#حکایت
ﻣﺮﺩﯼ ﺑﺎﭘﺪﺭﺵ ﺩﺭﺳﻔﺮ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﺍﺯﺩﻧﯿﺎ ﺭﻓﺖ
ﺍﺯﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ
«ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ؟»
#ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻣﺎ ﺷﺨﺺ ﺧﺎﺻﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ؛ﺧﻮﺩﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﺁﻧﻬﺎﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﻢ»
ﻣــــــــــﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﺏ ﻟﻄﻒ ﮐﻦ ﻧﻤﺎﺯ ﭘﺪﺭ ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﻮﺍﻥ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭﭼﻨﺪﺟﻤﻠﻪ ﺍﯼ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ
نماﺯﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻧﻤﺎﺯﯼ ﺑﻮﺩ؟
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ:ﺑﻬﺘﺮﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻠﺪ ﻧﺒﻮﺩﻡ
ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭﯼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺩﻓــــﻦ ﮐﺮﺩ ﻭﺭﻓﺖ
ﺷﺐ ﻫﻨﮕﺎﻡ،ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺅﯾﺎ ﭘــــﺪﺭﺵ ﺭﺍﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﭘﺪﺭﭘﺮﺳﯿﺪ«ﭼﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﯼ
ﭘﺪﺭﺵ ﮔﻔﺖ:ﻫﺮﭼﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯﺩﻋﺎﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺩﺍﺭﻡ
ﻣــــــــــــﺮﺩ،ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭﺟﻨﺎﺯﮤ ﭘﺪﺭﺵ ﭼﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﻭﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ«ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻦ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ
ﺑﺎ ﺧﺪﺍﮔﻔﺘﻢ
«ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺍﮔﺮﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ،ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ،ﯾﮏ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺯﺩﻡ.ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻮﺳﺖ. ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮﺑﺎ ﺍﻭﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ
ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﺍﯼ ﺁﻥ ﭼﻮﭘﺎﻥ
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻋﺎﯼ ﯾﮏ ﺩﻝ ﺻـــــــﺎﻑ،ﺍﺯﺻﺪﻧﻤﺎﺯﯾﮏ ﺩﻝ ﭘﺮﺁﺷﻮﺏ ﺑﻬﺘﺮاســــــــــــت
#داستانهای_آموزنده
✨@haddiskasa
بازرگانی بود ثروتمند کە کارش
تجارت با اسب و شتر بود
شهر بە شهر برای تجارت سفر میکرد
این بازرگان هر چه پیش میآمد میگفت:
《اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً》
خدایا بە خیر بگذران
دوستان و همراهانش از این رفتار بازگان
بە حیرت آمدە بودند و میگفتند
مرد عجیبی است!
ضرر میکنیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
دیر بە مقصد میرسیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
تابستان از شدت گرما داریم هلاک میشیم
میگە خدایا بە خیر بگذران
روزی برای تجارت راهی سفر شدند
و در بین راه برای استراحت و غذا خوردن
زیر سایەای نشستند بازرگان خوابش برد
دوستان بازرگان از این موقعیت استفادە
کردند و شتر بازرگان را کە همه پول
و وسایل بازرگان پشت شتر بود بردند
داخل غاری پنهان کردند تا ببیند وقتی بازرگان
از خواب بیدار میشود این بار هم میگوید
«اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً... !!؟»
بازرگان بیدار شد و دید شترش نیست
همراهانش گفتند ما ندیدیم
و خود را بە بیخبری زدند
ولی بازرگان گفت: «اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً»
بعد از این قضیە داشتند غذا میخوردند
کە غارتگران یورش بردند و همه اموالشان
را غارت کردند جز آن شتری کە در غار
پنهان کردە بودند! سبحان اللە
همراهان بازرگان شاکر این دفعە لب بە
سخن باز کردند و گفتند
نترس ما شترت را در غار پنهان کردیم
و الآن تو همه اموالت را از ما داری
و این حیله ما بود کە اموالت بە دست
دزدان نیفتاد
بازرگان در جواب گفت:
خیر اموالم و شترم را از خدا میدانم
یادتون نیست وقتی کە شترم گم شد
فقط گفتم: «اَللّٰهُمَّ اجْعَل خَیْراً»
و نە حرفی بە شما زدم و نە با شما دعوا کردم
و الآن خدا بە خیر گذراندە کە بە وسیله شما
شترم را از شر دزدان در امان نگه داشت
✨
@haddiskasa
#هم_و_غم_روزی
🍃خدا کند یقین برای انسان روزی شود!... چه قدر خوب است انسان از ناحیۀ امر روزی، راحت باشد؛ زیرا همّ و غمّ روزی، بدتر از زحمت کار است. کسی که به همّ و غمّ روزی مبتلا است، شب و روز کار می کند، و پیوسته غصّۀ روزی را می خورد!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@haddiskasa
✨﷽✨
#خـنـده_فـرشتـه_ها ‼
در روایت است وقتی تلقین به بعضی #مردگان خوانده می شود و او را تکان می دهند و می گویند: "اِسمَع!اِفهَم!" ملایکه میخندند که این زنده بود نفهمید الان چگونه بفهمد؟!!!❗️
خدا کند ما از این دسته نباشیم که ملائکه به ما بخندند. إن شاءالله تا زنده هستیم، بشنویم و بفهمیم.
یک جای دیگر که ملائکه می خندند، زن بی حجابی است که رویش را از نامحرم نمی گرفته و حالا مرده است. وقتی او را دفن می کنند، باید روی او ر ا باز کنند و عقب بزنند، قبر کن می گوید: "یک محرم بیاید"❗️
اینجاست که #ملائکه می خندند و می گویند: "این وقتی زنده بود، همه سر و صورت او را می دیدند و محرم و نامحرم نداشت، حالا می گویید محرم بیاید، رویش را عقب بزند؟!
📚 "از بیانات آیت الله مجتهدے تهرانے(ره)"
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
@haddiskasa
🔴 روزی عقربی یکی از دوستان امیرالمومنین عليه السلام را نیش زد ، و سریعا نزد امیرالمومنین عليه السلام آمد...
حضرت به او فرمود:
«بر اثر این نیش نمی میری برو»
او رفت و پس از مدتی آمد و عرض کرد : یاامیرالمومنین بر اثر آن نیش عقرب دوماه زجر کشیدم
حضرت به او فرمود:
«میدانی آن عقرب چرا تو را نیش زد؟ »
عرض کرد: خیر
حضرت فرمودند :
«چون یک بار در حضور تو سلمان را به خاطر دوستی ما مسخره کردند و تو هیچ نگفتی و از سلمان دفاع نکردی این نیش عقرب بخاطر آن است.»
نیش و کنایه زدن به محبین و موالیان حضرات معصومین(علیهم السلام) اینقدر مهم و حساس است.دفاع نکردن از سلمان این عقوبت را داشت
📚مستدرک الوسایل جلد 12 صفحه 336
#داستانهای_آموزنده
@haddiskasa
💠 #حدیث_روز
امام صادق علیه السلام:
🍃خداوند هر نعمتی را که به بندهای داد از او نگرفت مگر به سبب گناهی که سزاوار سلب آن نعمت شد.
📚 بحارالانوار
━━━━━━━━━ ✤
@haddiskasa
#رونق_رزق
هر ڪس در وقت صبح قبل از
تڪلم سہ بار این آیہ را بخواند
روزے او از جایی برسد ڪہ
گمان نداشتہ باشد.
📚 صحیفه مهدیه ۱۹۲
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
✍"یاد دادن آداب غذا خوردن به فرزندان"
به فرزندانتان آداب غذا خوردن را یاد دهید:
امام علیه السلام می فرماید:
اسم خدا را ببر،بسم الله بگو
بچه هایتان را را عادت بدهید
ابتدای غذا بسم الله بگویند.
سر سفره که نشستید و می خواهید غذا بخورید
«بسم الله الرحمن الرحیم» را بلند بگویید.
به او بفهمانید که چون این نعمت مال خدا است و خدا به ما داده،
من او را یاد می کنم.
#تربیت_فرزند
(از فرمایشات حضرت آیت الله سید حسن ابطحی رحمة الله علیه)
❤️اگر بزرگتر ها اول غذا بسمالله را بلند بگویند کم کم به عادت همیشگی بچه ها تبدیل میشه
@haddiskasa
#تلنگر
🪴اگر عادت داری همیشه روی مبلها و فرشها را بپوشانی، زندگی نمیکنی! اگر پنجرهها را به بهانهی آنکه پردهها کثیف میشوند باز نمیکنی، زندگی نمیکنی! اگر روکش مُشمایی صندلیهای ماشینت را هنوز دور نیانداختهای، زندگی نمیکنی!
🪷دیر میشود عزیز... بیا دست برداریم از این اسارت کهنه که به مسخرهترین طرز ممکن نامش شده قناعت و چنگ انداخته به باورهایمان... عمر تمام این وسایل میتواند از من و تو و نسل آیندهمان بیشتر باشد! چه عیبی دارد؟ کثیف شدند تمیزشان میکنیم. ما معنای مراقبت را اشتباه فهمیدهایم. نباید این ترس باعث شود لذت بردن از آنها را فراموش کنیم! اگر راحتتر زندگی کنیم آرامتر و کمدغدغهتر هم خواهیم بود.
🎍فقط فکر کن که چه صفایی داشته رقص نسیم و پردههای بلند رو به حیاط و آن همه گلدان در جایجای زندگی. و چه لذتش بیشتر بود شستن و تکاندن فرشهای لاکی پس از فصلی و سالی. حالا در آپارتمانهایمان اسیر شدهایم در میان این روکشها و حفاظها...
👌خوشبختی واقعی همین حوالیست، در سادگی، در سهلگیری زندگی! روی زندگی را نپوشانیم...!
━━━━━━━━━ ✤
@haddiskasa