مهدیه بزرگ شیراز 2 اسفند 98.mp3
22.6M
🆔@hadaegh
✅ #سخنرانی
استاد شیخ علیرضا حدائق روز جمعه 2 اسفند 98 به ادامه سلسله مباحث «آیات مهدویت در قرآن» پرداختند.
👇👇👇👇
🌐 http://hadaegh.ir/2012
استاد حدائق
🆔@hadaegh ✅ مارگزیده ها !
مارگزیده ها
ان شاء الله عزیزانی که منتخب مردم هستند و مردم به آنها اعتماد کردند، کار این عزیزان شروع میشود.
و خواهشم این است که در دسترس بیایند.
بعضی از نمایندگانمان رأی که میآوردند تشریف میبردند چهار سال دیگر تشریف میآوردند.
اتفاقاً اگر کسی به حال خودش هم دلسوزی دارد این سابقه نیک ماندگار میشود.
مقام معظم رهبری فرمودند: کسی که خودش را عرضه میکند ایجاد توقع میکند؛ یعنی قطعاً از ما توقع دارند.
قطعاً عزیزانی که نماینده میشوند دیگر مردم متوقعاند؛ ولو من رأی ندادم ولی رأی کلی را آورده.
دیروز یک آقایی از اساتید دانشگاه آمده بود و نیم ساعت جرحوتعدیل میکرد و میگفت: شما میگویید بروید پای صندوق! اینهمه رفتیم چطور شد؟
گفتم: بابا! مراجع، آیتاللهالعظمی مکارم، سیستانی، مقام معظم رهبری، صافی گلپایگانی، علوی گرگانی و نوری همدانی
همه دارند میگویند بروید! واجب است.
گفت: آقای حدائق! قیامت جلویت را میگیرم. میروم رأی میدهم. قیامت میگویم: فلانی گفت.
اینجوری ما داریم مردم را به شرکت دعوت میکنیم.
این تازه استاد دانشگاه بود.
گفت: بیایید دانشگاه را ببینید! در آن مجموعهای که هستم نمازخانهاش پنج شش نفر بیشتر نمیآیند.
به داد برسید!
مردم مارگزیدهاند.
مردم خوبی ندیدهاند از بعضیها.
جبران کنید این روحیه آسیبدیده مردم را.
مسجدالنبی 5 اسفند 98.mp3
28.76M
🆔@hadaegh
✅ #سخنرانی
استاد شیخ علیرضا حدائق روز دوشنبه 5 اسفند 98 به ادامه سلسله مباحث «عوامل آرمش بشر در زندگی» پرداختند.
👇👇👇👇
🌐 http://hadaegh.ir/2016
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🆔@hadaegh
✅ #نکته
💢بیراهه میرویم و باور نداریم
در یکی از دبیرستانهای بالا شهر شیراز سالها قبل وقتی صحبت تمام شد از مجلس بیرون آمدم. داشتم بهطرف خروجی آن محوطه میآمدم دیدم یک خانمی پشت سر ما صدا میزند.
برگشتم یک نگاهی کردم دیدم یک خانمی است با یک وضع واقعاً متأسف کننده.
گفت: آقا شما در جامعه هستید؟
گفتم: بله
گفت: از وضع جامعه اطلاع دارید؟
گفتم: بیاطلاع نیستم.
گفت: خدا نگذرد از سر دخترهای هرزه!
این حرف را چه کسی میزند؟
یک خانمی که نمره حجابش را خیلی میخواستی به او بدهی دو از بیست، زیادش بود.
گفت: حاجآقا به داد شهر برسید! دارند شوهرهایمان را از دستمان میبرند. شوهرم صبح زود میرود و شب دیر میآید. در خانه هم که هست داخل دستشویی میرود و ربع ساعت با تلفنش با کسی حرف میزند. یک دختری افتاده پای شوهر من دارد او را از من میگیرد. اخلاقش در خانه عوضشده رفتارش تغییر کرده.
خوب که روضه را خواند گفتم: خانم یک جمله به تو میگویم و میروم. خودت را در آینه دیدهای؟
گفت: مگر چه مشکلی دارد؟
گفتم میخواستی مشکلی نداشته باشد؟ با این قیافهای که برای خودت درست کردهای زندگی خیلیها را به هم زدهای. حالا دست بالادستی زندگیات را دارد به هم میزند.
بهنظام ایراد میگیری؟ به جامعه خورده میگیری؟ تو داری جامعه را خراب میکنی. ایراد به خودت بگیر!
مشکل اینجا است.
بیماریم و باور نداریم مریضیم.
بیراهه میرویم و قبول نکردیم داریم بیراهه میرویم.
شاعر میگوید:
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب، ابدالدهر بماند.
👇👇👇👇
🌐 http://hadaegh.ir/2017