت و هرآنچه امروز به عنوان سیاست‌های نئولیبرال شناخته می‌شود را در شیلی پیاده کردند. فجایعی که در دوره پینوشه بر ملت شیلی گذشت، حدیث مفصلی است که شهره عالم شده است. موفقیت این سیاست‌ها در گسترش سلطه و تامین منافع آمریکا به قدری بود که ترویج و تجویز سیاست‌های نئولیبرال تبدیل به بخشی رسمی از سیاست خارجی آمریکا شد و نهادهایی چون صندوق بین‌المللی پول در خدمت این سیاست‌ها قرار گرفتند. لینک به بخش دوم @syjebraily
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
🖊بچه‌های شیکاگو؛ از سانتیاگو تا تهران 2️⃣بخش دوم لینک به بخش اول در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما، هیلاری کلینتون که وزارت خارجه را برعهده داشت، از یک برنامه جدید رونمایی کرد که به نوعی در امتداد همان اصل چهار ترومن بود. این برنامه IDEP نام داشت و هدف آن، استفاده از ظرفیت خارج‌نشینان برخی کشورهای هدف، برای پیشبرد برنامه‌های آمریکا بود. کلینتون از قدرت هوشمند سخن می‌گفت و معتقد بود آمریکا باید در کنار داشتن ارتش قوی، روی دو بحث "دیپلماسی و توسعه" تمرکز ویژه‌تری داشته باشد. در همین راستا، دقیقا مانند دوره ترومن، بحث کمک فنی به توسعه کشورهای هدف در دستور کار قرار گرفت. دقیقا مانند دوره ترومن، وزارت خارجی آمریکا چندین بنیاد خاص را انتخاب کرد تا اقتصاددانانی را از کشورهای قربانی بورسیه کنند و دقیقا در دانشگاه شیکاگو، علم اقتصاد تعلیم‌شان دهند تا به کشورهای خود بازگشته و سیاست‌های نئولیبرال را پیاده کنند. یکی از این کشورها که آمریکا خیلی دغدغه توسعه‌اش را داشت ایران ما بود. بنیادی با نام HAND توسط خانمی با نام نوشین هاشمی در چارچوب برنامه IDEP و با بودجه وزارت خارجه آمریکا ماموریت یافت که افرادی را از ایران بورسیه کرده و به دانشگاه شیکاگو اعزام کنند تا در آنجا علم اقتصاد بیاموزند و راهی ایران شوند تا ایرانی را که آمریکا تحت شدیدترین تحریم‌ها قرار داده بود، توسعه یافته کنند. این افراد، پس از بازگشت به ایران، وارد سازمان برنامه و بودجه کشور شدند. یکی از اولین دست‌پخت‌هایشان، سند اصلاح ساختار بودجه کشور بود که اردیبهشت ۹۸ با همکاری یک هیئت چهار نفره از صندوق بین‌المللی پول تدوین کرده و به دست اجرا سپردند. یکی از برنامه‌های کوتاه‌مدت این سند، افزایش قیمت حامل‌های انرژی بود که منجر به فاجعه آبان ۹۸ شد. این افراد، که یک شبکه کامل هستند و جمعی از پژوهشگران انقلابی، مستندات قابل توجهی از ربط و ارتباطات و اقدامات این شبکه جمع‌آوری کرده‌اند، مدیریت یک دانشکده اقتصاد در یک دانشگاه فنی-مهندسی را نیز به‌عهده گرفتند. با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی، در کمال شگفتی همین تیم و همان افراد خاص بورسیه شده توسط بنیاد HAND، به عضویت شورای تدوین سند تحول دولت در آمدند و با تمام توان، همان سیاست‌هایی را که در دولت آقای روحانی دنبال می‌کردند و کارشان ناتمام مانده بود، در دولت جدید پی گرفتند. در کمال تعجب، آقای رئیسی در روز دانشجو میهمان همان دانشکده اقتصاد شد... امروز به جرات می‌توان مدعی شد که سیاست‌های اقتصادی دولت جدید، تفاوتی با سیاست‌های اقتصادی دولت آقای روحانی ندارد و ریشه این همسویی، این‌همانی تصمیم‌سازان است. آمریکا با دغدغه کمک به توسعه ایران، افرادی را مامور اجرای سیاست‌های خاص اقتصادی در ایران نکرده است. راقم این سطور معتقد است سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال، مکمل تحریم هستند. پروژه تقابل مردم و حاکمیت که از طریق تحریم دنبال شد و به بن بست رسید، اینک از مسیر دیگری پی گرفته می‌شود. به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ‏"کم اهمیت‌ترین شکل نفوذ، جاسوسی است. گاهی نفوذی کارش بالاتر از خبرکشی و خبردهی است. تصمیم شما را عوض می‌کند. شما یک مسئولی هستید، می‌توانید حرکت بزرگ یا موثری انجام دهید. نفوذی کاری می‌کند که شما آن حرکت را جوری انجام دهید که به نفع دشمن تمام شود؛ یعنی تصمیم‌سازی". امروز اگر جوانان انقلابی می‌خواهند با آمریکا مقابله کنند، و اگر باور دارند که آمریکا علیه کشورمان دست به یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی زده است، بدانند اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در ایران که از طریق یک شبکه خاص و تحت عنوان علم اقتصاد دنبال می‌شود، سلاح استراتژیک دشمن است. باید به جنگ آن رفت. امروز کمک به آقای رئیسی برای رهایی از چنگ این جریان، از هر کمکی اولی‌تر است... @syjebraily
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
رد پای IMF در بحران بنگلادش دولت بنگلادش سقوط کرده و کارشناسان و رسانه‌های وابسته به جریان سرمایه‌داری، در حال روایت همه چیز هستند به جز حقیقت ماجرا... انرژی یک کالای کلیدی است که تغییر قیمت آن، دومینووار روی همه کالاها اثر می‌گذارد. به همین دلیل بود که پس از جنگ اوکراین و وقوع بحران انرژی در اروپا، کشورهای اروپایی بلافاصله تئوری‌های اقتصاد بازار را کنار گذاشتند و مبالغ عظیمی یارانه به شهروندان خود پرداخت کردند تا اثر افزایش قیمت‌های انرژی را تا حدودی جبران نماید. برای نمونه، سال 2022 دولت آلمان یک بسته یارانه 300 میلیارد یورویی برای صیانت از شهروندان خود در برابر افزایش قیمت انرژی اختصاص داد. اما در همین دوران بحران، صندوق بین المللی پول یک نسخه متفاوت برای بنگلادش بحران‌زده ارائه کرد. 30 ژانویه 2023 مصادف با 10 بهمن 1401 صندوق بین المللی پول اعلام کرد که در ازای یک برنامه اصلاحات اقتصادی 44 ماهه، با اعطای 4.7 میلیارد دلار وام به بنگلادش موافقت کرده است. در بیانیه IMF تصریح شده بود که این برنامه اصلاحات اقتصادی، در عین حال که موجب ثبات اقتصاد کلان و رشد پایدار اقتصادی می‌شود، از آسیب دیدن اقشار ضعیف جلوگیری خواهد کرد. روز بعد خبرگزاری رویترز این وام را یک پیروزی برای شیخ حسینه نخست‌وزیر این کشور خواند که در سال 2024 یک انتخابات پیش رو دارد. از جمله اصلاحات پیشنهادی صندوق بین المللی پول «معقول سازی یارانه‌ها» بود. صندوق در نسخه خود آورده بود که «معقول سازی یارانه‌های انرژی منابع مالی را برای هزینه‌های توسعه‌ای و اجتماعی آزاد خواهد کرد. هرچند افزایش اخیر قیمت‌ها، قیمت بنزین را به نرخ جهانی نزدیک کرده است، اما پیش بینی می شود که یارانه های برق و گاز در سال مالی 2023 به 0.9 درصد GDP برسد. در دوران اجرای برنامه اصلاحات اقتصادی، اجرای مکانیسم تعدیل قیمت سوخت بر اساس فرمول، کمک خواهد کرد که درباره عدم پرداخت یارانه سوخت اطمینان حاصل شود. مقامات بنگلادشی همچنین گزینه‌های مختلف را برای کاهش تدریجی یارانه‌های برق و گاز در عین تقویت تور ایمنی اجتماعی (برای جلوگیری از آسیب دیدن اقشار ضعیف)، بررسی خواهند کرد». (دقت کنید که یارانه 300 میلیارد یورویی دولت آلمان، معادل 7.5 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است!) با آغاز برنامه، پروژه افزایش قیمت برق و گاز برای مردم بنگلادش کلید خورد. طبق گزارش Gas Outlook تعرفه گاز در بنگلادش طی سال 2023 میلادی 178.8 درصد افزایش یافت و روند افزایش قیمت، در سال 2024 نیز تداوم یافت. قیمت برق نیز پس از آغاز اجرای برنامه صندوق به همین ترتیب افزایش یافت که به تعبیر دیلی استار، اثر دومینووار روی قیمت کالای اساسی داشت. جامعه بنگلادش آماده یک جرقه بود که منفجر شود. این جرقه با اعتراضات دانشجویی به حکم دادگاه عالی بنگلادش مبنی بر احیای سهمیه 30 درصدی استخدام فرزندان افراد شرکت کننده در جنگ آزادسازی بنگلادش (که باعث جدایی پاکستان شرقی و تشکیل کشور بنگلادش در سال 1971 میلادی شد)، رقم خورد. این اعتراضات، بستری برای وقوع شورش‌های اجتماعی شد و به سرنگونی دولت ختم شد. یک بار دیگر، آتش خشم ناشی از فشار اقتصادی که زیر خاکستر نهفته بود، با یک جرقه فرهنگی شعله کشید. صندوق بین المللی پول پس از سرنگونی دولت شیخ حسینه بیانیه جالبی داده است: «عمیقا بابت تلفات جانی و جراحات وارد شده بر افراد غمگین هستیم اما به حمایت از تلاش‌ها برای تضمین ثبات اقتصادی و تداوم رشد فراگیر ادامه خواهیم داد». لیبرال های ایرانی در حال روایت سازی برای سرنگونی دولت بنگلادش هستند. یکی می نویسد شورش نسل Z، دیگری می نویسد اعتراض به حکومت دیکتاتوری شیخ حسینه... یک سوال در اینجا باقی می ماند و آن اینکه چرا صندوق بین المللی پول اینهمه اصرار بر افزایش قیمت انرژی در کشورهای در حال توسعه و جهان سومی دارد. پاسخ را از گزارش 28 سپتامبر 2010 صندوق (6 مهر89) درباره اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها در ایران برایتان نقل می‌کنم: «ایران انرژی بیشتری برای صادرات خواهد داشت». شاید بتوان گفت که سیاست کاهش مصرف انرژی با مکانیسم افزایش قیمت در کشورهای جهان سوم، حربه ای برای تامین پایدار انرژی/ مدیریت قیمت انرژی برای کشورهای پیشرفته است... @syjebraily
شوک و ارعاب ایده‌‌ای که از اندونزی به کمک سرمایه‌داری نئولیبرال در شیلی آمد 🔸کودتای سوهارتو و جلادانش در اندونزی نشان داد که در صورت استفاده از سرکوب و قتل عام گسترده، کشور در نوعی شوک فرو خواهد رفت و مقاومت مردم را می توان از میان برداشت. بطوری که مردمی که چند هفته پیش بر استقلال کشورشان پافشاری می کردند، اکنون از شدت ترس همه چیز را به کودتاگران جلاد واگذاشته بودند. کودتای سوهارتو اندونزی را به یکی از پذیراترین محیط‌های جهان برای شرکت‌های چند‌ملیتی تبدیل کرد. 🔸کمی پس از انتخاب آلنده در شیلی، مخالفانش به تقلید از کودتای خشونت‌بار اندونزی پرداختند. سیا و شرکت‌های خارجی چند ملیتی آنها را تامین مالی می‌کردند. 🔸 سرنگونی آلنده با شراکتِ برابر بین نظامیان و اقتصاددانان نئولیبرال انجام شد. طرح کلی تصمیمات اقتصادی برای شورای نظامیان کودتاچی توسط بروبچه‌های شیکاگو تهیه شد. این طرح صحیفه مقدس پانصد صفحه‌ای بود که "آجر" خوانده می شد و از همان روزهای آغازین کودتا هدایتگر اقتصادی آنان بود. 🔸 ژنرال پینوشه در یازدهم سپتامبر ۱۹۷۳ سانتیاگو را به سان منطقه جنگی درنوردید. با اینکه هیچ نیروی نظامی مقابل آنها نبود، تانک‌ها را به خیابان‌ها آوردند و شلیک می کردند، جت‌های جنگنده ساختمان‌های دولتی را مورد حمله هوایی قرار می‌دادند.جنگی یک سویه در جریان بود. همه نیروهای نظامی و انتظامی در کنترل پینوشه بود و آلنده از خود ارتشی نداشت. 🔸 تنها کاخ ریاست جمهوری و پشت‌بام‌های دور و برش در اختیار آلنده و طرفدارانش بود که برای دفاع از رای مردم با شهامت بسیار تلاش می‌کردند. با آنکه فقط سی و شش نفر هوادار آلنده درون کاخ بودند، نظامیانِ پینوشه بیست و چهار موشک به کاخ شلیک کردند. 🔸پینوشه، فرمانده متکبر و دمدمی مزاجِ عملیات کودتا، که خود سوار بر تانک وارد کاخ ریاست جمهوری شد، می خواست که این رویداد به منتها درجه چشمگیر و کوبنده باشد. حتی اگر این کودتا در ابعاد یک جنگ نبود اما طوری طراحی شده بود که به مردم حس جنگ بدهد. ۲۵ @haad1442
هول و وحشت مردم ابزاری برای تحمیل نئولیبرالیسم در کودتای پینوشه 🔸 شیلی کشوری بود که قبل از کودتای پینوشه از موهبت صد و شصت سال حکمرانی دموکراتیک بهره‌مند بود. اما حالا کاخ ریاست جمهوری شیلی شعله‌ور بود، بدن کفن پیچیده رئیس‌جمهور را روی براکارد از کاخ خارج می کردند، نزدیک‌ترین یارانش را در خیابان‌ها ردیف کرده بودند و به روی آنها اسلحه نشانه رفته بودند. 🔸 در سالهای منتهی به کودتا، مربیان آمریکایی که بسیاری شان عوامل سیا بودند، یک جنون ضد‌کمونیستی را در نظامیان شیلی دامن زده و به قبول این باور ترغیبشان می کردند که سوسیالیست‌ها در واقع جاسوسان شوروی، نیرویی بیگانه با جامعه شیلی و به اصطلاح دشمنان داخلی هستند. اما در واقع این خود نظامیان بودند که به دشمن داخلی واقعی تبدیل شده بودند و آماده بودند سلاح‌هایشان را به سوی مردمی نشانه روند که برای حفاظت از آنها سوگند خورده بودند. 🔸 با مرگ آلنده، اسارت اعضای کابینه اش و عدم وجود نشانه‌ای از مقاومت مردمی، با فرارسیدن بعد از ظهر، جنگ بزرگ کودتا‌چیان نظامی پایان یافته بود. اما این برای ایجاد شوک کافی نبود. ژنرال‌ها می دانستند که بقایشان در مسند قدرت منوط به این است که شیلیایی‌ها را هول و وحشتی واقعی فراگیرد. 🔸طبق یکی از گزارش های سیا که بعدها از طبقه‌بندی محرمانه خارج شد، حدودا ۱۳۵۰۰ غیرنظامی بازداشت شدند و آنها را در کامیون‌ها چپاندند و به دو استادیوم اصلی شیلی بردند. اما آنچه در استادیوم ملی به نمایش گذاشتند نه فوتبال که مرگ بود. 🔸پیکرهای بی‌جان صدها نفری که در این دو استادیوم اعدام شدند بعدا تدریجا در کنار بزرگراه‌ها یا در حالی که در آبراه‌های گل‌آلود شهری شناور بود، پیدا شد. ۲۶ @haad1442
الگوی رابطه دولت و بازار 🔸پیشرفت توان آبادکردن است نه آباد شدن به دست بیگانه 🔸 پنج نقش دولت برای رسیدن به پیشرفت:صیانت از بازار داخلی برای تولید داخلی : بازار، ناموس یک اقتصاد است و باید از آن صیانت کرد. بازار یک عنصر مهم در پیشرفت است، دسترسی به بازار شرط لازم پیشرفت است. کنترل نرخ ارز یکی از مصادیق صیانت است، زیرا اگر قیمت ارز را دولت تعیین نکند، به واسطه ی عرضه و تقاضا هم تعیین نمی شود چون عرضه آن به وفور نیست و قیمت توسط انحصارگر تعیین می شود. ✅ خلق بازار : برای عرضه برخی کالاها در اقتصاد، باید تقاضا ایجاد کرد. بایستی از منابع عمومی کشور هزینه شود و پروژه تعریف شود تا فناوری، تحصیل و به بازار عرضه شود. مانند فناوری های مورد نیاز تولید کوچک مقیاس. ✅ حفظ بازار : برای برخی کالاها و خدمات نیاز است دولت مراقب تولیدکننده و مصرف کننده باشد. ✅ قبض بازارهای نامولد "سود‌آوری بدون تولید" : دولت باید انگیزه رسیدن به سود بدون مشارکت در تولید را با ابزارهایی مثل مالیات و یارانه کنترل کند. ✅ بسط بازار : دولت باید به دنبال ایجاد و توسعه بازار برای تولیدات ایرانی باشد. 8⃣ @haad1442
شوک اقتصادی پس از شوک کودتا 🔸پس از کودتای پینوشه در شیلی در ۱۹۷۳، بچه‌های شیکاگو طرح پیشنهادی خود را که شباهت زیادی به مباحث کتاب "سرمایه‌داری و آزادی" میلتون فریدمن داشت، اجرا کردند: 🔸طی یک سال و نیم نخست برخی از شرکت‌های دولتی از جمله چند بانک خصوصی‌سازی شد، انواع جدیدی از فعالیت‌های مالی سوداگرانه زیان‌بار به حال جامعه مجاز شد، مرزها به طور کامل به روی واردات گشوده و موانع تجاری که حامی تولید‌کنندگان شیلیایی بود، برداشته شد، خدمات رفاهی و اجتماعی دولت ده درصد کاهش یافت و کنترل دولت بر قیمت‌ها لغو شد. 🔸در سال ۱۹۷۴ به رغم قطع یکباره دخالت‌های دولت در بازار، تورم به ۳۷۵ درصد رسید که بالاترین نرخ تورم در جهان بود. 🔸 از آنجایی که آزمایش "تجارت آزاد" پینوشه کشور را از واردات ارزان قیمت لبریز کرده بود، کارگران شیلیایی از کار بیکار و واحدهای اقتصادی محلی یکی پس از دیگری بسته می شدند، زیرا قادر به رقابت با کالاهای ارزان‌قیمت وارداتی نبودند. میزان بیکاری رکورد شکست و گرسنگی پدیده‌ای فراگیر شد. 🔸بچه‌های شیکاگو دقیقا به سبک مکتب اقتصادی شیکاگو استدلال می کردند که نظریه آنها خالی از ایراد است و اِشکال کار در این است که نظریه آنان با جدیت کافی اعمال نشده است! ۲۷ @haad1442
دیدار دو شوکر 🔸یک سال و نیم پس از شروع آزمایش ایده‌های مکتب اقتصادی شیکاگو در شیلی، زمانی که اکثر مردم از سرمایه‌داری افراطی در عذاب بودند، میلتون فریدمن به دیدار پینوشه رفت. مطبوعات، تحتِ کنترل شورای نظامیِ کودتاچیان بود و هر سخن و دیدار فریدمن به سرخط روزنامه‌ها تبدیل می‌شد و سخنرانی‌های او از تلویزیون ملی پخش می شد. دیدار خصوصی او با پینوشه از هر خبری مهم‌تر بود. 🔸فریدمن در طول اقامتش در شیلی سعی داشت این نکته را در مغزها فرو کند که شورای نظامی کودتاچیان خوب شروع کرده است، اما لازم است که از گذشته‌ها کلا دست بشوید و به‌طور دربست از بازار آزاد استقبال کند. 🔸او خواستار "شوک درمانی" بود و می‌گفت این "تنها دارو است و به طور قطع، دارویِ درمانگر همین است و هیچ داروی دیگری وجود ندارد". 🔸فریدمن، پینوشه را متقاعد کرد که بودجه خدمات رفاهی و اجتماعی دولت را "به میزان ۲۵ درصد ظرف ۶ ماه و به صورت فراگیر" کاهش دهد و مدعی بود صدها هزار نفری که در نتیجه این سیاست از بخش دولتی اخراج می شوند، سریعا مشاغل جدیدی در بخش خصوصی خواهند یافت! او به ژنرال اطمینان داد که در صورت پیروی از توصیه هایش می‌تواند اعتبار یک "معجزه اقتصادی" را به نام خود ثبت کند و ظرف چند ماه به تورم خاتمه بخشد. ضمن آنکه بیکاری مسئله ای کوتاه‌مدت چند ماهه است و متعاقب آن اوضاع سریعا بهبود می یابد. او بر اهمیت شوک اصرار داشت و تاکید کرد که اصلاحات تدریجی امکان‌پذیر نیست. باید به شکل برق آسا این اصلاحات اجرا شود. ۲۸ @haad1442
دستاورد دیدار پینوشه و فریدمن برای ملت شیلی 🔸پینوشه بی‌درنگ پس از دیدار فریدمن، کابینه‌اش را از تعداد بیشتری بچه‌های شیکاگو انباشت. رئیس جدید بانک مرکزی که به شوک‌درمانی نظر مساعدتری داشت، اعلام کرد: "اگر صنعتگرانی از این موضوع شکایت دارن، "برن به جهنم" . من که ازشون حمایتی نمی کنم" 🔸دولت پینوشه در سال ۱۹۷۵ بودجه خدمات دولت را در یک نوبت ۲۷ درصد کاهش داد و همچنان از آن کاست تا در سال ۱۹۸۰ مخارج دولت در عرصه خدمات رفاهی و اجتماعی به نصف میزان دوران آلنده رسید. بهداشت و درمان و آموزش سنگین‌ترین لطمات را دیدند. پانصد شرکت و بانک دولتی خصوصی‌سازی شد، بسیاری را به رایگان بخشیدند. به شرکت‌های داخلی رحم نکردند و باز هم موانع تجاری دیگری را از میان برداشتند که نتیجه آن از دست رفتن ۱۷۷ هزار شغل صنعتی بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۸۳ بود‌. سهم تولید صنعتی به سطوحی افت کرد که در زمان جنگ جهانی دوم دیده شده بود. 🔸حتی مجله اکونومیست که طرفدار پروپاقرص بازار آزاد بود، اقدامات مزبور را "افراط در خود مُثله‌گری" دانست. ۲۹ @haad1442
سیاست‌های بنیان برافکن 🔸پینوشه با اجرای سیاست‌های بازار آزاد عامداً کشورش را دچار رکودی عمیق کرد و مردم در فقری جمعی فرو رفتند. بحران بیکاری شیلی ماه‌ها نَه، که سال‌ها به درازا کشید. 🔸تحت حکومت پینوشه، ۷۴ درصد درآمد خانوار فقط صرف خرید نان می شد، خانواده مجبور بود از اقلامی همچون شیر و کرایه اتوبوس برای رفتن به محل کار صرف‌نظر کند، در حالی که هزینه نان و شیر و کرایه اتوبوس ۱۷ درصد حقوق یک کارمند دولتی در حکومت آلنده بود. 🔸 مدارس چارتر و کوپنی جایگزین نظام مدارس دولتی شد، نظام بهداشت و درمان پولی شد، مهدکودک‌ها و قبرستان‌ها خصوصی‌سازی شدند و حتی نظام تامین اجتماعی شیلی هم خصوصی سازی شد. 🔸شورای نظامی کودتاچیان که به استعاره‌های فریدمن درباره "بیماری" کذایی دلبسته بود، از مردم پوزش نمی خواست، بلکه توضیح می‌داد که "علت برگزیدن این راه این است که تنها راهی است که منشاء بیماری را مستقیما هدف می گیرد" و فریدمن موافق بود. ۳۰ @haad1442
فروپاشی اقتصاد شیلی 🔸اقتصاد شیلی در سال ۱۹۸۲ فروپاشید. میزان بدهی‌های شیلی به حد انفجار رسید، اقتصاد یک‌بار دیگر با تورم لجام‌گسیخته رو‌به‌رو شد و میزان بیکاری به ۳۰ درصد رسید. بنگاه‌های مالی که از قید هرگونه قانون و مقررات رها شده بودند، با گرفتن وام، دارایی‌های کشور را خریده بودند و بدهی سنگین در حد ۱۴ میلیارد دلار بالا آورده بودند. 🔸جمع کوچکی از خواص ظرف مدتی فوق‌العاده کوتاه از ثروتمند به فوق ثروتمند تبدیل شدند. بسیاری از شیلیایی‌ها اقدامات پینوشه را جنگ توانگران علیه تهی‌دستان و طبقه متوسط می دانند. 🔸تنها چیزی که مانع از سقوط کامل اقتصاد شیلی شد، این بود که شرکت دولتی مس که آلنده آن را ملی اعلام کرده بود، هیچ گاه مشمول خصوصی‌سازی نشده بود. اوضاع چنان متزلزل شد که پینوشه مجبور شد دقیقا همان کاری را بکند که آلنده کرده بود: او بسیاری از شرکت‌ها را دوباره ملی کرد. 🔸حتی در سال ۱۹۸۸ که اقتصاد نهایتا تثبیت شد و سریعا در حال رشد بود، ۴۵ درصد جمعیت شیلی به زیر خط فقر غلتیده بودند. در حالی که بالاترین دهک جامعه به لحاظ ثروت شاهد افزایش ۸۳ درصدی درآمد بود. حتی در سال ۲۰۰۷ شیلی همچنان یکی از نابرابرترین جوامع جهان بود. ۳۱ @haad1442
هدف اصلی و ناگفته شوک درمانی 🔸تجربه شیلی نشان می دهد که به رغم همه ادعاها هدف از شوک درمانی دقیقا مکیدن ثروت و تزریق آن در دهک‌های بالای جامعه و به ورطه نابودی کشاندن بخش بزرگی از طبقه متوسط در اثر شوک‌های وارده است. 🔸چندین میلیارد دلار از مزدبگیران کش رفتند و در جیب سرمایه‌داران و زمین‌داران سرازیر کردند. تمرکز ثروت در شیلیِ پینوشه اصلا پدیده ای اتفاقی نبود، بلکه یک قاعده بود. 🔸 برخلاف آنچه نظامیان کودتاچی مایلند جهان باور کند، تمرکز ثروت عوارض شرایط نبود بلکه اُس و اساسِ طرحِ اجتماعیِ آنها بود. 🔸شیلی تحت حاکمیت مکتب اقتصادی شیکاگو، تصویری از آینده اقتصاد جهانی را نشان می‌داد که قرار بود بارها و بارها تکرار شود، از روسیه گرفته تا آفریقای جنوبی، تا آرژانتین و ... 🔸خروجی این اقتصاد چیزی نیست جز سوداگری‌های جنون‌آمیز، کارخانه‌های متروک، زیرساخت‌های در حال فرسودگی، حدود نیمی از جمعیتِ کلاً از اقتصاد کنار نهاده شده، فاصله طبقاتی نجومی، فساد خارج از کنترل، حاکمیت روابط به جای ضوابط، شیوه‌های مشکوکِ حسابداری، مصرف‌گرایی جنون‌آمیز، تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی کوچک و متوسط، انتقال ثروت از بخش عمومی به بخش خصوصی، بار شدن بدهی‌های فوق‌العاده هنگفتِ بخش خصوصی بر گُرده بخش عمومی... ۳۲ @haad1442
هدایت شده از تأمُّلاتِ نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 آمار تکان‌دهنده رابرت اف. کندی، نامزد انتخابات ۲۰۲۴: 1️⃣ یک‌چهارم آمریکایی‌ها شب گرسنه می‌خوابند. 2️⃣ ۳۳هزار نظامی سابق آمریکایی بی‌خانمان‌اند. 3️⃣ روزانه به صورت میانگین ۲۳ نظامی سابق خودکشی می‌کنند. 4️⃣ جوانان اوکراینی قربانی سیاست دولت آمریکا برای تضعیف و براندازی دولت روسیه هستند. 💢 کانالِ "تأمُّلاتِ نظری" دریچه ای به سوی آگاهی و پیشرفت👇 🆔️ @taammolatenazari
سرمایه‌داری فاجعه محور 🔸از سال ۲۰۰۴ خانم نائومی کلاین پژوهشی را از تاریخ اقتصاد چند دهه اخیر آغاز کرد که آکنده از گفته‌ها و اغلب ناگفته‌هایی ست درباره بحران‌های گوناگون و اینکه چگونه از این بحران‌ها سوء استفاده می شود تا راه برای سرمایه‌داری فاجعه محور در سراسر دنیا باز و هموار شود. 🔸بحرانی فرا می رسد، هول و هراس جامعه را در بر می گیرد و نظریه‌پردازان مکتب نئولیبرال با رخنه کردن در خلاء اجتماعیِ ناشی از بحران و جوّ ترس و نگرانی، دست بکار می شوند و به نفع شرکت‌های بزرگ، به مهندسی جوامعِ بحران‌زده می پردازند. 🔸خانم کلاین ضمن پژوهش‌های خود به شباهت‌های تکان‌دهنده‌ای بین شکنجه افراد در زندان‌های سازمان جاسوسی آمریکا و نظریات شوک‌درمانی استادان اقتصاد برمی‌خورد. 🔸طبق یکی از کتاب‌های راهنمای سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، هدف از شکنجه (یعنی مرحله سست کردن و به راه آوردن زندانی) ایجاد نوعی توفان شدیدِ ذهنی است. پس از شکنجه، زندانی به قدری از نظر روانی به قهقرا رفته و وحشت‌زده است که دیگر قادر نیست منطقی فکر کند یا حافظ منافع خود باشد. فاصله زمانیِ فوق‌العاده کوتاهی وجود دارد که در آن فرد زندانی دچار نوعی حالت تعلیقِ بین زندگی و مرگ می شود و شخصیتِ شکل‌گرفته و فرهیخته‌اش همراه با ویژگی‌های آن فرو می ریزد، یک نوع شوک یا فلج روانی است. بازجوی مجرب این لحظه را در هنگام رخداد آن خوب می شناسد و می داند که زندانی آماده اقرار و دست کشیدن از باور‌های پیشین است. 🔸دکترین نظامی ایالات متحده که مبنای حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا به عراق را تشکیل داد، بر اساس سند "شوک و ارعاب، نیل به سلطه آنی"، است که پیرو همین شباهت‌ها تدوین شده است. در ادامه به سرمایه‌داری فاجعه محور در عراق که توسط آمریکا اجرا شد خواهیم پرداخت. ۳۳ @haad1442
دکترین شوک در عراق ( از آمریکای لاتین به بخش عراق منتقل شدیم تا با بخشی از تاریخ اقتصادی و سیاسی عراق در ایام اربعین حسینی آشنا شویم) 🔸معماران تهاجمِ عراق اعتقاد عمیقی به دکترین شوک داشتند. بر آنها معلوم بود که با درگیر شدن عراقی‌ها با فوریت‌های روزمره، اقتصاد را می توان، به طور نامحسوس به حراج گذاشت. آنها چون نمی توانستند اقتصاد‌های بسته خاورمیانه را به صورت صلح‌آمیز بگشایند، قلاده سگ خشونت را باز کرده بودند و با وحشت آفرینی منافع کلان اقتصادی را دنبال می کردند. در وحشت بمب‌ها و انفجار‌ها و شکنجه‌ها، توجه کسی به آنچه در اقتصاد در حال روی دادن بود، جلب نمی شد. 🔸در عراق خیلی چیزها بود که بتوان از آن سود برد: عراق نه تنها سومین کشور بزرگ نفتی با ذخایر شناخته شده بود، بلکه یکی از آخرین استحکاماتِ مصون مانده از شبیخون سرمایه‌داری لجام‌گسیخته فریدمنی برای برپایی بازار جهانی هم بود. پس از آنکه دست‌اندرکارانِ نهضت تهاجمیِ بازار آزاد، آمریکای لاتین، آفریقا، اروپای شرقی و آسیا را فتح کردند، اکنون نوبت به دنیای عرب یعنی آخرین سرحد فتوحات می رسید. 🔸از آنجا که نمی شد سراسر جهان عرب را یک‌جا فتح کرد، ضرورت داشت که از کشوری به عنوان کاتالیزر (تسریع کننده) استفاده کنند. 🔸هنگامی که ایده تهاجم به کشوری عربی و تبدیل آن به کشوری الگو و مدل، اولین بار بعد از یازده سپتامبر مطرح شد، نام چند کشور بر سر زبان‌ها افتاد_ عراق، سوریه، مصر... با این همه عراق خیلی چیزها داشت که به آن اولویت می‌داد. علاوه بر ذخایر نفتی، عراق از نظر موقعیت مکانی، با توجه به کاهش اتکا و اطمینان آمریکا به عربستان سعودی، مرکز خوبی برای پایگاه‌های نظامی بود. استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه مردمش نفرت از صدام را آسان‌تر ساخته بود. دلیل دیگر امتیاز عراق نسبت به سایر گزینه‌ها آگاهی و شناخت آمریکا از آن کشور بواسطه جنگ ۱۹۹۱ خلیج فارس بود. ۳۴ @haad1442
"بهترین هنگام برای سرمایه‌گذاری روزی است که هنوز خون روی زمین باشد" 🔸بر مبنای هراس از سلاح‌های کشتار جمعی بود که تهاجم به عراق را به مردم جهان قالب کردند. بعضی کارشناسان احمق می پنداشتند که واقعا آمریکا برای برقراری دموکراسی به عراق حمله می کند. در حالی که حامیان جنگ حملات علیه اسرائیل را با حملات علیه ایالات متحده یکی می دانستند ولی در رسانه منطقه خاورمیانه را به عنوان سرزمین تروریست‌پرور معرفی می کردند. 🔸در منطق درونی تهاجم به عراق، جنگ با تروریسم، گسترش مرزهای سرمایه‌داری و برگزاری انتخابات در یک برنامه واحد بسته بندی شده بود. 🔸جرج دبلیو بوش این دستور کار را در عبارتی چنین خلاصه کرد: "گسترش آزادی در منطقه‌ای آشوب زده" در حالی که آزادی‌ای که از آن سخن گفته می شد آزادی برای شرکت‌های آمریکایی و چند‌ملیتی غربی بود که از حکومت‌های خصوصی‌سازی شده تغذیه کنند. هشت روز پس از اعلام پایان جنگ در عراق بوش رسما طرح را اعلام کرد: "ایجاد منطقه تجاری آزاد ایالات متحده_خاورمیانه برای یک دهه" 🔸 شیلی سال ۱۹۷۳ قرار بود نقش الگو را برای آمریکای لاتین بازی کند و حال عراق نقش الگو را برای خاورمیانه باید بر عهده می‌گرفت. استنباط رژیم‌های بی‌رحم که "مکتب اقتصادی شیکاگو" را در دهه هفتاد اجرا کردند این بود که برای تولد ملت‌های نوین آرمانی باید طبقات وسیعی از مردم و فرهنگ آنها را "از ریشه" درآورد. بر اساس همین منطق انها گفتند "ما در عراق ملت‌سازی نمی کنیم، ما ملت خلق می کنیم" 🔸 اشتباه آنها این بود که عراق مکانی تهی بر روی نقشه نبود. عراق با غرور سخت ضدامپریالیستی، با ناسیونالیسم قوی عربی، مردمانی با ایمان عمیق و با اکثریتی از مردان آموزش دیده نظامی، فرهنگی به قدمت تمدن بود و هنوز هست. 🔸اگر قرار بود "خلق کردن ملتی" در عراق روی دهد، بر سر ملتی که پیش از این در آنجا می زیستند، قرار بود که چه بیاید؟ فرض ناگفته از همان آغاز تهاجم این بود که بخش بزرگی از آن می بایست محو شود. ایده ای که لزوم کاربرد خشونتِ سختِ استعمارگرانه را مسلم می کرد: "بهترین هنگام برای سرمایه‌گذاری روزی است که هنوز خون روی زمین باشد" ۳۵ @haad1442
جنگی که در حکم شکنجه جمعی بود 🔸 آمریکا و انگلیس و برخی کشورها موسوم به نیروهای ائتلاف، تهاجم به عراق را در سال ۲۰۰۳ آغاز کردند. جنگی که در حکم شکنجه جمعی بود. معماران جنگ زرادخانه سازوکارهای شوک در شکنجه‌های سازمان سیا را بررسی کردند و تصمیم گرفتند که با بکارگیریِ تمام آنها وارد کارزار شوند. 🔸 بمباران‌های برق‌آسا همراه با تکمله عملیات روان‌شناسانه دقیق و به دنبال آن اجرای سریع‌ترین و گسترده‌ترین برنامه شوک‌درمانیِ سیاسی و اقتصادی‌ای که تا آن روز اجرا شده بود. اگر برنامه شوک‌درمانی با مقاومتی مواجه می‌شد، مقاومت‌کنندگان را بازداشت و با آنها شنیع‌ترین سوء‌رفتارها را می‌کردند. 🔸در جنگ خلیج‌فارس در سال ۱۹۹۱ حدود سیصد موشک "تاک هوک" در پنج هفته و در تهاجم به عراق بیش از سیصد و هشتاد موشک تنها در یک روز شلیک شد. بین بیستم مارس و دوم ماه مه، یعنی روزهای "عملیات رزمیِ عمده"، ارتش ایالات متحده بیش از سی هزار بمب روی عراق فرو ریخت و بیست هزار موشک هدایت‌شونده برابر با ۶۷ درصد موشک‌هایی که تا آن روز تولید شده بود، شلیک کرد. 🔸 دکترین شوک و ارعاب آشکارا کل جامعه را هدف قرار داده بود و راهبرد اصلی ایجاد "ترس جمعی" بود ۳۶ @haad1442
بازترین بازار جهان 🔸خشونتِ خیلی زیاد به طریقی مانع دیدن منافعی می شود که خشونت در خدمت آن است. 🔸پس از فروکش کردن بمباران‌های وحشتناک، تاریخ عراق بار کامیون می‌شد و می‌رفت. طلاها و دیگر اشیای عتیقه را از موزه ملی عراق ربودند، هشتاد درصد از ۱۷۰ هزار شی ارزشمند موزه به یغما رفت. کتابخانه ملی ویرانه شد.قرآن‌های با قدمت هزار ساله ناپدید شدند و جز قفسه‌های سوخته چیزی باقی نماند. خاطرات عمیق از کل یک فرهنگ، فرهنگی که هزاران سال جریان داشته، از میان برداشته شد. 🔸امحاء انجام شد. حال نوبت جایگزینی رسید. مرز‌ها گشوده شد و وسایل ارزان‌قیمت خانگی و واردات مواد غذایی بنجل شروع شد. واردات بی قید و شرط، بدون تعرفه، بدون حقوق و عوارض، نه بازرسی، نه مالیات، آزادِ آزاد. 🔸 پل برمر که بوش او را به سمت رئیس حکومت اشغالگران در عراق منصوب کرد، دو هفته بعد از ورودش به بغداد، عراق را آماده کسب و کار اعلام کرد. عراق یک شبه از یکی از بسته‌ترین کشور‌های جهان، بازترین بازار جهان شد. 🔸در حالی که وانت‌های پر از غنائم مسروقه به سوی مال‌خران خارج از کشور روان بودند، از سوی مقابل کاروان کامیون‌های انباشته از تلویزیون، لوح فشرده‌ی فیلم‌های هالیوودی و آنتن‌های ماهواره‌ای در حرکت بودند و بار خود را در پیاده‌رو‌های محله کراده بغداد تخلیه می‌کردند‌. دقیقا همان‌گونه که یک فرهنگ می سوخت، فرهنگ دیگری در بسته‌بندی‌های از پیش آماده، برای جانشینی آن سرازیر می شد. ۳۷ @haad1442
معدن طلای شرکت‌های آمریکایی 🔸 شرکت‌های آمریکایی به عراق سرایز شدند با این توصیف که "در عراق معدن طلا خواهند آفرید." شرکت راهبرد‌های نیو‌بریج به عنوان دروازه‌دار ورود به سرحدات سرمایه‌داری وارد شد. فروشگاه‌های سون اِلِون که هر شعبه جای سی بقالی را می گرفت. وال‌مارت که می خواست کل عراق را قبضه کند. 🔸در سپتامبر ۲۰۰۳ اجلاسی در منطقه سبز بغداد برگزار شد که مرکز حکمرانی آمریکا بر عراق بود، در این گردهمایی به تعداد محدودی از عراقی‌های با‌نفوذ درباره تحول اقتصادی به روش سرمایه‌داری درس‌هایی دادند. پیوسته در گوش آنها خواندند که باید از این هرج و مرج استفاده کنند و سیاست‌هایی را که ایجاد بیکاری زیاد می کند با قدرت تمام پیش ببرند. بنگاه‌های اقتصادی دولتیِ بی‌بازده را بدون تلاش برای نجات آنها با وجوه دولتی باید فورا فروخت. 🔸دومین درس آنها جسورانه‌تر بود. تنها پنج ماه از سقوط بغداد می گذشت و عراق در اوضاع انسانیِ وخیمی قرار داشت. میزان بیکاری ۶۷ درصد و سوء تغذیه فراگیر بود، تنها چیزی که گرسنگی و قحطی عمومی را به تعویق می انداخت جیره مواد غذایی یارانه‌ای دولتی بود که خانوارهای عراقی هنوز دریافت می کردند. نفت دربرابر غذا. درس دوم اجلاس این بود که این خاصه‌خرجی‌ها را که باعث اختلال در کارکرد بازار می شود باید فورا کنار گذاشت. "بخش خصوصی را راه بیندازید و این کار را با حذف یارانه‌ها شروع کنید." ۳۸ @haad1442
هدایت شده از سید یاسر جبرائیلی
منظور از راهکار قیمتی رفع ناترازی بنزین چیست؟ پیرو اظهارات وزیر نفت دولت آقای پزشکیان مبنی بر اینکه «راهکارهای قیمتی برای رفع ناترازی بنزین، در دستور کار نیست»، چند اقتصادخوانده که از افراد تاثیرگذار در سیاست‌های اقتصادی دولت شهید رئیسی بودند و این اواخر، دولت سیزدهم را به گران‌سازی بنزین نیز راضی کرده بودند، فریاد اعتراض سرداده‌اند که چرا می‌خواهید راهکار قیمتی برای رفع ناترازی را کنار بگذارید. اما منظور از عبارت زیبای «راهکار قیمتی برای رفع ناترازی» که اینها دنبالش هستند، چیست؟ ناترازی، یعنی میزان مصرف بنزین کشور بیش از تولید است. این موضوع، دلایل متعددی دارد. یکی پرمصرف بودن خودروها، دیگری جهانی‌سازی قیمت‌ها که باعث شده تمایل پالایشگاه‌ها به تولید بنزین کم شود، دیگری سیاست آقای زنگنه وزیر نفت دولت‌های هفتم، هشتم، یازدهم و دوازدهم که پالایشگاه‌سازی را کثافت‌کاری می‌دانست، دیگری اضافه شدن سالانه بیش از یک میلیون خودرو به ناوگان حمل و نقل کشور که با هوا کار نمی‌کنند و بنزین می‌خواهند... برای حل این معضل، دو راهکار وجود دارد: ۱- راهکار غیرقیمتی ۲- راهکار قیمتی. راهکار غیرقیمتی، یعنی کم‌مصرف کردن خودروها، سهمیه‌بندی بنزین تا زمان تراز شدن تولید و مصرف، ساخت پالایشگاه برای افزایش تولید و... اما راهکار قیمتی، یعنی افزایش قیمت بنزین. سوالی که پیش می‌آید این است که افزایش قیمت چگونه می‌خواهد معضل ناترازی را حل کند؟ پاسخ این است که وقتی بنزین گران شد، بخشی از مردم قدرت خرید بنزین را از دست می‌دهند و در نتیجه، مصرف کل کشور کم می‌شود و صورت مسئله پاک می‌شود. اما سوال اینجاست که با گرانی بنزین، کدام قشر از مردم دیگر نمی‌توانند بنزین مصرف کنند؟ چه کسانی از سفر کردن محروم می‌شوند؟ سرمایه‌داران یا مستضعفان؟! سیاست گران‌سازی بنزین، دقیقا مانند سیاست گران‌سازی ارز است. می‌گویند اجازه دهید دلار به اندازه‌ای گران شود که یک عده از مردم توان خرید کالای وارداتی را نداشته باشند. در نتیجه، تقاضا برای ارز کم شود و ناترازی ارزی رفع شود. اما آن کالای وارداتی که باید مردم نتوانند تهیه کنند چیست؟ متاسفانه بخش قابل توجهی از واردات ما، غذای دام و طیور است. حرفشان این است که اجازه دهید دلار به قدری گران شود تا قیمت غذای دام و طیور برای دامداران و مرغداران سر به فلک بکشد و در نتیجه، قیمت گوشت و مرغ و لبنیات و... نجومی شود. وقتی چنین شد، مستضعفان دیگر توان خرید گوشت و مرغ را از دست می‌دهند و نیاز دامدار و مرغدار به خوراک وارداتی دام و طیور کم می‌شود و در نتیجه، تقاضای ارز کاهش می‌یابد و معضل ناترازی رفع می‌شود! اما نکته اینجاست که هرگز، موضوع را با این ادبیات بیان نمی‌کنند که مردم متوجه شوند چه بلایی قرار است سرشان بیاید. می‌گویند «راهکار قیمتی حل ناترازی». البته این سیاست قیمتی، چه درباره بنزین و چه درباره ارز و چه سایر کالاها، بدون ذینفع نیست. هم گران‌سازی بنزین ذینفع دارد، هم گران‌سازی ارز. شرکتی که سالانه یک میلیارد دلار صادرات دارد، اگر نرخ ارز از ۴۰ هزار تومان به ۶۰ هزار تومان افزایش یابد، بدون کمترین زحمتی ناقابل ۲۰ هزار میلیارد تومان کاسب می‌شود. این ذینفعان، باید هم دنبال اقتصاددان‌هایی باشند که گرانی‌ها را تئوریزه کنند. انگس استوارت دیتون برنده جایزه نوبل اقتصاد و استاد اقتصاد دانشگاه پرینستون که دچار عذاب وجدان شده و کتاب افشاگرانه «اقتصاد در آمریکا» را نوشته است، می‌گوید: «بر خواننده این کتاب حرجی نیست اگر فکر کند که ما [اقتصاددانان نئوکلاسیک] انسان‌های رذلی هستیم که صرفا منافع مادی خودمان برایمان اهمیت دارد. اینکه ما لابی‌گر و توجیه‌گر سرمایه‌دارانی هستیم که سخاوتمندانه بابت کارهایمان به ما پاداش می‌دهند». @syjebraily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مشایه ۱۴۰۳ به یاد فلسطین و مردم مظلوم و مقتدر غزه @haad1442
تجارت آزاد از نوع سنگین آن بدون حضور نماینده‌ها یا عروسک‌های دست‌نشانده 🔸بسیاری از بازیگران اصلی در تهاجم و اشغال عراق در زمره سیاستمداران کهنه‌کاری در واشنگتن بودند که پیشتر خواستار شوک‌درمانی در روسیه شده بودند. بوشِ پدر، دیک چنی، پل ولفوویتز و کاندولیزا رایس، تمام این بازیگران رده بالا و ده‌ها بازیگر رده پایین اغلب به تجربه روسیه در دهه نود_ به رغم نتایج وحشتناک آن برای مردم عادی _ متوسل می شدند تا که از آن به عنوان الگویی برای امر گذار در عراق استفاده شود. 🔸بر مبنای برنامه اولیه واشنگتن، قرار بر این بود که عراق سرزمینی درست مثل روسیه دهه نود بشود، با این تفاوت که موسسات ایالات متحده و نه شرکت‌های محلی، در صف دسترسی به پول‌های سهل‌الوصول قرار گیرند و هیچ چیز مانع اجرای دردناک‌ترین تغییرات اقتصادی نشود زیرا عراق در اشغال آمریکا بود و هر چه می خواست بدون توجیه انجام می‌داد. 🔸پل برمر قوانین سرمایه‌گذاری و تجاری‌ای را که از وزارت دفاع آمریکا با پست الکترونیک دریافت می کرد، چاپ و امضا می کرد و با حکم حکومتی خود بر مردم عراق تحمیل می کرد و قدرت مطلقه‌اش را به رخ عراقی‌ها می کشید. 🔸برمر که نگهبانان خصوصی شرکت "بلک واتر" از دو طرف او را محافظت می‌کردند، با بالگرد پر‌زرق و برق "بلک‌ هوک" به این سو و آن سو پرواز می کرد. پونیفرمش خاص خود او بود با مارک "برادران بروکز" همراه با چکمه‌های بژ رنگ "تیمبرلند". چکمه‌ها هدیه‌ای از طرف پسرش بود که روی کارت همراه آن قید شده بود: "بابا جون! برو چند تا اُردنگ با این چکمه‌ها بزن" 🔸برمر به اعتراف خود از عراق چندان چیزی نمی‌دانست. هر چند که این بی اطلاعی اهمیت زیادی نداشت، چون آنچه خوب می دانست ماموریت اصلی‌اش در عراق بود، یعنی "سرمایه‌داری فاجعه‌محور" ۳۹ @haad1442