5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما
💠ملاقات با امام زمان (عج)
🌞من میخواهم امام زمان (عج) را ببینم، چگونه می توانم ایشان را ببینم در حالی که ایشان غایب اند؟
🌐 http://hadaegh.ir/2652
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
https://chat.whatsapp.com/ImQ4sDpHLc7DjPBCZGNNnr
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
استاد حدائق
✅ #نکته
💥همسایه آبرودار
مرحوم سید بحرالعلوم ارتباط عجیبی با حضرت ولی عصر (عج) داشت. یکی از شاگردان بسیار خوب ایشان، مرحوم سید جواد عامِلی صاحب کتاب «مفتاحالکرامة» است. سید جواد میگوید: ما یک شب در منزل بودیم دیدیم خادم استاد آمد و گفت جناب استاد خیلی نگران است و با تو کار دارد؟ سیدجواد عاملی گفت: این وقت شب؟
خادم گفت: بله، نمیدانم چه مسئلهای است که استاد خیلی هم ناراحت هستند.
سید جواد عاملی میگوید: لباسم را پوشیدم و به همراه فرستادهی استاد، به خدمت ایشان رسیدم. دیدم استادم سیدمهدی بحرالعلوم در حیاط منزل در حال قدم زدن هستند و خیلی ناراحت هستند.
سلام کردم، جواب سلامم را دادند و فرمودند: «مگر از خدا نمیترسی؟ مگر از قیامت هراس نداری؟»
گفتم: چه شده که شما اینقدر ناراحت و متعرض هستید؟
آقا سیدجواد عامِلی مجتهد بود؛ از مجتهدین بزرگ و صاحب کتاب «مفتاحالکرامة».
فرمودند: شما همسایهی دیوار به دیوارت، مدتی است وضع مالیاش خراب است. بدهکار شده. شبها برای سیر کردن شکم زن و بچهاش از بقّال محله قرض میگرفته، امشب رفته قرض بگیرد، آن بقّال گفته: بدهیات زیاد شده ما دیگر قرض نمیدهیم. امشب این آقا خودش و خانمش و بچههایش همه گرسنه هستند.
مردم ! برسید به دادِ مستمندانِ آبرودار که قرآن میفرماید چهرههای اینها از تعفّف و عفّت سرخ نگه میدارند که شما فکر نکنید گرسنه هستند. اینها از روی تعفّف و عفت تظاهر نمیکنند. کسانی که گرفتارند و شاید در فامیلِ کسی هم باشند.
گفتم: حضرت استاد! من متوجه نشدم و نمیدانستم.
استاد فرمودند: «اگر میدانستی و بیتوجه بودی که اصلاً مسلمان نبودی! بلکه ناراحتیِ من از این است که چرا نمیدانستی؟»
گفتم استاد: «حال هر چه دستور میفرمایید بنده انجام بدهم».
فرمودند: «من به خادمم گفتهام که غذا طبخ کردهاند. این پول را بگیرد و این خادم سینی غذا را با شما میآورد. شما محترمانه میروید در میزنید و میگویید: ما امشب آمدهایم با شما شام بخوریم. و این پول را هم به او بده و از این به بعد هم مراقب او باش».
مرحوم سیدجواد عاملی میگوید: «خادم استاد، سینی غذا را به سر گرفت و به همراه من، به درب خانهی همسایه رسیدیم. در زدیم. همسایه به درب منزل آمد و بعد از سلام، گفتم: ما امشب آمدهایم که شام را با شما و در منزل شما بخوریم. وارد شدیم، سینی غذا را زمین گذاشتیم. همسایه، به سینی غذا نگاهی انداخت و گفت: این غذا، در آشپزخانهی شما پخته نشده و این غذای خانهی شما نیست! این غذا در خانهی عربها پخت نشده و این نوع پخت، مخصوص عجم است. این غذا را از کجا آوردهاید؟ گفتم: شما به این چیزها کاری نداشته باشید و امشب بیایید با هم غذا بخوریم و با هم باشیم.
گفت: بخدا سوگند، تا نگویی، دست به غذا نمیبرم. من هم قضیه استادم بحرالعلوم را به او گفتم، و گفتم من نمیدانستم وضع شما این طور است.
مرد همسایه گفت: عجیب است که من و خانمم با همدیگر عهد کرده بودیم که از این مشکل اقتصادیمان، کسی را غیر از خدا، در جریان نگذاریم و این استاد تو، با عالم غیب وصل است.
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2644
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir
✅ #نکته
💥آموزش شرک
گاهی اوقات والدین به فرزندانشان آموزش شرک میدهند.
پدر: نماز خواندی؟ فرزند: بله؛ پدر: من که ندیدم.
مگر باید تو ببینی؟ باید خدا ببیند. با این جمله به او یاد میدهی که نمازت را من باید ببینم.
در روایت داریم که اگر با کسی مسافرت رفتید بهاندازه خواندن یک نماز رفت و بازگشت، بگویید نمازش را خواند. تجسس و دخالت در زوایای زندگی مردم ممنوع!
همینکه فرزند میگوید خواندم بپذیر!
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2649
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما
💠عاشق همسر
🌞من همسرم رو خیلی دوست دارم. باید چه کار کنم؟ واقعا یک دقیقه اونونبینم میخوام بمیرم.
🌐 http://hadaegh.ir/2653
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
https://chat.whatsapp.com/ImQ4sDpHLc7DjPBCZGNNnr
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
استاد حدائق
✅ #نکته
💥نان اخلاقش را می خورد
در همین شیراز، خیابان معالیآباد، آقایی بود که ورشکست هم شد و زندگیاش را جمع کرد و به کرج رفت. یک وقت آمد پیش ما و گفت: حاج آقا یک کسی آمده مغازهای را پایین تر از مغازهی ما زده و نان ما را آجر کرده!
گفتم: این حرفها یعنی چه؟ این حرفها شرک است! نان ما را آجر کرده یعنی چه؟ نان دستِ خداست.
گفت: این آمده مغازه زده، من سوپرمارکتی زدهام و او هم الآن سوپرمارکتی زده و تمام مشتریهای ما را جمع کرده.
گفتم: چند سال هست که در معالیآباد مغازه داری؟
گفت: 10 سال.
گفتم: این آقا چند وقت هست که آمده اینجا؟
گفت: شش ماه.
گفتم: موقعیت مغازهی او بهتر از مغازهی تو هست؟
گفت: نه، مغازهی من موقعیتش دونبش هست و بهتر است.
گفتم: مغازهی او بزرگتر است؟
گفت: نه مغازهی من بزرگتر است.
گفتم: جنسهای او بهتر هست؟
گفت: نه، اتفاقاً من هم جنسهای خوبی دارم.
گفتم: پس خودت نفهمیدی که مشکل کار کجاست؟
گفت: بله اتفاقاً من یک چیزی دستم آمده؛ این آقا که شش ماه هست آمده و همهی مشتریهای من را جمع کرده، یک آدم متملّق و چاپلوسی هست.
گفتم: میشود بگویی چه کار میکند؟
گفت: خیلی به مشتریها چربزبانی میکند و گرم میگیرد. مثلاً اگر جنسی میخرند، برایشان اجناس را تا پیش ماشینشان میبرد. من این اخلاقها را ندارم.
گفتم: آقا، یک اشکال در کار تو هست. تو مغازهی سوپرمارکتی را با پادگان نظامی عوضی گرفتهای. تو اخلاقت بد است ولی او دارد نان اخلاقش را میخورد و تو هم داری چوب بداخلاقیات را میخوری. تملّق یعنی چیزی که انسان بگوید و واقعیت نداشته باشد. من که درون طرف نیستم که وقتی میگوید ما ارادت داریم، راست میگوید یا دروغ میگوید. اسلام میگوید ظاهر صحبتش را حمل به صحت کن و بگو انشاءالله راست میگوید. خودت را اصلاح کن. مردم، مشتریِ اخلاقند. اگر اصلاح نکردی، وضعت از این هم بدتر میشود.
به این منبر امام حسین (ع) قسم، گوش نکرد، ورشکست شد، مغازه را فروخت، زندگی را جمع کرد و از شیراز رفت.
در هر رشتهای در زندگیتان اگر میخواهید موفق بشوید، تواضع و اخلاق داشته باشید. مردم عاشق این هستند که با کاسب بااخلاق معامله کنند. مردم که مشتری جنس نیستند، مشتریِ اخلاقند؛ واِلّا جنس که همه جا هست.
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2650
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #نکته
💥دعای مستجاب
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2654
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir
✅ #نکته
💥دعای مستجاب
مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی (استادِ حضرت امام) مینویسد: کاروانی از عشایر در حال کوچ بودند. از بلندای کوهی می گذشتند که ناگهان بچهی 5 -4 سالهای از این کاروان، از بالای کوه، سُر خورد و تَهِ دره رفت.
غلت میخورد و پایین می رفت و کاری از دست هیچ کس نیز ساخته نبود. همه با وحشت نگاه میکردند ببینند این چه بر سر این بچه میآید.
یک روستایی عشایری در این کاروان بود که حدود 50 – 40 سال داشت. تا این صحنه را دید یکدفعه صدا زد گفت: «بگیرَش».
تا این را گفت، دیدند این بچه، نیمهی راه، معجزهآسا روی تختهسنگی حفظ شد. عدهای دویدند به سمت پایین رفتند و بچه را آوردند. بچه، خراشی برنداشته بود و آسیبی هم ندیده بود.
بعد که بچه را بالا آوردند سراغ همان عشایر بیسوادی رفتند که نه دانشگاه درس خوانده و نه حوزهی علمیه دیده بود. روستایی، عشایر، بیسواد ولی بامعرفت...
به او گفتند: چه گفتی؟ آن پیرمرد گفت: گفتم بگیرَش. گفتند: به کی گفتی؟ گفت: به خدا. گفتند: چه جور گفتی؟ گفت: چهجور گفتی ندارد!
گفتم: خدایا! یک عمر تا الآن ما حرفت را گوش کردهایم، یک بار هم تو حرف ما را گوش کن!
آقایان! حرف خدا را گوش کردیم، خدا حرف ما را گوش نکرد؟!
واجبات سرخط زندگی ما آمد؟ بایدهای دینی را انجام دادی؟ نبایدهای دینی را ترک کردی؟ و خدا حرف تو را نشنید و خدا سخن تو را به اجابت نرساند؟
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2654
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پاسخ_استاد حدائق به سوالات شما
💠خدا و مخلوقات
🌞مگر خداوند عاشق همه مخلوقاتش نیست؟ پس این تفاوت ها بین بندگان ناشی از چیست؟
🌐 http://hadaegh.ir/2659
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
https://chat.whatsapp.com/ImQ4sDpHLc7DjPBCZGNNnr
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir/
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
استاد حدائق
✅ #نکته
💥مزدی که خدا داد
خدیجه (س) سرمایهی سنگینی در اختیار پیغمبر (ص) قرار دادند. پیغمبر (ص) خودشان نیامدند، ابوطالب رفت، ابوطالب صحبت کرد؛ بزرگِ بنیهاشم. و کار عجیبی که خدیجه (س) کرد، چون به طرقی هم فهمیده بود که این آقا، آیندهای دارد و رسالتی بر عهده میگیرد. تمام تجّار طرفِ قرارداد خود را جمع کرد و فرمود: اگر میخواهید از این به بعد با من کار کنید، در این سفری که به شام میروید، بزرگِ شما این آقاست. این جوان 23 ساله، هر کجا امرِ به توقف کرد باید توقف کنید، هر کجا امرِ به حرکت کرد، باید حرکت کنید. باید تحتِ فرمان این قرار بگیرید اگر میخواهید با من باشید.
خب، کاروانها دو دسته شدند؛ یک دسته تجّار طرف قرارداد خدیجه (س) به رهبریِ رسول خدا (ص) و یک دستهی دیگر، تجّار دیگر قریش به سرپرستیِ ابوجهل.
ابوجهل آدمِ پلیدی بود و اصلاً از قبل از اسلام، عنادِ پیغمبر را داشت. بعضی را دیدهاید، خباثت و عداوت در ذاتشان هست.
روز حرکت، زمانی که خواستند حرکت کنند، حضرت ابوطالب احساس کرد که ابوجهل با عنادی که به پیغمبر (ص) دارد شیطنت میکند در مسیر. گفت این کاروانها با یک فاصلهای باید بروند. ابوطالب پیشنهاد کرد و حضرت حمزه هم آمد. گفتند یا کاروان شما باید یک روز جلوتر برود یا کاروانِ به رهبریِ پیغمبر (ص) با یک روز جلوتر، و یکی از شما، با یک روز تأخیر حرکت کند.
ابوجهل گفت: ما با تعجیل میرویم. ما جلوتر میرویم. خباثت این آدم را ببینید! هر جا میرسیدند در این مسیر منزلگاهها، آب مینوشیدند و چاهها را پر از خس و خار و سنگ و میرفتند و میگفتند زمانی که پیغمبر و همراهانش برسند، از تشنگی تلف بشوند.
از کارهایی که از پیغمبر (ص) دیده شد، زمانی که به یکی از منزلگاههایی که در اطراف شام بود رسیدند، چاهها را پر کرده بودند. پیغمبر (ص) 23 سال داشتند و هنوز به نبوّت پیغمبر (ص)، 17 سال وقت مانده بود. کاروانیان همه تشنه بودند. پیغمبر به همراهیانشان گفتند: شما که سابق میآمدید، اینجا آب نبود؟ گفتند: اینجا قبلاً چاه آب بود اما الآن چاه را از خار و خس پر کردند.
میگویند: رسول خدا (ص)، پاشنهی پا را گذاشتند روی چاه، سری به آسمان بلند کردند و عرض کردند: پروردگارا! مقام من درِ خانهی شما، از مقام اسماعیل فرزندِ هاجر، کمتر نیست. آب جوشید و آمد بالا! منفعت کلانی هم نصیب شد. وقتی که کاروان خدیجه (س) از سفر برگشت، خدیجه (س) از تجّار طرف قراردادش گزارش سفر را خواست. این صحنهها را هم برای خدیجه (س) گفتند. خدیجه، ارادت به پیغمبر (ص) داشت و به طرقی هم شنیده بود که این آقا، روزی، رهبریِ بشریت را به عهده میگیرند. پیغمبر، تمام این منفعتها و اصلِ پول را به عمویشان ابوطالب دادند.
جوانان! احترام بزرگترهایتان را حفظ کنید. به چهار شاهی مال دنیا رسیدید، پدر و مادر را در حاشیه نگذارید. از پیغمبر یاد بگیرید!
ایشان یک منفعت کلانی بدست آورده، به عمویشان دادند و فرمودند: عموجان! شما بزرگترِ مائید، پول را ببرید نزدِ خدیجه (س)، هر مقدار خواست بردارد و هر مقدار هم به ما داد، پس بیاورید.
وقتی ابوطالب پولها را پیش حضرت خدیجه (س) آورد، حضرت خدیجه گفت: اصل و منفعت، همه را به پسر برادرت بخشیدم؛ بخاطر امانتداری و صداقت او. تاریخ مینویسد پیغمبر هم تمام آن پولها را خرج فقراء مکه کرد و 17 سال به نبوت مانده!
خدیجه (س) این کار را میکرد یعنی کارآفرینی میکرد. میدانید خدا به حضرت خدیجه (س) چه مزدی داد؟ من اعتقادم این است که مزدی که خدا به حضرت خدیجه داد، لیاقت همسریِ پیغمبر (ص) و نسل رسول خدا و ذریهی پیغمبر (ص) از طریق خدیجه منتشر شد.
ای خدیجه! به بندگانِ ما رسیدگی میکنی؟ رحم و شفقت نسبت به ضعفاء میکنی، ما در نظام خلقت، برترین پیغمبرمان را به همسری و شوهریِ تو درمیآوریم و نسل آن پیغمبر را از طریق تو مستمر میگردانیم.
👇👇👇👇
http://hadaegh.ir/2651
👈 به کانال اطلاع رسانی استاد حدائق بپیوندید:
🆔@hadaegh
https://chat.whatsapp.com/DkfrOtKA54yCGPSBMyPT3E
👈 اینستاگرام:
https://www.instagram.com/hadaegh.ir