eitaa logo
حبیب الله
1هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
3.7هزار ویدیو
44 فایل
این کانال توسط برادر حسن پور اداره میشودوبرای سهولت در رساندن اخبار مدنظر ایشان درموردسازمان بسیج اصناف وبرنامه های آن وموارد دیگرمی باشد Admin: @hosein78hp
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | امام صادق و کالایی که کمیاب شد!! 🔶 امام صادق(ع) به یکی ازخدمت‌گزارانشان به نام «مصادف» هزار دینار دادند و به او فرمودند: آماده سفر تجاری به مصر شود، زیرا عائله من زیاد شده است و نیاز به درآمد بیشتر دارم. 🔸 مصادف با پول امام کالایی را تهیه کرد و همراه گروهی از تجار رهسپار مصر شد. این گروه وقتی به نزدیکی مصر رسیدند، با کاروانی برخورد کردند که به تازگی ازمصرخارج شده بودند، و معلوم شد کالای تجارتی ایشان از نیازهای عمومی مردم مصر بوده و در بازارهای آنجا نایاب است و مشتری فراوانی دارد. 🔷 مصادف و همراهانش، هم‌سوگند شدند که هیچ کسی کالایش را کمتر از دو برابرخرید نفروشد، آنان پس از فروش کالا به مدینه برگشتند. 🔹مصادف خدمت امام (ع) رسید، در حالی که دو کیسه هرکدام حاوی هزار دینار بود، در دست داشت و آن را خدمت حضرت نهاد وعرض کرد: فدایت شوم! یکی اصل سرمایه و دیگری سود آن است. حضرت فرمودند: این سود بسیار زیاد است، چگونه بدست آوردی؟ مصادف تمام ماجرا را برای امام(ع) تعریف کرد. ♨️ حضرت با ناراحتی فرمودند: سبحان الله! به زیان مردمی مسلمان باهم، هم قسم شده‌اید که متاع خویش را جزء دو برابر قیمت خرید نفروشید؟ 🔸 آن گاه یکی از دو کیسه را برداشت و فرمودند: این سرمایه من، و ما را به چنین سودی نیاز نیست. سپس فرمودند: برخورد شمشیرها در هنگام کارزار و جهاد راحت تر از به دست آوردن مال حلال است. (یَامُصادَف مجاهده السُیُوفِ اَهونُ مِن طَلَبِ الحَلال) 📚 منبع: کتاب دوگانه‌های سرنوشت‌ساز اثر به نقل از بحارالانوار، ج47، ص59 🔆 موسسه فقه اقتصادی طیبات 👇👇👇👇👇👇 🆔 @tayebat_public 🌐 Tyb.ir
💠 نسلی که نظیر ندارد !! آرام آرام جانبازان، ایثارگران و رزمندگان بار و بندیل سفر را می‌بندند تا به رفقای آسمانی خود بپیوندند و تقریبا هر روزه در هر کوی و برزنی صدای لا اله الا الله را برای تشییع اینان می‌شنویم. تا ده سال آینده، اگر خبرنگارانی هوس مصاحبه و گفتگو با یکی از رزمندگان زنده مانده از جنگ و دفاع مقدس را داشته باشند باید شهر به شهر، کوه به کوه و دیار به دیار، روزها و ماهها، بگردند تا شاید بتوانند یک کهنه سرباز پیر و فرتوت، که نای سخن گفتن ندارد را پیدا کنند تا مصاحبه‌ای نمایند. ما بی‌نظیرترین نسلیم، ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سنتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مدرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم. نسلی هستیم که هم خانواده‌ی پرجمعیت را دیدیم و هم خانواده کم جمعیت تک فرزندی را تجربه کردیم. نسلی هستیم که عمو، عمه، دایی و خاله برایمان بسیار پررنگ بود و نسلی را دیدیم که کم‌کم با آن غریبه شد. نسلی هستیم که همسایه و هم‌محله‌ای بخش مهمی از خاطراتمان بود و نسلی را دیدیم که در یک آپارتمان چند واحدی کسی، کسی را نمی‌شناسد. نسلی که گروه‌های گفتگویمان، جمع شدن‌هایمان داخل کوچه بود و نسلی را دیدیم که با اینستاگرام و واتس‌اپ و تلگرام، جمع‌های مجازی تشکیل دادند اما سال تا ماه یکدیگر را نمی‌بینند . نسلی که روزها و هفته‌ها در خانه پدربزرگ و عمو و دایی و … می‌ماندیم و نسلی را دیدیم که بعد از دو ساعت مهمانی در خانه پدربزرگ و عمو و دایی، در گوش پدر و مادر غر می زند که چرا نمی‌رویم؟ ما نسلی بی نظیریم. ما جنگ دیده ایم. آژیر قرمز شنیده ایم، دشمن بی‌رحم دیده‌ایم، بمباران و توپ و تانک و موشک دشمن دیده‌ایم. ما بی‌رحم ترین موجودات تاریخ را دیده‌ایم، داعش را تجربه کرده‌ایم و از آن طرف مردِ میدان را داشته‌ایم . ((شهدا و جانبازان را )) ما نسل انتقالیم. آخرین بازمانده‌های نسل سُنّتی و اولین اهالی دهکده مجازی نسل مُدِرن. ما با تمام سختی‌هایی که داشتیم نسلی بی‌نظیریم ... اگر دوباره جنگی شروع شد و ما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا* بگوئید: در حین مبارزه با دشمن متجاوز، به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید. مبادا *ارزش‌ها* در خاکریزها جا بماند و ارزش ها مثل امروز، *عوض* شود و *عوضی‌ها* ارزشمند شوند. می بینید که چگونه ما را *غریبه* می‌پندارند.. ! آن روزها: *قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن* بر می گشتیم. *راست قامت* می رفتیم.. *کمر خمیده* بر می گشتیم. *دسته دسته* می رفتیم. *تنها تنها* بر می گشتیم. بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری. فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و دگر هیچ ..! اما مردانه ایستادیم... باور کنید که: ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم. اما با *دل* رفتیم... *بی‌دل* برگشتیم. با *یار* رفتیم... با *بار* بر گشتیم. با *پا* رفتیم... با *عصا* بر گشتیم. با *عزم* رفتیم... با *زخم* برگشتیم. با *شور* رفتیم... با *شعور* برگشتیم. ما اکنون *پریشان* هستیم. اما *پشیمان* نیستیم. *ما* همان کهنه *رزمندگان* پیاده‌ایم که *سواری* نیاموخته‌ایم. *ما* همان‌هایی هستیم که به *وسوسه‌ی قدرت* نرفته بودیم. می‌دانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر بود؟؟؟ *۳/۵* درصد از کل جمعیت ایران!!! اما *مردانگی* را *تنها* نگذاشتیم. ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم. رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم. اکنون نیز *فریاد* می‌زنیم که: این *حرامیان یقه سفیدان قافله‌ی اختلاس* از ما نیستند... *این گرگ‌هایی که صد پیراهن یوسف را دریده‌اند* از ما نیستند . این *خرافات خوارج ‌‌‌پسند* وصله مرام ما نیست. ما *استخوان در ‌گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروز مردم خوبمان* شرمنده‌ایم .. شرمنده ایم با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعات غرب جا مانده است .. ای همه ی آنانی که *احساس پاک* را می شناسید! *ما*، اگر به جبهه نمی‌رفتیم، با دشمنی که به تلافی قادسیه، برای هلاک مردم و میهن مان ایران، آمده بود، چه می کردید؟ شما را به آن خون شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید. حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید. *بگذارم و بگذرم* سربازم و هرگز نکنم پشت به میدان گر سر برود من نروم از سر پیمان ای خاک مقدس که بود نام تو ایران فاسد بود آن خون که به پای تو نریزد!؟ تقدیم به خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران هشت سال دفاع مقدس که مرد و مردانه از وجب به وجب این خاک حراست کردند @habib_khoda ┄┅☫🇮🇷 🇮🇷☫┅┄