eitaa logo
حبیب الله
995 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
42 فایل
این کانال توسط برادر حسن پور اداره میشودوبرای سهولت در رساندن اخبار مدنظر ایشان درموردسازمان بسیج اصناف وبرنامه های آن وموارد دیگرمی باشد Admin: @hosein78hp
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 📌 سید محمد بعد از ازدواج ؛ با خانواده بہ اهواز رفت ، مدتها از او خبرے نداشتیم همہ بہ دنبال فرصتے مےگشتیم ڪہ بہ دیدار سید محمد و همسرش برویم . سرانجام با آمدن عید و تعطیلات سال جدید ما نیز اسباب سفر بستیم و روانہ اهواز شدیم و بعد از رسیدن به اهواز راهی خانہ محمد تقے . من از زندگی محمد تصور دیگرے داشتم و هیچگاه فڪر نمےڪردیم ڪہ زندگے او اینگونہ باشد . برای همین لحظه اے حیران شدم و بـے اختیار قطرات اشڪ از گوشہ چشمم بہ پایین لغزید . زندگے سید محمد خیلی ساده تر از آن چیزی بود ڪہ حتی بتوان تصورش را ڪرد . ڪل زندگے آقا تقے در دو پتو خلاصہ مےشد ڪہ یڪے زیر انداز و دیگری روانداز بود . آنها حتے بالشے هم نداشتند ڪہ زیر سرشان بگذارند . آقا تقے اورڪتشو براے زیر سرش استفاده مےڪرد و خانمش هم چادرشو زیر سرش مےگذاشت ۰۰۰ ✍ ... بہ روایت مادر سردار شهید ، سید محمد تقے رضوے - معاونت مهندسے رزمے قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) 🕊 🌹 ╔══ ⚘ ════ ⚘ ══╗ @habib_khoda ╚══ ⚘ ════ ⚘ ══╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[♥️] صـوت مانـدگار از شهـید حسـن باقرے کشور رو خـدا نگـه داشـته ✔️ امام زمـان (عج) نگـه داشـته ✔️ حتما گوش بدید🌸🍃 #یادشهـداباصلوات @kasebe_amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹هرکجا که گیر کردید امام زمان عج را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم دهید... 🌹 🌹... 💢کانال خبری @shohadayeiran57
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 ماجرای خداحافظی شهید همت با همسرش در آخرین دیدار 🔷️ همسر شهید همت درباره آخرین دیدار و خداحافظی با شهید همت می گوید: آن شب بریدن حاجی را دیدم. برخورد سرد او گویای همه چیز بود. به خودم لرزیدم، یک لحظه احساس کردم نکند آخرین شب دیدارمان باشد. ◇ حاجی گفته بود که صبح روز بعد ماشین جلوی منزل باشد. کمی زودتر بلند شد و خود را آماده کرد؛ اما ماشین نیامد. ◇ ساعت ۷ راننده بدون ماشین آمد و گفت: "ماشین دچار نقص فنی شده!" حاجی تا ساعت ۹ صبح در خانه ماند. دو ساعت تمام بی آنکه چیزی بگوید . ◇ قطرات پیوسته اشکی را که از گونه هایش جاری بود، دیدم. ماشین که از راه رسید حاجی آماده حرکت بود. ◇ وقت خداحافظی سرش را پایین انداخت و گفت: "خدا رو شکر ماشین دیر اومد و تونستم بیشتر پیش شما باشم! ... خب دیگه ما رفتیم. اگر ما رو ندیدی حلالمون کن." ◇ معنی حرفهای او را کاملا میدانستم. با اینحال گفتم: امکان نداره که شهید بشی. ◇ پرسید: "چطور مگه؟" ◇ گفتم: "باور نمیکنم خداوند در یک لحظه همه چیز بنده اش را از او بگیرد... " ◇◇ وقتی صدای حرکت ماشین به گوشم رسید، احساس از دست دادن او در قلبم قوت گرفت. شهادت ۱۷ اسفند ۱۳۶۲ عملیات خیبر - جزیره مجنون @habib_khoda