eitaa logo
حبیب الله
1.2هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
4.2هزار ویدیو
45 فایل
این کانال توسط برادر حسن پور اداره میشودوبرای سهولت در رساندن اخبار مدنظر ایشان درموردسازمان بسیج اصناف وبرنامه های آن وموارد دیگرمی باشد Admin: @hosein78hp
مشاهده در ایتا
دانلود
برای عاشق فرقی نمی کند باشد یا ،کوچکترین بهانه او را یاد معشوقش می اندازد. سوره صافات آیه 107 را که می خوانی وقتی خدای بزرگ می گوید و فدیناه بذبح عظیم(و ما قربانی بزرگی را فدای او ساختیم) نه یاد میفتی نه یاد نه یاد قربانی کردن آن قوچ توسط ابراهیم. اگر عاشق باشی آن لحظه ای را به یاد می آوری که حضرت صبر کبری سلام الله علیها بر سر جنازه ی برادرش در عین سربلندی می گوید:اللهم تقبل من نا هذا القربان (خدایا این قربانی را از ما قبول کن) یا نه اگر تاریخ خوانده باشی دلت می رود آن جا که: روزي حضرت علیه السلام از بازار مدينه عبور ميکرد؛ ديد قصابي گوسفندي را مي کشاند تا آن را در کشتارگاه، ذبح نمايد. به او فرمود: آيا اين را آب داده اي؟ قصاب پاسخ داد: ما قصاب ها تا آب به گوسفند ندهيم، او را ذبح نميکنيم. امام سجاد عليه السلام گريه کرد، و با صداي بلند و گريان گفت: اي داد و بيداد! بر مصائب تو اي اباعبدالله! گوسفند بدون نوشاندن آب ذبح نشود ولي با اينکه تو پسر رسول خدا صلي الله عليه و آله بودي با لب تشنه سر از بدنت جدا کردند. یا نه اگر خیلی اهل روضه باشی یاد آن حرفی میفتی که امام رضا علیه السلام به ریان ابن شبیب گفت: یابن الشبیب! ان کنت باکیا لشىء فابک للحسین فانه ذبح کما یذبح الکبش(اى پسر شبیب، اگر بر چیزى گریه می کنى، بر حسین بن على گریه کن که او را با لب تشنه سر بریدند) ✅ @sarbazan_mahdii
✅به همت ستاد تنظیم بازار و قرارگاه ۱۷ ربیع الاول سپاه استان گلستان و حضور جهادی شبکه کاسبین امین و همیاران بازرسی بسیج اصناف استان ؛ توزیع ۱۹۵ تن گوشت مرغ منجمد در روز شنبه ۲۳ اسفند در این استان انجام شد . ✅ مهقانی مسئول دبیرخانه قرارگاه استانی ۱۷ ربیع استان گلستان گفت : این سازمان با وجود ۱۰۰۰ کاسب امین در ۱۴ حوزه شهرستانی و بیش از ۷۰۰ همیار بازرسی در سراسر استان دوشادوش سازمان صمت و ستاد تنظیم بازار استان در تزریق مویرگی محصولات تنظیم بازار و نظارت همه جانبه بر شبکه تامین . تولید و توزیع این محصولات همه همت جهادی خود را بکار خواهد بست .
📆 روز ترویه و توطئه‌ی ترور امام حسین علیه‌السلام و حرکت آن بزرگوار از مکه به عراق؛ ( ۸ ۶۰ ق) 🌹خطبه‌ی اباعبدالحسین صلوات‌الله‌علیه به هنگام خروج از مکه‌ی مکرمه ♦️ حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام در فرمایشی از خودشان خبر دادند. همین‌که موسم حج نزدیک شد و حجاج گروه گروه وارد مکه شدند، در اوایل ماه خبر رسید که یزید بن معاویه، را در ظاهر امیر و سرپرست حاجّ قرار داده ولی در واقع به او مأموریت داده که هر کجا توانستی، هر نقطه‌ای امکان داشت، امام را ترور کن. پس این مصیبت جدید وارد شده بر حاجیان ما (شهادت حجاج در ) مبدأ آن مال آن‌جاست، مبدأ آن یزید بن معاویه و مأمورین او هستند که برای ترور وارد مکه می‌شوند نه برای حج و عمره و عبادت!. به امام خبر رسید که یک چنین تروری در انتظار شماست؛ لذا حضرت تصمیم گرفت که احترام خانه‌ی مکه را به خاطر او نشکنند، حریم مکه‌ی معظمه از زمان ساخته شدنش به دست حضرت (علیه‌السلام)، خدا این خانه را خانه‌ی خودش فرموده، طواف را طواف عرشی قرار داده، مردم را برای بندگی به آن‌جا دعوت کرده نه برای کشتار و آزار مردم!. این بود که حضرت دریغ داشت که این کار درباره‌ی او انجام بگیرد و حریم خانه‌ی خدا شکسته شود. بنابراین تصمیم گرفت که روز سه‌شنبه هشتم ذی‌الحجة از مکه خارج بشود. آن‌وقت در بین و افرادی‌که در همراهش بودند، آن‌ها را جمع کرد و صحبت از مرگ کرد!. فرمود: «الحمدلله و ماشاءالله و لا قوة الا بالله و صلی الله علی رسوله»؛ کلاسِ درس مرگ از این‌جا برای مردم گشوده شد؛ «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة». در هیچ عبارت و شعری پیدا نمی‌شود که کسی این‌طور مرگ را عزت و آبرو داده باشد. می‌فرماید: اگر بخواهیم لباس مرگ را برای خودمان تشبیه کنیم، در مردها چنین چیزی نیست، ولی در خانم‌ها و دوشیزگان وقتی یک گردن‌بند طلایی از پدر یا در موقع ازدواج به آن‌ها می‌رسد، افتخار به آن می‌کنند، لذت می‌برند و زینت قرار می‌دهند. «خُطَّ الموتُ علی وُلدِ آدم مَخَطَّ القَلادَةِ علی جیدِ الفَتاة» برای انسان چنین گردن‌بندی اسباب آبرو، اسباب زینت، اسباب راحتی، به نام مرگ خدا قرار داده. «و ما اَولهَنی اِلی اَسلافی»؛ نمی‌دانید چه چیزی در باطن من موج می‌زند از علاقه‌ی به مادرم ، از علاقه‌ی به پدرم، از علاقه‌ی به جدم، و برادرم! می‌خواهم پرواز کنم!؛ «ما اَولهَنی اِلی اَسلافی اشتیاقَ یعقوبَ اِلی یوسفَ»؛ فقط در مردها می‌توانم یک مرد پیدا کنم، مثال بزنم، آن هم جدایی یعقوب از یوسف است. چقدر یعقوب جدایی کشید تا چشمانش از بین رفت و سفید شد؟! «خُیِّرَ [خیِرَ] لی مَصرعاً»؛ یک جایگاهی به نام افتادنْ‌گاه برای من فراهم شده! «انَا لاقیهِ»؛ باید بروم آن‌جا بیفتم!. آن‌جا کجاست؟ آن‌جا گودی قتله‌گاه است!. پس نظر من این است که من دارم پرواز می‌کنم به سوی محبوب‌های خودم. خروج من الآن از مکه و بیابان‌ها در ظاهر آواره شدن است، ولی من رو به مقصد خود دارم حرکت می‌کنم. «کأنی باَوصالی، تتقَطَّعُها عُسلانُ الفَلواتِ»؛ مثل این‌که دارم می‌بینم گرگ‌هایی به من حمله کرده‌اند و دارند ماهیچه‌های من را با دندان‌هایشان تکه‌تکه از من جدا می‌کنند!. «بین النواویس وکربلاء فیملان منی اَکراشاَ جوفا و اجربةً سُغَّبا. لا محیص عن یوم خط بالقلم، رضی الله رضانا اهل البیت»؛ همین‌که خدا برای ما یک نقشه‌ای قرار داده، ما به چشم خود قبول داریم به سوی او پرواز می‌کنیم. وصلی الله علی محمد وآله الطاهرین ۹۴٫۷٫۲۳ ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @habib_khoda