زیر علمت امن ترین جای جهان است
✍️وقتی ابرهه تصمیم گرفت کعبه را با خاک یکسان کند عبدالمطلب گفت این خانه صاحبی دارد و من صاحب شتران خود هستم. کل آن سپاه قدرتمند با ابابیل نابود شد. اما همین کعبه بعدها بارها به دست سلاطین بعد از رسول الله با منجنیق به آتش کشیده شد و ویران شد. خدای متعال ولی خود و خلیفه الله را در غار ثور حفظ کرد بارها پیامبر را با امدادهای غیبی خود محافظت کرد مثل قضیه ترور رسول الله در بازگشت از غزوه تبوک که خدای متعال پیامبر را از قصد آنان با خبر کرد یا ماجرای ترور پیامبر توسط یهودیان بنی نضیر که با امداد غیبی از این توطئه با خبر شد. اما همین خداوند کریم و رحیم و حکیم امیرالمومنین را زیر تیغ ابن ملجم و ابی عبدالله را زیر تیغ شمر و سنان با امداد غیبی اش حفظ نکرد که زنده بمانند. یک جا جان امام را برای جامعه حفظ میکند یک جا نه. ماجرا از چه قرار است؟
✍️امدادهای غیبی قواعد زیادی دارد اما مهمترین قاعده این است که امداد غیبی زمانی میاید که فرد یا جامعه همه تلاش خود را تا نهایت انجام داده باشند. وقتی فرد و جامعه همه داشته های خود را تا نهایت بروز و ظهور داده باشند امداد و نصرت الهی میاید. ان تنصروا الله ینصرکم یعنی نصرت الهی در امتداد نصرت ما است که بروز و ظهور میکند. اطیعو ا الله و اطیعوا الرسول لعلکم ترحمون یعنی رحمت الهی زمانی بروز و ظهور میکند که اطاعت را به کمال رسانده باشید. همین قاعده ساده نشان میدهد که امداد های غیبی ممکن است برای یک جامعه محقق شود و برای دیگری نه. برای یک فرد محقق شود و برای دیگری نه. چه بسا جامعه ای رشد نایافته تر و ضعیف تر، تمام داشته و توانشان را پای کار بیاورند و شامل امدادهای ویژه الهی شوند اما جامعه رشد یافته تر همان میزان رفتارها و توان بلکه بیشتر را پای کار بیاورد و شامل این امدادها نشود چون داشته ها و توان او بیشتر از این مقدار است.
✍️وقتی میگوییم داشته ها و توان یک فرد یا یک جامعه مرادمان همه ابعاد و داشته ها است. لذا روی توان فهم و درک و علم فرد و جامعه خط نزنید. جامعه ای که به دانسته های خود عمل نمیکند شامل امدادهای غیبی نمیشود و جامعه ای که توان یافتن همان دانسته ها را ندارد ولی به همه دانسته هایش عمل میکند شامل امدادها میشود. من فرض میکنم که جامعه عراق شامل امداد غیبی باشد اینطور که برخی اساتید تصور میکنند و در تجمعهای اربعینی هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد اما آیا این به معنای آن است که این اتفاق برای جامعه ایران هم میافتد؟
✍️صبر کنید یک نکته دیگر هم عرض کنم. و آن اینکه زیارت امام حسین ع با همه ثوابهایی که دارد اگر عنوان نصرت امام عصر عج برش صادق نباشد پشیزی ارزش ندارد. همانطور که اگر کسی در زمانه نبرد عاشورا به زیارت پیامبر یا امیرالمومنین یا حج خانه خدا میرفت پشیزی ارزش نداشت. همه دین را ذیل نصرت امام باید فهمید. نقش زیارت ابی عبدالله در نصرت امام عصر را باید دید تا اهمیت این زیارت را متوجه شویم. در زیارت اربعین میخوانیم لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله یعنی هدف امام حسین ع باید اقامه شود که هدایت انسانها است. پیامبر ص گریه کنهای مدینه را مواخذه کرد که اتبکونه و لا تنصرونه، آنچه ملاک است نصرت است. در همین زیارت اربعین میخوانیم و نصرتی لکم معده. بی اهمیتی به هدف امام باعث میشود به نام همه مقدسات مقابل رهبری جبهه حق قرار بگیریم. دستوراتش را نشنویم و نادیده بگیریم به نام امداد های غیبی.
✍️ زیر سوال بردن واکسیناسیون عمومی، زیر سوال بردن اعتماد مردم به مدیران بهداشت و درمان جامعه دینی که خروجی اش هرج و مرج و سرگردانی عمومی است. به نام مقدسات خطای راهبردی است. نقد مدیران و انحصار طلبی پزشکی مدرن و به حاشیه راندن تجربیات پزشکی سنتي البته کار خطایی نیست و باعث بلوغ و رشد جامعه خواهد شد اما اگر بنا است و به نفی و انکار و بی اعتمادی بینجامد نتیجه اش یا منزوی کردن حرفهای در جای خود درست میشود و یا ایجاد هرج و مرج اجتماعی میکند. متاسفانه مدتی است بسیاری از دوستان و اساتید و بزرگواران با تحلیلهای عجیب و غریب عملا سد راه شده اند تا پیش برنده جامعه. این مسیر خطا است و اینکه به نام مقدسات و ارزشهای دوست داشتنی این مردم انجام میشود خطای بزرگتری است.
@ali_mahdiyan
#واکسن
#اربعین
http://eitaa.com/haad1442
عالمی مبعوث بالحسین
خبرهایی هست در پسِ پرده ی غیبِ عالم، که نه با این چشم ها دیدنی ست و نه با این گوش ها شنیدنی!
محمد مصطفی هم که باشی حتی، برای شنیدن اهمّ اخبار عالم، باید که دیگرگون شوی، بسوزی و بگدازی و مشتعل گردی، آتش فشان خاموش درون سینه ات، باید که فعال شود و زبانه بکشد، و گدازه هایش بجوشد و سرریز کند در تمام هستی. باید که خورشید شوی و سراپا نور، تا بر اسرار مستور در نهان خانه های عالم بتابی و مکشوف و مشهودشان کنی.... باید که مبعوث شوی.
و این فرایند انبعاث و انکشاف، اختصاصی به محمد مصطفی هم ندارد، حتی اگر حضرت ش هر آن چه را که دیده، به رایگان و بی مزد و منت بر تو روایت کند، این خبرها به گوش ت فرو نخواهد شد، مگر این که تو هم رستاخیز خودت را از سر گذرانده باشی و آتش و عطش بعثت به جان ت افتاده باشد! باید پس از عمری نفس_مرگ کشیدن، در حادثه ای و در صحنه ای، نفس ت بریده باشد و از تقلای بیهودگی ها دست کشیده باشی و جان داده باشی تا احیا کنند تو را و از نو بسازندت!
و عموما و نوعا، آن آتشی که الله جل جلاله به جان بندگان ش می اندازد تا بسوزد و بسازدشان، لن تبرد ابدای حسین است که داغ ش، جرقه ی انفجار و انفطار انباره ی باروت فطرت بنی آدم است و همان رستخیز ناگهانی ست که یمیت و یحیی.
و اربعین، صحرای محشری ست که مبعوث شدگان بالحسین را گرد می آورد تا مگر بزرگ ترین خبرهای عالم را رقم بزنند و پرده ی غیب و غیبت را بدرند و رحمت واسعه ی الهی را فتح باب کنند و بزرگ ترین خیر عالم را به اجر ببرند که بقیه الله خیر لکم ان کنتم مومنین!
ای رستخیز ناگهان، ای رحمت بی منتها
ای آتشی افروخته در بیشه ی اندیشه ها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی، امید را واجب تویی
مطلب تویی، طالب تویی، هم منتها هم مبتدا
در سینه ها برخاسته، اندیشه را آراسته
هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا
خامش که بس مستعجلم، رفتم سوی پای علم
کاغذ بنه، بشکن قلم ساقی درآمد الصلا
برداشت اربعینی من از کتاب طرح کلی حضرت آقا، جلسه ی 15، بعثت در نبوت
✍رضوان زندیه
http://eitaa.com/haad1442
هدایت شده از وصل خوبان
روایت گری.mp3
38.39M
#گلزار_شهدای_کرمان
#روایت_ناب
💠دوم دیماه، شب جمعه
درجمع راویان زائر که از
سراسر ایران اسلامی به
گلزار شهدای کرمان آمده
بودند،روایتی متفاوت از
حاج قاسم ویار باوفایش
حاج حسین ، نقل شد که
همه را متٱثر ساخت.
🔹راوی:حسنی سعدی
✅ @vaslekhooban
📌ستاره قاسم در کهکشان راه خمینی
🔺قسمت اول
🔹چقدر خوب است که کودکان وقتی به دنیا میآیند کسی نمیداند سرنوشت چه تقدیری برای آنان رقم زده و تاریخ برای شانه نحیف برخی از این کودکانگریان، چه مأموریتی گرانسنگ تدارک دیده است. آری! اینگونه بود که دست فرعون بهرغم تمام دست و پا زدنهایش، به فرزند عمران و یوکابد نرسید و موسی دودمان طاغوت عصر خود را در نیل بر باد داد. و آن زمانی بود که از چشم دنیااندیشان و ظاهربینان کار مؤمنان به پایان رسیده بود؛ در پیش، امواج خروشان نیل بود و از پس، لشکر جرّار فرعون. اما تقدیر الهی چیز دیگری بود. پس فرمان آمد که ای موسی! عصای خود را بر دریا بزن ... و شد آنچه ناشدنی مینمود.
♦️تابستان سال 1953 برای «دوایت آیزنهاور» سی و چهارمین رئیسجمهور آمریکا شیرین بود. ماموران سازمان CIA در تهران به فرستادگان و مزدوران بریتانیایی که دیگر کبیر نبود پیوستند و عملیات آژاکس را با موفقیت به سرانجام رساندند. دولت وقت با کودتا سرنگون شد و شاه لرزان و فراری دوباره بر تخت نشست. «آلن دالس» رئیس CIA اگر از آینده چیزی میدانست بدون شک پنج سال بعد، تیمی از ماموران خود را بار دیگر راهی ایران میکرد اما این بار نه به مقصد تهران بلکه به «قناتملک»، روستایی در دل کویر مرکزی ایران. به خانه ساده و محقر مشهدی حسن.
🔹اما نه آیزنهاور و دالس میدانستند و نه حتی مشهدی حسن و فاطمه که آن کودکی که روز اول فروردین سال 1337 پا به زمین گذاشته و گریه میکند، چه آیندهای و مأموریتی در پیش دارد. فرزند سوم خانه بود و نامش را گذاشتند قاسم. انتخابی بهجا و نامی نیکو بود. این طفل شیرخوار و روستازاده گمنام، مأموریت داشت چیزهایی را قسمت کند. از این باب همه ما قاسم هستیم چرا که در زندگی چیزهایی را با دیگران و بین دیگران قسمت میکنیم. اما قرار بود او از همه ما و قاسمها، قاسمتر باشد.
🔸دنیا معرکههای عجیب و غریب و شگفتیهای فرامحاسباتی کم ندارد. نقاطی به ظاهر بسیار دور و بیربط در گوشه و کنار کرهخاکی هستند که هیچ دستگاه محاسباتی و عقل و حتی خیالی نمیتواند میان آنها خطی برقرار سازد. وقتی مامور ساواک سال 1342 با ریشخند از آقا روحالله پرسید یارانت کجا هستند، آن مرد خدا که دلش از خورشید هم گرمتر و چشمهایش از برق آسمان گیراتر بود، با دلی آرام و قلبی مطمئن پاسخ داد؛ سربازان من در گهوارهها هستند. یحتمل مأمور مفلوک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، پوزخندی زده و در دل یا زیر لب گفته باشد عجب آخوند خوشخیالی و چه خیالات خامی! نمیتوان به واکنش آن مأمور چندان خرده گرفت. آن روز قاسم سلیمانی پنج ساله بود، مهدی باکری و اسماعیل دقایقی 9 ساله، حسن باقری و ابراهیم همت هشت ساله، حسین خرازی شش ساله، احمد کاظمی، مهدی زینالدین و حسن تهرانیمقدم 4 ساله، محمود کاوه و علی هاشمی 2 ساله. کودکانی دور از هم، هر کدام در شهری و روستایی. آن ستارههای دور از هم در کهکشان راه خمینی. آنقدر دور که هیچ منجمی نمیتوانست پیشبینی کند روزی که چندان دور نیست این ستارهها در یک مدار قرار خواهند گرفت و چشم آسمان از نورشان روشن خواهد شد.
♦️تازه این کودکان فرماندهان سپاه خمینی کبیر بودند و بسیاری از سربازان آنان حتی هنوز پای بر زمین، این «سیاره رنج» نگذاشته بودند. گفتیم فرمانده و سرباز! بگذار همینجا تکلیف این دو کلمه را روشن کنیم. میدانی چرا فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که نامش لرزه بر اندام دشمنان میانداخت خود را همیشه سرباز میدانست و مینامید و وصیت کرد بر سنگ مزارش بنویسند سرباز قاسم سلیمانی؟ همان سربازی که چند روز پیش یک رسانه آمریکایی با کینهای عمیق نوشت سلیمانی شبه نظامیان عراق، لبنان و یمن (افغانستان و پاکستان و سوریه و فلسطین را جاانداخته) را به یک اتحاد راهبردی متصل و نیروی قدس را به نوعی ناتو تبدیل کرد.
🔺ادامه دارد...
✍ محمد صرفی
http://eitaa.com/haad1442
📌ستاره قاسم در کهکشان راه خمینی
🔺قسمت دوم
🔸در روزگاری که آدمها به دنبال نام هستند و برای خود لقب میسازند و میتراشند و برای محکمکاری سفارش میدهند، مردی که سرنوشت منطقه و بلکه جهان را تغییر داد، به او لقب «فرمانده سایهها»، «خردکننده داعش» و «قویترین مرد خاورمیانه» داده بودند و فرماندهان ارتش آمریکا به او حسادت میکردند، خود را سرباز میداند. ریشه ماجرا به همان پیرمرد طوفانی برمیگردد که بر صندلی ساده حسینیه جماران مینشست و آرام سخن میگفت و دنیا را به لرزه درمیآورد. قاسم شاگرد مکتب حضرت روحالله بود. همان که بنیانگذار انقلابش میخواندند، مرد قرن، سیاستمدار عصر، تغییردهنده جهان و تاریخ و... البته که همه اینها بود اما وقتی یکی از مریدانش فریاد زد؛ «ما همه سرباز توئیم خمینی، گوش به فرمان توئیم خمینی»، باز ساده اما از روی عقیده و منطبق با عمل خویش گفت؛ «نه من سرباز توام و نه تو سرباز من. همه سرباز خداییم انشاءالله.»
🔺آدمهای خوب کم نیستند و کم ندیدهایم. شاید ما هم آدمهای خوبی باشیم چرا که گاهی کارهای خوبی میکنیم. بخشی از شادی و وقت و توانایی و پول خود را با عدهای قسمت میکنیم. شاید برخی خوبتر باشند و از قوه قهریه خود نیز برای خوب بودن و خوبی کردن استفاده کنند. مثلاً وقتی میبینند به کسی دارد ظلم میشود، سینه سپر کنند و وارد معرکه شوند. مأموریت قاسم تقسیم کردن بود. آرامش و امنیت و شادی و لبخند و در کنارش ترس و وحشت و اضطراب. آنچه قاسم را از دیگر خوبان سوا میکرد، آن بود که او اهل قناعت نبود. بله! قناعت همیشه هم چیز خوبی نیست. اگر در تقسیم خوبیها به دایره تنگ و حقیری در اطراف خود قناعت کنی، چنین میشود. قاسم آرامش و امنیت و لبخند را برای همه انسانهای روی زمین میخواست نه فقط برای اهالی قناتملک و کرمانیها و ایرانیها. برای او فرقی نداشت که این زن و مرد و کودک چه زبانی دارند، چه آیینی و خطوط جغرافیا آنان را چگونه تقسیم کرده است. امنیت و آرامش و لبخند حق همه بود و وحشت و اضطراب حق همه آنهایی که آن حق را از دیگران سلب کرده بودند. اینجاست که قاسم را میتوان در دو شمایل دید. شمایلی نرمتر از حریر و دلنازکتر از کودکان که گویی هنوز کودکی پنج ساله در قناتملک است. همانقدر دل کوچکی دارد. از ته دل میخندد و مثل ابربهارگریه میکند. و شمایلی دژم و غضبناک که گویی خدای جبار و منتقم به او مأموریت داده است تا بندگان طاغی و خونریزش را به دست او هلاک کرده و راهی دوزخ سازد.
♦️خیابانهای شلوغ و تاریک ما برای نام تو حقیر و کوچکاند. روزی ستارهای بزرگ و پرنور کشف میشود و نام تو را بر آن خواهند گذاشت. بلندمردا! نامت بلند باد که آب و آتش در چشمان تو به هم میرسید و خوشا بحال آنانکه در روزگار رجعت بار دیگر آن چشمهای پرفروغ را میبینند و میانشان نور تقسیم خواهیکرد.
✍محمد صرفی
http://eitaa.com/haad1442
🔅الگوی تمام عیار جهاد تبیین
یکی از تهدیدهایی که متوجه جهاد تبیین است، گرفتار شدن امت حزب الله در "تبیین جهاد تبیین" و به حاشیه رفتن اصل این ماموریت خطیر است. شاید یکی از دلایل این امر، فقدان الگوی تبیین است. لکن به نظر میرسد با تدقیق در بیانات حضرت آقا، بتوان چنین الگویی را نیز استخراج کرد.
یک نمونه عالی برای نحوه انجام جهاد تبیین، دیدار حضرت آقا با تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی ست که بصورت حضوری در تاریخ ۱۰ بهمن امسال برگزار شد. از این دیدار چند نکته حایز اهمیت برای طراحی یک الگو برای جهاد تبیین قابل برداشت است:
۱. وقتی دیداری در مرئی و منظر مردم برگزار می شود به این معناست که حتی اگر موضوع تخصصی ست -که بود- مردم باید بشنوند و تلاش کنند مباحث را متوجه شوند. در زمانه جنگ اقتصادی شایسته نیست که مردم اطلاعات کمی از این عرصه داشته باشند. در تمام این سالها حضرت آقا تلاش کرده اند با عنوان کردن تخصصی ترین مباحث اقتصادی نزد مردم، آنها را مجهز به فهم راه حل های درست اقتصادی کنند، تا از این طریق هم مطالبه های درستی از مسئولین داشته باشند و هم شیوه های اقتصاد مقاومتی و اقتصاد سرمایه داری را بیشتر از هم متمایز کنند تا در تصمیم گیری های فردی و جمعی شان اثر بگذارد. بنابراین برای جهاد تبیین بایستی سواد مردم از رویکرد مقاومتی به اقتصاد را بالا برد و نقاط افتراقش با رویکرد لیبرالی را پررنگ کرد. در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن وقتی که آقا به عبارت "اولی الالباب" در قرآن می رسند می فرمایند وقتی قرآن خطاب می کند ای صاحبان خرد! "یعنی آنها که نیروی فکر و اندیشه و خرد را به کار می زنند تا خردمند می شوند" " خردمند یعنی همه ما مردم در صورتی که فکر و هوششان را به کار بیندازند"(ص ۸۹)یعنی اگر خردمند هم نیستید، بروید و صاحب خرد بشوید. حال ما باید به خودمان نهیب بزنیم که اگر این اطلاعات را متوجه نمی شویم و نمی دانیم، باید زحمت بکشیم، مطالعه و تحقیق کنیم و یاد بگیریم و یاد بدهیم.
۲. در این دیدار حضرت آقا خود روایت گر جنگ اقتصادی می شوند که تمام مختصات جنگ را داراست. سال شروع و شدت گرفتنش را شرح می دهند و با عناوین جنگی، افسران و سربازان ما را در این جنگ تحمیلی مشخص می کند. عدم موفقیت دشمن در این جنگ را اعلام می کنند و البته اعلام می کنند که اگر مسئولان دولتی همراهی بیشتری می کردند، آسیب های کمتری می دیدیم. در واقع یک روایت منصفانه از صحنه نبرد ارائه می کنند و از افسران این جنگ که کارآفرینان و مدیران شایسته اقتصادی هستند، می خواهند که در رسانه ها به بیان حقایق این جنگ و موفقیت هایی که بدست آمده، بپردازند چون از طرفی در جنگ شناختی با دشمن هم قرار داریم و دشمن در تلاش است تا شناخت درستی از دستاوردهایمان نداشته باشیم و احساس شکست کنیم. در کتاب طرح کلی آقا می فرمایند "از نقشه های خیلی روشن و از دست های رو شده ی شیطان، یکی این است که زودتر از موعد، شکست جبهه الهی و رحمانی را اعلام بکند" (ص ۷۰) مردم ما در معرض این روش شیطان هستند و باید آنها را مسلح کرد به فهمی درست از عرصه جنگ و چه کسانی بهتر از خود این افسران جنگ اقتصادی برای روایت فتوحاتشان به مردم؟
۳. بدون داشتن نقشه کلان، حرکت ها و تلاش ها هم جهت نمی شوند پس حضرت آقا فوری ترین نیاز را برای این مرحله از جنگ داشتن نقشه کلان راهبردی صنعتی برای کشور میدانند و همچنین مدیریت جامع و متمرکز. به ما می آموزند که در جهاد تبیین وقتی جایگاه مخاطب را مشخص کردی مسیر پیش روی او را هم بگو تا بداند بقیه راه باید بر چه اساسی و کجا حرکت کند. افراد و گروه ها اگر به هویت خود و نقشی که باید ایفا کنند، مسلط نباشند، احساس مسئولیت نمی کنند و شادی و غم خود را خرج این مسیر نخواهند کرد. داشتن نقشه کلانی که برامده از اقتصاد مقاومتی است و نه اقتصاد لیبرالی و نقش مردم و مسئولان در آن مشخص است، هم هویت بخش است و هم انسجام درونی در جامعه ایجاد می کند. در جامعه ی مطلوب اسلام، همه افراد وقتی مشغول انجام بخش کوچکی از نقشه هستند، از کلان نقشه هم مطلعند و می دانند چه اثری در کل دارند. امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند: رخداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجاست و به کجا خواهد رفت"
این مدل تبیین هاست که اثرگذار است
✍ اسماء اسدی پور
http://eitaa.com/haad1442
🔅شناسنامه ملی
...نقاط اوجی که یک ملت ساخته، متعلق به تشخصی است که آن ملت دارد، نهفقط متعلق به تکتک افراد. افتخارات یک ملت متعلق به یک روح جمعیاست که با یک حرکت جمعی، در عالم ایجادشده؛ این روح جمعی، موجود جدیدی است که ویژگیهای منحصربهفرد خود را داشته و شخصیتی متمایز از مجموع تکتک افراد دارد. همچنانکه ما یک انسان را مجموع تکتک سلولهایش معنا نمیکنیم -چراکه سلولها دائما درحال جایگزین شدنند، اما هویت فرد از اول تا آخر زندگی برای او ثابت است- روح جمعی هم هویتی مستقل و البته برآیندی از همه ملت است. چه شهدایشان که پیش از این از دنیا کوچ کردهاند ولی در آفرینش این روح جمعی مجاهدت کردهاند، چه آنها که هنوز در این دنیا زندگی میکنند و چه آنانی که بعدها و در نسلهای بعد به این مسیر میپیوندند و نسبت به حفظ این روح جمعی احساس مسئولیت میکنند. افراد انسانی درطول حیات یک ملت دائم میمیرند و جایشان را به انسانهای دیگر میدهند. حتی امام امت به ملکوتاعلی میرود، اما روحی که آن ملت به وجود آورده، ویژگیهایش و اهدافش با حفظ همان هویت پابرجاست. لذا مقام معظم رهبری میفرمایند: «این بیعت، بیعت با شخص نبود؛ بیعت با هدفها بود، بیعت با آرمانها بود... این یک کار معنوی بود، لذا این کار جریان دارد... هرکسی در هر دورهای در مسیر آن آرمانها حرکت کند، درواقع در این حرکت سهیم و شریک است.»...
✍اسماء اسدی پور
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید👇
https://farhikhtegandaily.com/page/217336/
@haad1442
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴خونی که همچنان می جوشد
💢 حضور کاروانی از پاکستان بر مزار سردار شهید قاسم سلیمانی
🔹 حاضرین بر مزار شعار امریکا مُردهباد، اسرائیل مرده باد(مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل) سر دادند
🔹دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست از دیگر شعارهایی بود که توسط آنان سر داده شد.
@haad1442
🌟ابتکار برای استمرار
...فرمول این است که چنانکه مردم تبریز قیام نوزدهم دی را به عنوان یک حرکت اصیل و صحیح شناختند، در وهله اول باید حرکتهای اصیل انقلابی را تشخیص داد. اصالت یک حرکت در جوششی بودن آن از متن مردم است، اصالت داشتن از ریشه داشتن حرکتها در اسلام و قرآن است. هر فعالیتی که با الهام از تفکر انقلاب انجام می شود، فعالیتی اصیل است. هر اقدامی که ما را در رسیدن به آینده روشن تمدن نوین اسلامی امیدوار می کند، اقدامی اصیل است. این مرحله اول است که کار اصیل را تشخیص بدهیم. در مرحله بعد، یعنی پس از شناسایی حرکت اصیل و صحیح، باید برای استمرار آن حرکت دست به ابتکار زد؛ چنانکه مردم تبریز ابتکار «چهلم گرفتن» را برای استمرار قیام مردم قم رقم زدند. با ابتکار برای استمرار است که میتوان از خاموش شدن حرکتهای اصیل و صحیح و به فراموشی سپرده شدن آنها جلوگیری کنیم. باید سعی کنیم آن حرکتها را با ابتکار و نوآوری هایی تقویت کنیم و زنده نگهداریم...
✍اسماء اسدی پور
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید👇
https://farhikhtegandaily.com/page/217763/
@haad1442
🌟مساله ما و فاصله با وضع مطلوب اسلامی:
در جامعه امروز ما، نشانهها برای طرح این ادعا کم نیستند که با یک جامعه مطلوب اسلامی فاصله داریم و البته این ادعا مورد تایید است. این فاصله گاهی دستاویزی میشود تا نظام اسلامی مورد شماتت قرار گیرد که چون به اهدافش نرسیده پس مسیرش اشتباه است و راهحل این است که باید به اسلام غیرسیاسی معتقد شد، تا جایی که برخی حتی مسلمات تاریخی ازجمله تشکیل حکومت توسط نبیمکرم اسلام در مدینه را هم انکار میکنند. آیا فاصله امروز ما با جامعه مطلوب اسلامی، نشانه غلطبودن مسیری است که پیمودهایم؟ یا مسیر درست است و باید سرعت حرکت بهسمت جامعه مطلوب را بالا برد؟ و ملاک ما برای سنجش درستی مسیر طیشده چه باشد؟ اگر بپذیریم که فرآورده اصلی تمدن، انسان متمدن است، انسانی که دارای ویژگیهای مطلوب تمدنش است و نماینده و نماد آن خصوصیاتی است که تمدنش آنها را ممدوح نامیده بود، آیا اساسا چنین چیزی ممکن است که مردمی با هویتی و با روحیاتی به مردمی دیگر با هویت و روحیات جمعی دیگری تبدیل شوند؟ چه عامل کلی این هدف را محقق میکند و ما چقدر در این مسیر پیش رفتهایم؟ آنچه با بعثت نبیاکرم در جامعه اتفاق افتاد و مقاممعظمرهبری در بیانات اخیرشان به آن تصریح فرمودند، تغییر در چه چیزی است؟....
✍اسماء اسدی پور
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید👇
https://farhikhtegandaily.com/page/218507/
@haad1442
⚡️اغوای خواص و سنگینی دوش ولی
در زیارت حضرترضا(ع) داریم که خدا لعنت کند کسانی را که مردم را بر شانههای آلمحمد سوار کردند، یعنی کاری کردند مردم بهجای اینکه فهم خود را از مسائل بالا ببرند و علت حرکتهای امام را بفهمند و با او حرکت کنند، دچار ضعف در تحلیل وقایع شدند و هم امام را تنها گذاشتند و هم او را متهم به راه خطا رفتن کردند و امام مجبور میشد با مردمی که روی دوش او بار بودند و نه روی پاهای خودشان، حرکت کند و این چقدر سرعتگیر و نفسگیر بود.
وقتی در یک جامعه مردم آگاهی باشند که از امام خود اطاعت کنند، آن امام میتواند جامعه را بهسمت اهداف با سرعت و بدون وقفه حرکت دهد؛ اما امان از روزی که مردم نه اینکه اهل اطاعت نباشند، بلکه دائم امام را شماتت و توبیخ کنند که چرا چنین و چنان کردی و امام بازهم با رافت و محبت برگردد و بازماندهها را روی شانه بگیرد و بیاورد تا حرکت هرچند کُند، اما متوقف نشود. در عبارت زیارت مردم لعنت نمیشوند، بلکه مسببان نافهمی مردم لعنت میشوند...
✍اسماء اسدی پور
متن کامل این یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید👇
https://farhikhtegandaily.com/page/218869/
@haad1442
🌟منِ او!
از فرج شخصی من تا زمینه سازی ظهور او
انگشتم روی صفحه ی گوشی سر می خورد و پیغام ها یکی یکی از زیر دستم رد می شوند. تیتر آخرین پیغام، شاخک هایم را تیز می کند و انگشتم را متوقف؛ مکث می کنم و پیغام را تا آخر می خوانم: "از یکی از بزرگان نقل کرده اند که کسی آمده بود پرسیده بود که چرا آقا ظهور نمی کنند؟ آن بزرگ گفته بود که خب حالا آقا ظهور کند که چه اتفاقی بیفتد؟ شما چه کار کنی؟ آدم خوبی بشوی؟ خوب الان آدم خوبی بشو. دنیا را آن بزرگوار اصلاح خواهد کرد، ارتباط شخص تو چگونه است با ظهور آن بزرگوار؟ نمی خواهی که آقا بیاید به تو پول بدهد، جاه بدهد، مقام بدهد، می خواهی آقا بیاید تا این که دنیا اصلاح بشود. خیلی خوب! حالا شما یکی از آن افرادی که وقتی امام زمان تشریف آوردند، بناست آدم خوبی بشوی؛ خب همان کارهایی را که قرار است آن زمان انجام بدهی، حالا انجام بده. البته آن زمان آسان تر است، حالا مشکل تر است، خب اجرش هم بیش تر است، وظیفه ی ما این است"
به این جا که می رسم، مکدر و دل گیر، "چه کج سلیقه!" ای حواله ی ادمین کانال خامنه ای نقطه آی آر می کنم؛ وسط پروژه ی عظیم خودسازی انقلاب و جامعه پردازی و تمدن سازی اش، چرا باید متنی با موضوع خود سازی فردی را با عنوان "تلاش در راه ظهو" تیتر بزنی آخر؟!!! به نظرم این کار همان قدر کج سلیقگی است که وسط پخش زنده ی بازی انتخابی جام جهانی فوتبال، ناگهان آنتن را بدهی به گزارش گر افتخاری ات برای گزارش کردن تمرینات فلان وزنه بردار بی نام و نشان در باشگاه سوت و کور محله ی بهمان!!!
مشغول همین تحلیل ها و غرغرها هستم که دانلود پیغام صوتی بعدی تمام می شود و صدای حضرت آقا، رشته ی افکارم را پاره می کند. کلیپ صوتی، بریده ای از همان بیاناتی ست که پیغام قبلی را هم شامل است، البته مفصل تر، گویاتر و صریح تر؛ شستم خبردار می شود که تیتر پیغام قبلی، نه سلیقه ی ادمین کانال خامنه ای نقطه آی آر، که عین فرمایش خود آقا سید علی آقای خامنه ای است! و همین متقاعدم می کند که به جای مکدر شدن و غرغر کردن، در سکوت و آرامش به نسبت بین خودسازی با ابر پروژه ی جهانی ظهور مهدی فاطمه و زمینه سازی ش فکر کنم.
سکوت و آرامش و تفکر، کار خودش را می کند و در یک آن، کانه این فیلم های سینمایی که یک ساعت و اندی ماجرا، ظرف چند ثانیه با دور تند و نمایش صحنه های کلیدی مرور می شود، داستان خودم از جلوی چشمانم می گذرد. به خاطر می آورم آن روزهایی را که مشغول حل مسئله ای کاملا شخصی بودم اما بعد، ماجرا امتداد پیدا کرد تا نوشتن طرح پایلوت جامعه ی تراز تمدن اسلامی مشرف به ظهور!
متذکَّر می شوم، برای آن که مسئله ی شخصی ات با مسئله ی ظهور مهدی فاطمه گره بخورد کافی ست تا بخیل و در من فرومانده نباشی و با اعطا و تقوا، استعداد ما شوندگی را در خودت شکوفا کرده باشی، آن وقت خواهی توانست منیت و فردیت خودت را تا ابعاد تمام بشریت و انسان کبیر توسعه دهی و منافع شخصی ات را با مصالح این انسان کبیر رنگ بزنی و در چارچوب ابرپروژه ی تمدن اسلامی جهانی مهدی فاطمه، به مسئله ی شخصی ات بیندیشی. قله ی ظهور که پیش چشمانت باشد، خود به خود صورت مسئله هایت ویرایش می شود و در پازل ظهور تعریف خواهد شد.
و البته فراموش نباید کرد که همین فرج های شخصی، غایت قیام قیامتی مهدی فاطمه هم هست حتی! به یاد تعبیرهای کتاب "طرح کلی اندیشه مقاومت" می افتم: "امام و انصار و تشکیلات او، فاعل تغییر و قیام در جامعه اند و بدون فاعل به مقصد نخواهیم رسید. تغییر کل جامعه و قیام جامعه که مقدمه ی تحقق حاکمیت الهی ست نیز، مقصد اولیه است و بدون مقصد، فاعل بی فایده است.... حالا کدام مقدم اند؟ تربیت انسان رشد یافته یا تشکیل حاکمیت الهی؟ .... کادر و رهبر تربیت شده بر شکل دادن جامعه ی دینی و حکومت الهی به معنای فاعلیت تقدم دارد مانند تقدمی که پیامبر اکرم و جمع اطراف او برای شکل گیری مدینه النبی دارند..... انبیاء کارخانه ی انسان سازی دایر می کنند یعنی حکومت دینی شکل می دهند تا تربیت انسان ها به وفور محقق شود. پس تربیتی که مقدم است، تربیت کادر و نخبگان است که تقدم در فاعلیت دارد و تربینی که موخر بر حکومت است وفور تربیت است که بعد از شکل گیری حکومت خواهد بود."
پس فرج شخصی را نباید که تخفیف داد و به پای هیچ چیز ذبح کرد، حتی به پای ابر پروژه ی ظهور! گفتن و شنیدن از فرج شخصی، وسط پروژه ی زمینه سازی ظهور، قطع پخش زنده ی فوتبال و نمایش تمرینات وزنه برداری نیست! بلکه مرور صحنه های گل، حین همان پخش زنده ی فوتبال است، مثل بزرگ داشت یاد شهدای وطن و حرم! مهم، درست فهم کردن مفهوم فرج شخصی و فراموش نکردن صبغه ی مدنی و تمدنی آن است که نباید به گیج بازی هایی از جنس مقدس مابی های رهبانی و انجمن حجتیه ای آلوده شود.
✍زینب بنی فاطمه
@haad1442