🖊 شما کاسب های قدیم #بجنورد رو یادتون میاد ؟
🔹همین 50سال قبل بود. صبح زود به سفارش مرحوم پدر، برای خرید یک بسته نمک به مغازه بقالی سرکوچه رفتم تایک بسته نمک بخرم.
🔹سلام دادم و گفتم : «حاج قاسم یک بسته نمک بدید» با دست به مغازه روبرویی اشاره کرد و گفت : «برو از اون مغازه بخر»
🔹رفتم و از مغازه روبرویی نمک را خریدم و به منزل برگشتم. در راه به این فکرمی کردم که چرا «حاج قاسم» با این که بسته های نمک را در مغازه روی هم چیده بود به من نمک نفروخت.
🔹به خانه رسیدم و جریان را به پدر گفتم و او گفت : «حتما نمک نداشته یا بی ادبی کردی سلام ندادی و...» گفتم : «نه اول سلام دادم به سفارش شما پول را دو دستی بهشون تعارف کردم». گفت : «علتش را ازحاج قاسم می پرسم»
🔹بعد از مدتی گفت : «بلندشو همین الان بریم علت این کارش رابپرسیم». رفتیم وقتی علت را جویا شدیم به بزرگواری و انسانیت حاج قاسم پی بردیم وقتی گفت به این علت به پسرت نمک نفروختم : «من امروز صبح دستلاف کرده بودم ولی اون کاسب دستلاف نکرده بود برای همین پسرت را فرستادم از اون نمک بگیره» و من اون روز فهمیدم «کاسب حبیب خدا یعنی این»