eitaa logo
هابیلیان
4.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
816 ویدیو
2 فایل
☀️چند جوانی که قصد داریم ندای هل من ناصر مولایمان را جواب دهیم ☀️سکون و سکوت را جایز نمی دانیم ولی از سهو و اشتباه هم در امان نیستیم و نیازمند یاری دوستان کانال دوم؛ @Fadak_Channel @Aghl_Sorkh instagram.com/_u/habiliyan_fadak
مشاهده در ایتا
دانلود
هابیلیان
#شماره_۱۴ ✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 80 بخشی از پیام آقای منتظری به امام پیش ا
✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 83 هادی هاشمی (داماد آقای منتظری و برادر مهدی هاشمی) در بخشی از اتهامات برادرش سهیم و در مواردی متهم اصلی بود. این موضوع را با امام مطرح کردم. در دفعات مختلف و در گزارش های گوناگون در مورد مهدی هاشمی، به تناسب جرائم، از هادی هاشمی هم نامبرده می شد. یکبار امام فرمودند: « آقای ... مرا قسم دادند که مهدی را رها کنید و هادی را بگیرید. چون همه فتنه ها زیر سر هادی است.» با ابن همه چون هادی هاشمی داماد آقای منتظری و رییس دفتر ایشان بود، واکنش تند آقای منتظری در صورت دستگیری هادی قطعی به نظر میرسید. ابتدا به دوری موقت وی از آقای منتظری قانع بودم چون فکر میکردم نبود وی کنار آقای منتظری میتواند به کاهش زاویه دوری آقای منتظری از مسئولان بیانجامد. از این رو مسئله را با آقای منتظری مطرح کردم اما ایشان متاسفانه قبول نکردند. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۱۵ ✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 83 هادی هاشمی (داماد آقای منتظری و برادر
✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 84 آقای منتظری پس از آگاه شدن از موضوع دستگیری هادی هاشمی، به تکاپو افتاد و به یکی از مسئولان متوسل شد. فردمذبور با من تماس گرفت و عنوان کرد آقای منتظری تقاضا کرده اند که : " آقا هادی برای بازجویی به تهران نیاید که آبروی من می رود. افراد اطلاعات بیایند همینجا از او بازجویی کنند." علاوه بر این مورد ایشان به یکی دیگر از مسئولان نیز متوسل شده بود تا مانع بازجویی ها شود. نظر من انجام ادامه بازجویی ها در تهران بود. با دفتر امام تماس گرفتم و جریان پیغام های آقای منتظری به مسئولان را گفتم و از ایشان کسب تکلیف کردم. امام فرمودند: "همانوطور که اطلاعات میگوید عمل شود." شنیدم امام وقتی ماجرای مراجعه آقای منتظری به مسئولان را شنیدند ناراحت شده و فرمودند: " چرا مراجعه می کنند و نمی گذارند همانطور که با دیگران برخورد شد با اینها هم برخورد شود. ایشان هنوز مرکب قلمش که برای من نوشته و تقاضا کرده که طبق مقررات با آنها برخورد شود خشک نشده، پس چرا اینطوری میکند؟! " @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۱۶ ✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 84 آقای منتظری پس از آگاه شدن از موضوع دس
✳️خاطرات سیاسی آیت الله ری شهری، سال65-66، صفحه 86 یک شب پس از نماز مغرب و عشا خدمت امام رسیدم و گزارشی از دستگیری هادی هاشمی و ادامه بازجویی از مهدی هاشمی را ارائه کردم. در این ملاقات دو نکته واقع شد. نکته اول درباره نوع برخورد با هادی هاشمی بود. امام تاکید کردند که او با دیگران فرقی ندارد. با او مثل یک بقال رفتار کنید. نکته دیگر در مورد شخصیت آقای منتظری بود. به ایشان عرض کردم که در این ماجرا به حیثیت اجتماعی آقای منتظری ضربه سختی وارد شد که ترمیم آن جز با تایید جنابعالی ممکن نیست. ایشان با لحنی که از آن احساس تندی میشد فرمودند: "من تایید نمی کنم." سپس با اندکی مکث اضافه کردند: "تا وقتی ایشان اینجور است." و بعد با همان لحن فرمودند: " شما هم اگر طرفدار ایشان هستی مصلحت ایشان این است که با این جریان قوی برخورد کنید." @Habiliyan
هابیلیان
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ هرگاه بیگانگان، چه به طور رسمی و چه غیر رسمی و هر که می‌خواهند باشند، پیوسته به صورت واسطه در روابط عمومی جامعه مداخله داشته باشند، و مردم مجبور باشند در پرتو حمایت آنان چراغ کار و مطالعه و حتی زندگی خصوصی خود را روشن کنند، و هرگاه کشیدن برق به این ده یا آن روستا، به اراده پایتختی دیگر و کشوری دیگر بستگی داشته باشد، آن وقت بین ملت شکاف می‌افتد و بر بنیاد و یگانگی و اتحاد آسیب وارد می‌آید. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۱ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ هرگاه بیگانگان، چه به طور رسمی و چه غیر رسمی و هر که می‌خ
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ تصفیه خانه‌های بزرگ در خاک آمریکا قرار دارند. این شن‌های مرطوب به آنجا می‌رود و به تکه‌های سفید قند بدل می‌شود. در کوبا شکر را به هیچ رو تصفیه نمی‌کنند. سراپای جزیره را شکر خام گرفته است. چه کسی کوبا را در میان کوبا نگه داشته است؟ کشور صاحب مستعمره، با یک دست مواد استخراجی مواد غذایی مستعمره را می‌خرد، و با دست دیگر از صناعت تبدیل مواد خام آن جلوگیری می‌کند. یک گیاه خوراکی (شکر) بر کوبا تسلط دارد، و کوبا نمی‌تواند آن را به آخرین شکل خود تبدیل کند. به این ترتیب کوبا نیمرخ یک کشور مستعمره را دارد. حال آنکه ۵۰ سال از استقلال حکمروایی آن می‌گذرد. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۲ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ تصفیه خانه‌های بزرگ در خاک آمریکا قرار دارند. این شن‌های
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ در آمریکا چغندرکاران جنوب و تولید کنندگان معدود نیشکر، با هزینه سنگین حاصل کمی به دست می‌آوردند که جوابگوی تقاضای عمومی نبود. لازم بود برای حمایت آنان نرخ‌های بالاتر از حد بازار قائل گردند. کافی بود جزیره (کوبا) را به حلقه‌ای سربسته بکشانند: تولید کنندگان قاره (امریکا) در پناه حمایت گمرکی می‌توانستند بر حسب ارزش‌ها و بدون توجه به بهای جهانی بر محصول خود نرخگذاری کنند تا بازار داخلی، تولید آنها را مصرف کند و کمبودش را کشتکاران کوبایی برسانند و برای آنکه بستگی از میان نرود شکر جزیره را با همان نرخ کشتکاران آمریکایی خریداری بکنند. این امتیاز اقتصادی نخستین نتیجه‌ای که به بار می‌آورد وابستگی جزیره به قاره بود. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۳ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ در آمریکا چغندرکاران جنوب و تولید کنندگان معدود نیشکر، با
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل ساتر؛ کوباییان مشغول زد و خورد بودند. بیماری‌های واگیردار ارتش اسپانیا را لت و پار می‌کرد. یکباره زره‌دار «ماین» به هوا پرید. امروز استادان تاریخ، ولو در ایالات متحده امریکا، نمی‌توانند این کشتی جنگی را به یاد بیاورند و پنهانی لبخند و چشمک نزنند. انفجار همین کشتی جنگی بهانه آمریکا برای دخالت در کار جزیره شد. البته کسانی هم کشته شده بودند. افکار عمومی به هیجان آمد. مونرو، رئیس جمهور امریکا، با بزرگواری و حس جوانمردی دفاع از اصول ایالات متحده آمریکا را به جنگ صلیبی با اسپانیا کشانید. از رژیم فرتوت سلطنتی اسپانیا خون‌ها ریخت تا شاخک‌های خود را به اروپا برگردانید. پیش از آنکه کوباییان هاج و واج فرصت یابند از متفقین خود سپاسگزاری کنند، ناجیانشان اشغالگر از آب درآمدند: قراردادی که در پاریس به امضا رسید حکومت موقت جزیره را به آمریکا تفویض کرده بود و ۴ سال آزگار در آنجا ماندگار شدند. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۴ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل ساتر؛ کوباییان مشغول زد و خورد بودند. بیماری‌های واگیردار ارتش ا
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ یک تکه چوب را هم اگر در کوبا بکارید سبز می‌شود. در هیچ کجای جهان نیشکر به این ارزانی به دست نمی‌آید. طبق پیمان‌هایی که یانکی‌ها منعقد کردند قند کوبا به گران‌ترین بها به فروش می‌رفت. سرمایه‌ها در سراسر جهان با این خواب خوش هستند که در صنایعی به کار افتند که ارزان‌ترین ماده را به گران‌ترین کالا تبدیل کنند. پول صنعتی که در قاره از فولاد و ماشین‌ها بیرون می‌ریخت به پرواز درآمد و بر سرزمین بکر بهشت تازه کوبا بارید. دلارها کشتزارها را می‌خرید و نیپوش می‌کرد. مرکز‌هایی برپا می‌ساخت که نی‌ها را خرد کند و شیره تارشان را بمکد. قند یانکی–کوبایی، به دست مالکان یانکی، در قاره به یانکی‌ها به فروش می‌رسید و باز به صورت دلار در می‌آمد. این دلارها از هر جا رفته بود، بیشتر باز می‌آمد و به شکل بالاترین سود سهم جهانی بین دارندگان سهام قسمت می‌شد. هرچه نیشکر بیشتر سر می‌رفت، اقتصاد کوبا را بیشتر در بر می‌گرفت و باقی رشته‌های کشاورزی یا خرد و نابود می‌شد یا نمی‌توانست جان بگیرد. و آنها که مقاومت می‌کردند تنگنای محدودیت‌ها می‌افتادند. صناعت شکر هم به خرج دیگر صنایع توسعه پیدا می‌کرد و این مفت چنگ امپریالیزم بود. با همان تردستی که بر اقتصاد کوبا تسلط پیدا می‌کرد برای ستمگران ین امکان را هم به وجود می‌آورد که تنها آنان قادر به رفع نیازمندی‌های ستمکشان جزیره‌اند که به بیماری قند گرفتار شده بود و از تامین نیازمندی‌های خود ناامید می‌گشت. موافقتنامه‌های شکر جهت دیگری هم داشت: صاحبان صنایع در قاره به نرخ‌های متداول اشیا ساخته خود را در جزیره به فروش می‌رساندند و کشتکاران آمریکایی وظیفه خود می‌دانستند که به کوباییان خواربار بفروشند. باید قبول کرد که در ابتدا کوبایی‌ها از این جریان خوشوقت بودند. همه کارها مثل حکایت شاه پریان شروع شده بود: تبدیل شکر به زر! در سال ۱۹۰۱ آمریکا نزدیک به ۳ میلیون تن شکر مصرف کرده بود که تنها ۵۵۰ تن آن مال کوبا بود. در مدتی کمتر از ۱۰ سال این نسبت وارونه شد و در سال ۱۹۲۵ از ۷ میلیون تن شکر مصرفی، حدود ۴ میلیون تن شکر از کوبا به امریکا رفته بود. این یعنی که در اولین سال قرن ۲۷ میلیون دلار وارد جزیره شده بود ولی کوبا ۲۵ سال بعد از راه شکر ۱۹۳ میلیون دلار درآمد پیدا کرده بود. خیزران‌های بلند و شیرین جزیره را انباشته بود. نیشکر ۸۰ درصد تولید آن سرزمین را تشکیل می‌داد. یک ربع قرن وقت برد تا نخستین بحران اقتصادی فرا رسید و ملت نوجوان را از خواب مستی به در آورد. در سال ۱۹۰۱ از سرمستی پیروزی بر اسپانیا، امریکا پیشنهادهای دو پهلویی داده بود و چون خیلی پیش یانکی‌ها عزیز بودند! این بخشش باورنکردنی را درباره‌شان کردند که تولید اصلی آنها را گران‌تر از آنچه ارزش داشت بخرند! طبعاً این بخشش پوشش دام بود و سردمداران کوبایی با سر در آن شیرجه رفتند. ابتدا سراسر جزیره از این ثروت بادآورده و گرد طلا که بر نیزارها نشسته بود کور شد و سپس به دنبال آن کشیده شد. ۲۵ سال به جهل و سستی گذشت. به عبارت دیگر کوباییان ۲۵ سال شریک جرم شدند. کوبا خیلی دیر پی برد که به فروش رفته است، و آنکه خرجش را می‌دهد اندکی تحقیرش می‌کند و برای آنکه بهتر نگهش دارد، وادارش می‌کند بالاتر از حد امکان خود زندگی کند. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۵ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ یک تکه چوب را هم اگر در کوبا بکارید سبز می‌شود. در هیچ کج
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل ساتر؛ آنان که روشن بین‌تر بودند از همان زمان دریافتند که موازنه تجاری کوبا با آمریکا در واقع همیشه کسری خواهد داشت. وقتی از این بابت پیش روی آمریکاییان شکوه می‌کردند آنان شانه بالا می‌انداختند که :«کوبا یک جزیره اختصاصی است که برای ما کار می‌کند و ما هم برای آن.» آنها به طوری خوب کار می‌کردند که سراسر جزیره را از کالاهای خود انباشته بودند و از بولدوزرها و جرثقیل‌های مکانیکی گرفته تا سیگار و ماشین‌های رختشویی همه مارک آمریکایی داشت. درباره کشاورزی، کار به جایی کشیده بود که کوبا، این حاصل خیزترین منطقه نیمکره غربی، ناگزیر بود ۳۰ درصد در پاره قسمت‌ها نیمی از خواربار مورد نیازش را از ایالات متحده وارد کند. این جریان آشکارا نشان می‌داد که کوبا ه آمریکا دلار می‌دهد تا حق داشته باشد زمین‌های خود را به صورت علفزار نگه دارد. زمین‌های وحشی جزیره نه تنها فدای کشت یکسان می‌شد، بلکه بر اثر رژیم اجتماعی که به کشور تحمیل شده بود بایستی بار آبادانی اوهایو، یوتا و کالیفرنیا را هم به دوش بکشد تا هزاران هکتار زمین را در آنجا به نوا برساند. سیل یخچال و گوجه فرنگی از بندرهای آمریکا به راه بود و از کشتی‌ها به کوبا سرازیر می‌شد. کوباییان رنگ آن دلارهای خوشگلی را که بابت شکر پرداخت می‌شد هرگز نمی‌دیدند: ارزهای شکر از پیش خرج شده بود همچنان در بانک‌های ایالات متحده باقی می‌ماند تا به خریدهای جزیره کمک کند. تازه ارزها کافی نبود: از آنجا که کوبا هیچ چیز تولید نمی‌کرد ناگزیر بود همه چیزش را وارد کند! خلاصه اینکه آمریکاییها محصولات تمام شده را به ازای محصولات خام یا نیمه کاره می‌فروختند و حساب‌ها در واشنگتن بسته می‌شد. و کالایی بود که همواره به صورت «تروک» مبادله می‌شد. منتها پولی در کوبا دیده نمی‌شد. زیر آمریکایی‌ها پول نمی‌پرداختند و در واشنگتن حساب کوبا همیشه کسری داشت: وام کوبا پیوسته افزایش پیدا می‌کرد! وام‌ها زیادتر می‌شد و سال‌هایی هم بود که حاصل پربار نمی‌شد، کوبا عقب‌تر می‌افتاد و دیگر نمی‌توانست در فکر پر کردن کسری‌ها باشد. آمریکایی‌ها موقع شناسی به خرج می‌دادند همچنان از فرستادن اتوبوس‌ها و یخچال‌ها باز نمی‌ماندند. به همه کس اعتبار می‌دادند. کشور همچنان بار آسمان خراش‌ها و وسایل مکانیکی را به دوش می‌کشید. هر دولت تازه‌ای که بر سر کار می‌آمد با دارایی مقروض و اقتصاد درهم ریخته و تعهدات پنهانی مرشکن روبرو می‌شد. تا اول ژانویه ۱۹۵۹ وضع کوبا به این قرار بود. اربابی داشت. تنها یکی، تنها یک صاحبکار،تنها یک خریدار و تنها یک فروشنده. به عبارت دیگر کوبا یک طلبکار بیشتر نداشت. نیروهای خود را مصرف می‌کرد زمین‌هایش را فرسوده تا شکر بیشتری درآورد مگر روزی بتواند آزادی خود را بازخرید کند. خوزه مارتی رهبر نخستین انقلاب کوبا که پیش از پیروزی بر اسپانیا درگذشت گفته بود:«کشوری که تنها با یک کشور داد و ستد کند نابود می‌شود.» حالا جمله وی معنای تازه‌ای پیدا کرد. آیا همه آن جنگ‌ها با اسپانیا برای آن بود که روزی با یک مشتری یکتا و خودکامه دیگر سر و کار پیدا بکنیم؟ @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۶ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل ساتر؛ آنان که روشن بین‌تر بودند از همان زمان دریافتند که موازنه
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ دولت و دو مجلس واشنگتن باره شکر تصمیم‌های یک طرفه می‌گرفتند. خودسرانه برای آن نرخ تعیین می‌کردند و میزان کلی شکری را مه باید از کوبا وارد می‌کردند، معلوم می‌کردند. کوبا چاره‌ای جز سکوت نداشت. واشنگتن بیخ گلوی دولت جزیره را فقط به این دلیل گرفته بود که او تنها مشتری روز و آینده بود چرا که او شکر را بالاتر از نرخ بازار جهانی خریداری می‌کرد. جامعه و اقتصاد کوبا از سال ۱۹۰۰ بر اساس این نرخ‌های بالا توسعه پیدا کرده بود. اگر آمریکا بر فرض محال، از کارپرداز برگزیده خود روی برمی‌تافت، یا هرگاه کوبای بدون صنعت و ذخیره ناگزیر می‌شد شکرش را به بهای ارزان‌تر بفروشد و محصولات صنعتی را از کشورهای دیگر وارد کند پاک ورشکست می‌شد. بار وام‌ها وبا را قربانی نعمت ساختگی می‌کرد. امتیاز گران فروشی شکر، کشور را خفه کرده بود و مردم در شکوه دولتمندی خود،کابوس و تهدید نیمه باز قحطی را مشاهده می‌کردند‌. البته آمریکا نفعی در پایین بردن نرخ‌ها نداشت و اگر می‌خواست این کار را بکند بایستی سیاست خود را رها می‌کرد. از آن گذشته، در جزیره و به خصوص در رشته شکر، سرمایه‌هایی گذاشته بود که مجبور به حمایت آن می‌شد. تنها چیزی که باقی می‌ماند رقابت خارجی بود: در آمریکای لاتین، کوباییان رقیبانی داشتند که می‌خواستند جای آنان را بگیرند. ممکن بود واشنگتن به فکر افتاد که از آنها بیشتر نخرد، خلاصه آمریکا دستش باز بود که امسال یا سال دیگر از سهم بندی کوبا بزند. دولت آمریکا از قدرت خود غافل نبود بدش هم نمی‌آمد که گاه این نکته را به رخ بکشد.‌ -اگر ما سهم خود را پایین ببریم چه کار خواهید کرد؟ به این ترتیب آمریکا تهدیدکنان این ملت مستقل را به پیروی وا‌ می‌داشت و ملت هم ه کاری دیگر از دستش بر نمی‌آمد پیروی می‌کرد. کوبا به وسیله شکر در مشت آمریکایی‌ها بود.
هابیلیان
#شماره_۷ 📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ دولت و دو مجلس واشنگتن باره شکر تصمیم‌های یک طرفه می‌گرفت
📚جنگ شکر در کوبا،ژان پل سارتر؛ بهره‌برداران بزرگ، کشتکاران کوچک را که یارای پایداری نداشتند می‌بلعیدند و به زمین‌های خود وسعت می‌دادند. شکرکاران کلان در زمین‌های خود زندگی نمی‌کردند: آنها در نیویورک و هاوانا و اروپا به سر می‌بردند و پیشکارانشان کارها را میان مزدوران سرشکن می‌کردند. چهار ماه مزد می‌پرداختند و از دسامبر تا مارس بعد به هر گوری دلشان می‌خواست می‌رفتند. دهقان‌ها هشت ماه را باید بیکار بگردند. گاه از عطار ده قرض کنند، گاه از ارباب. هشت ماه بعد، وقتی پیدایشان می‌شد، باید برای مزدهای پیش خور شده کار کنند و خود را از زیر قرض در بیاورند. @Habiliyan
هابیلیان
#شماره_۸ 📚جنگ شکر در کوبا،ژان پل سارتر؛ بهره‌برداران بزرگ، کشتکاران کوچک را که یارای پایداری نداشتن
📚 جنگ شکر در کوبا، ژان پل سارتر؛ کشتکاران برای سود یانکی‌ها و خودشان از صنعتی شدن کوبا جلوگیری می‌کردند. ایالت‌ متحده آمریکا از رقابت می‌هراسید: اگر اجازه می‌دادند بورژوازی صنعتی رشد کند و هرگاه مزدوران دهات کشتزارها را رها می‌کردند و به کارخانه‌ها روی می‌آوردند آن وقت چه پیش می‌آمد؟ این سلاطین کوچک از امریکا حق سکوت می‌گرفتند و در عوض امریکا ناچار به پادرمیانی نمی‌شد. در روزنامه‌های خود می‌نوشتند که :«از چشم زخم آمریکا بپرهیزید.» و چون کسی به فکر پی نهادن کارخانه‌ای می‌افتاد باید پیه این فریادها را ه تن می‌مالید:«شما دیوانه شده‌اید. آنها سهمیه کوبا را پایین خواهند آورد.» دولت‌های کوبا همه وظیفه خود می‌شمردند که نگذارند موسسات صنعتی به وجود آید. گمرک زیر نام خوش آهنگ «تجارت آزاد» بازار کوبا را در معرض هجوم کالاهای امریکایی قرار می‌داد. بانک ملی و بانک‌های خصوصی با تشویق خانه‌سازی جریان طبیعی سرمایه‌ها را منحرف می‌ساختند نمی‌گذاشتند کوباییان سرمایه خود را در صنعت به کار اندازند. بدین شیوه بورژوازی کوچک را به املاک‌دارها و موجران و رباخواران تبدیل می‌کردند و کاری که ابتدا به دلخواه آنان نبود، بعدها با رضای آنها توأم می‌شد‌. @Habiliyan