🔰#نهجالبلاغه حکمت ۶ | خودبینی و سود صدقه
▫️صدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الإِحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.
▪️امام (ع) فرمود: سينه عاقل گنجينه اسرار اوست، خوش رويى و بشاشت، دام محبت است و تحمل ناراحتى ها گور عيب هاست.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۶
🔹امام (عليه السلام) در اين عبارات نورانى و آنچه در ذيل آن آمده بر چهار مطلب تأکيد مى کند: نخست مى فرمايد: «سينه عاقل گنجينه اسرار اوست»؛ (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ).
يعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشياى قيمتى را در صندوق هاى محکم نگاهدارى مى کنند، انسان عاقل نيز بايد اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بيفتد گاه سبب ناراحتى او مى شود و اگر به دست دشمن بيفتد ممکن است سبب آبروريزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى موقع فاش شود سبب خسارت عظيمى براى جامعه مى گردد. به همين دليل در حالات پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) نقل شده است: هنگامى که تصميم به غزوه و پيکارى با دشمن مى گرفت کاملاً آن را پنهان مى داشت. نمونه آن، مسئله فتح مکه بود که رسول خدا (صلي الله عليه و آله) حداکثرِ پنهان کارى را در آن به خرج داد که اگر اين کار را نمى کرد و خبر به اهل مکه مى رسيد آن ها بسيج مى شدند و خون هاى زيادى در حرم امن خدا ريخته مى شد؛ ولى پرده پوشى پيغمبر (صلي الله عليه و آله) بر اين سرّ سبب شد که مکه بدون هيچ گونه مقاومت و خون ريزى تسخير گردد و فصل تازه اى در پيشرفت اسلام و بازگشت مخالفان به سوى حق گشوده شود. مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود به اين جا که مى رسد نکوهش شديدى از وضع دنياى امروز مى کند که انواع اسباب و وسايل براى تجسس و کشف اسرارافراد اختراع شده و به طرز وحشتناکى اسرار همگان فاش مى گردد...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/interpretation/963
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۷ | صدقه
▫️الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ.
▪️امام (ع) فرمود: صدقه (کمک به نيازمندان) داروى شفابخشى است، و اعمال بندگان در اين جهانِ زودگذر در برابر چشمان آن ها در آن جهان (پايدار) است.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۷
🔹امام (عليه السلام) در اين حکمت به دو موضوعى که در زندگى مادى و معنوى انسان تأثير فراوان دارد اشاره کرده است، نخست مى فرمايد: «صدقه (کمک به نيازمندان) داروى شفابخشى است»؛ (الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ).
🔹در قرآن مجيد و در روايات اسلامى اهمّيّت و تأثير انفاق در راه خدا و صدقه دادن به نيازمندان به طور گسترده وارد گرديده و يکى از مهم ترين و مؤثرترين حسنات شمرده شده است.
🔹به کار بردن تعبيرهاى «دواء» (دارو) و «منجح» (مؤثر و شفابخش) به طور مطلق، نشان مى دهد که اين کار، هم درمان کننده بيمارى هاى فردى است و هم بيمارى هاى اجتماعى.
🔹صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى شود، بلکه بخشش هايى است که قصد قربت در آن باشد؛ خواه واجب باشند مانند زکات، يا مستحب، مانند انفاق فى سبيل الله و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به يتيم يا محروم يا بيمار، يا جنبه عام، مانند بناى بيمارستان و دارالايتام که از آن تعبير به صدقات جاريه نيز مى شود.
🔹اما چگونه اين صدقات داروى شفابخشى است؟ بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بينيم؛ بيماران محروم از اين طريق درمان مى شوند، ايتام سرپرستى مى گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى شود و بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حديث معروف نبوى (صلي الله عليه و آله) آمده است: «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَ رُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاءِ بِالدُّعَاءِ؛ بيماران خود را با صدقه درمان کنيد و درهاى بلا را با دعا ببنديد»...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/964
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۸ | شگفتى هاى انسان
▫️اعْجَبُوا لِهَذَا الإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَ يَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ، وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ.
▪️امام (ع) فرمود: از اين انسان تعجب کنيد که با يک قطعه پيه مى بيند، با قطعه گوشتى سخن مى گويد، با استخوانى مى شنود و از شکافى تنفس مى کند!
🔸شرح و تفسیر حکمت ۸
🔹امام (عليه السلام) در اين سخن از سخنان حکمت آميز خود اشارات لطيفى به عظمت آفرينش انسان و تدبير عظيم خالق بشر مى کند و مخصوصآ بر اين معنا تکيه مى فرمايد که يکى از ويژگى هاى خلقت خداوند قادر توانا اين بوده که با وسايل کوچکى مسائل مهمى را ايجاد کرده و مى کند.
🔹در اين جا به چهار قسمت از اين شگفتى هاى آفرينش اشاره مى کند: نخست مى فرمايد: «از اين انسان تعجب کنيد که با يک قطعه پيه مى بيند»؛ (اعْجَبُوا لِهَذَا الإِنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ).
🔹مى دانيم که بافت هاى بدن انسان عمدتاً از گوشت تشکيل شده، گوشتى که استخوان ها آن را برپا داشته است؛ ولى چشم در واقع يک قطعه پيه شفاف است که ساختمان بسيار عجيب و دقيقى دارد؛ از هفت طبقه که روى هم قرار گرفته اند و سه ماده سيال و شفّاف که در ميان آن ها قرار دارند تشکيل شده و يک دنيا نظم و حساب بر آن حاکم است. دقيق ترين وسايل فيلم بردارى هرگز قدرت چشم را ندارد، زيرا بدون نياز به اين که فيلمى در آن بنهند گاه هفتاد يا هشتاد سال کار فيلم بردارى خود را انجام مى دهد و تمام فيلم هاى او سه بعدى است و در آنِ واحد مى تواند خود را بر دور و نزديک منطبق کند و در جهات چهارگانه با سرعت حرکت مى کند بى آن که نياز به تنظيم کردن داشته باشد. از عجايب چشم اين که به طور خودکار خود را براى عکس بردارى از صحنه هاى مختلف آماده مى کند؛ در جايى که نور زياد باشد مردمک چشم به سرعت تنگ مى شود تا نور کمترى وارد شود، نه چشم آسيب ببيند و نه عکس بردارى خراب شود و در جايى که نور کم باشد مردمک چشم بسيار فراخ مى شود تا نور بيشترى را وارد چشم کند...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/965
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۹ | اقبال و ادبار دنيا
▫️إذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ.
▪️امام (ع) فرمودند: هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى که به کسى پشت کند نيکى هاى خودش را نيز از او مى گيرد.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۹
🔹امام (عليه السلام) در اين کلام عبرت آموز به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنيا به آن ها روى مى کند يا پشت مى نمايد اشاره کرده، مى فرمايد: «هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى که به کسى پشت کند نيکى هاى خودش را نيز از او سلب مى نمايد»؛ (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ).
🔹اين يک واقعيت است، که شواهد فراوان تاريخى دارد؛ هنگامى که انسان هايى چه در امر حکومت و سياست، چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند بسيارى از کارهاى خوبى را که ديگران انجام داده بودند به آن ها نسبت مى دادند.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: بسيارى از اشعار خوب را ديده ايم که چون گوينده اش ناشناخته بود از او نفى مى کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى دادند، بلکه کتاب هايى در فنون و علوم از اشخاص غير مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/966
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۰ | روش معاشرت با مردم
▫️خالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ.
▪️امام (ع) فرمودند: آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک بريزند و اگر زنده بمانيد به شما عشق ورزند.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۱۰
🔹مى دانيم که اسلام دينى اجتماعى است و آيات قرآن و روايات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روايات متواترى دراين باره در منابع حديث وارد شده است. کلام امام (عليه السلام) در اين جا نيز ناظر به همين معناست، مى فرمايد: «آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک بريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند»؛ (خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ).
🔹اشاره به اين که پيوند محبت و دوستى را از طريق برخورد خوب و نيکى و خدمت کردن به مردم آن چنان محکم کنيد که شما را به منزله نزديک ترين عزيزان خود بدانند؛ هرگاه از دست برويد جاى شما در ميان آن ها خالى باشد؛ ولى در دل همواره از شما ياد کنند و به دليل عواطف و محبت هايى که درباره آن ها داشتيد اشک بريزند و در حال حيات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند.
🔹در واقع امام (عليه السلام) در اين جا مسئله محبت و نيکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بيان فرموده است، زيرا اشک ريختن بعد از مرگ و عشق ورزيدن در حال حيات از لوازم قطعى محبت به مردم است...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/967
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۱ | شکر قدرت
▫️إذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ.
▪️امام (ع) فرمودند: هنگامى که بر دشمنت پيروز شدى عفو را شکرانه اين پيروزى قرار ده.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۱۱
🔹مى دانيم هر نعمتى شکرى دارد که اگر به جا آورده شود موجب بقاى نعمت و افزايش آن مى گردد، و گرنه نعمت به مخاطره خواهد افتاد و ممکن است کم يا نابود شود.
🔹نيز روشن است که شکر، تنها شکر زبانى نيست، بلکه بايد با عمل مناسبى شکر نعمت را به جا آورد؛ آن کس که خدا اموال و ثروت فراوانى به او داده شکرش اين است که ديگران را نيز در آن سهيم کند و آن کس که خدا مقامى به او بخشيده شکرش اين است که به وسيله آن مشکلات نيازمندان را حل کند.
🔹در مورد پيروزى بر دشمن، بهترين شکر آن عفو و گذشت است همان گونه که امام (عليه السلام) در اين جا مى فرمايد: «هنگامى که بردشمنت پيروز شدى عفو را شکرانه اين پيروزى قرار ده»؛ (إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ).
🔹آرى، عفو و گذشت، سيره کريمان است، و انتقام، روش لئيمان.
در تاريخ زندگى پيغمبر اسلام (صلي الله عليه و آله) و امامان اهل بيت (عليهم السلام) جلوه هاى فراوانى از اين مطلب ديده مى شود. در جريان فتح مکه هنگامى که پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بر دشمنانى که يک عمر خون به دل او کرده بودند و يارانش را کشته و مثله کرده بودند پيروز شد جمله تاريخى «اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ» را فرمود و همه جنايت کاران را مورد عفو قرار داد و شعار «اَلْيَوْمَ يَوْمُ الْمَرْحَمَةِ؛ امروز روز بخشش است» در مکه طنين انداز شد.
🔹توصيه هاى امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) درباره قاتلش «عبد الرحمان بن ملجم مرادى» نشانى از گذشت کريمانه آن حضرت است و همچنين در جريان جنگ صفين بعد از آن که يارانش بر شريعه فرات مسلط شدند اجازه نداد به عنوان انتقام، آب را به روى آن ها ببندند، بلکه آب را براى همه آزاد کرد. فرزندان آن حضرت و امامان معصوم (عليهم السلام) نيز چنين بودند....
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/968
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۲ | ناتوان ترين مردم
▫️أعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.
◾️امام (ع) فرمودند: عاجزترين مردم کسى است که از به دست آوردن دوستان عاجز باشد و از او عاجزتر کسى است که دوستانى را که به دست آورده از دست بدهد.
🔸شرح و تفسیر حکمت 12
🔹شکى نيست که يکى از مهم ترين سرمايه هاى انسان در زندگى، دوستان صميمى هستند؛ اين سرمايه نه تنها براى يارى کردن انسان در برابر مشکلات، بلکه براى انس گرفتن و بهره گيرى از تجربه ها و نظرات آن ها ضرورى است و جالب اين که به دست آوردن دوستان خوب کار آسانى است؛ نه همچون به دست آوردن مال است که احتياج به تلاش و کوشش فراوان و گاه نياز به سرمايه گذارى هاى کلان دارد و نه همچون مقام است که به دست آوردنش نياز به روابط اجتماعى قوى دارد، بلکه با سرمايه اى به دست مى آيد که در اختيار هر کسى هست و آن سرمايه گشاده رويى، ادب و حسن معاشرت است. بر همين اساس امام (عليه السلام) مى فرمايد: «عاجزترين مردم کسى است که از به دست آوردن دوست عاجز باشد»؛ (أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الإِخْوَانِ)...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/969
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۳ | راه تداوم نعمت ها
▫️إذَا وَصَلَتْ إِلَيْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ.
◾️امام (ع) فرمودند: هنگامى که مقدمات نعمت ها به شما روى آورد ادامه آن را به واسطه کمىِ شکرگزارى از خود دور نسازيد.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۱۳
🔹امام (عليه السلام) در اين سخن حکمت آميز به نکته ديگرى درباره آثار شکر نعمت و آثار کفران اشاره مى کند، مى فرمايد: «هنگامى که مقدمات نعمت ها به شما روى مى آورد دنباله آن را به واسطه کمىِ شکرگزارى از خود دور نسازيد»؛ (إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ).
🔹نعمت ها غالبآ به صورت تدريجى به انسان مى رسد و وظيفه انسان هوشيار اين است که به استقبال نعمت برود و استقبال از آن، راهى جز شکرگزارى ندارد. هرگاه با آغازِ روى آوردن نعمت به شکر قلبى و زبانى و عملى بپردازد ادامه خواهد يافت و تا پايانِ آن نصيب انسان مى شود و به تعبير ديگر، به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه، نعمت ها مانند گروه هاى پرندگان هستند که وقتى تعدادى از آن ها بر شاخه درختى نشستند بقيه به تدريج به دنبال آن ها مى آيند و شاخه ها را پر مى کنند؛ ولى اگر گروه اول صداى ناهنجارى بشنوند و يا حرکت ناموزونى ببينند فرار مى کنند و بقيه هم به دنبال آن ها مى روند و صحنه از وجودشان خالى مى شود.
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/970
🆔 @Haderoon 👈عضویت
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۴ | نتيجه بى مِهرى بستگان
▫️منْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ
◾️امام (ع) فرمودند: کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند.
🔸شرح و تفسیر حکمت ۱۴
🔹امام (عليه السلام) در اين جمله به کسانى که بستگان نزديکشان به آن ها بى مهرى مى کنند و رهايشان مى سازند دلدارى و اميدوارى مى دهد که نبايد از اين جريان مأيوس گردند؛ خداوند راه ديگرى به روى آن ها مى گشايد؛ مى فرمايد: «کسى که نزديکانش او را رها سازند آن ها که دورند (براى حمايت از او و يارى اش) آماده مى شوند»؛ (مَنْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ).
در واقع اين حکمت و رحمت الهى است که انسان ها به وسيله بستگان و دوستان نزديک حمايت شوند؛ ولى اگر آن ها به وظيفه خود عمل نکردند و به صله رحم و مسئوليت هاى دوستى پشت پا زدند اين مسئوليت را بر عهده ديگران مى گذارد تا بنده اش در ميان طوفان حوادث تنها نماند.
🔹مثلاً طائفه قريش که نزديک ترين نزديکان پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بودند نه تنها حمايتش نکردند بلکه به دشمنى با او برخاستند؛ اما خداوند دورافتاده ترين قبايل از قبيله قريش يعنى اوس و خزرج را به حمايت او برانگيخت که از جان و دل او را حمايت کردند و آيين او را پيش بردند و جالب اين که اوس و خزرج با هم عداوت و دشمنى ديرينه اى داشتند ولى در حمايت از پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) متحد و متفق بودند و امثال اين موضوع در طول تاريخ بسيار ديده شده است...
#نهضت_نهجالبلاغه_خوانی
متن کامل را اینجا بخوانید:
http://nahj.makarem.ir/wisdom/971
🆔 @Haderoon 👈عضویت
هادرون
🔰#نهجالبلاغه حکمت ۱۴ | نتيجه بى مِهرى بستگان ▫️منْ ضَيَّعَهُ الأَقْرَبُ أُتِيحَ لَهُ الأَبْعَدُ ◾️
🔰#نهجالبلاغه حکمت15 | سرزنش گرفتاران
▫️مَا کُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ.
◾️امام (عليه السلام) فرمود:
هر شخص گرفتارى را نمى توان سرزنش کرد (چه بسا بى تقصير باشد).
🔸شرح و تفسیر حکمت 15
سرزنش گرفتاران چرا؟
امام (عليه السلام) در اين کلام نورانى اش مى فرمايد: «هر شخص گرفتارى را نمى توان سرزنش کرد (چه بسا بى تقصير باشد)»؛ (مَا کُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ).
سرچشمه گرفتارى ها و مشکلات و مصائبى که دامنگير انسان مى شود کاملاً مختلف است؛ گاه نتيجه مستقيم اعمال انسان است که بر اثر ندانم کارى ها، سستى ها، تنبلى ها و استفاده نکردن بموقع از فرصت ها دامان او را گرفته است. به يقين چنين شخصى درخور سرزنش است؛ ولى گاه مى شود که اين مشکلات کفاره گناهان انسان است و خداوند مى خواهد او را به اين وسيله در دنيا پاک کند. چنين کسى گر چه به سبب گناهش درخور سرزنش است ولى چون مشمول لطف الهى شده سزاوار ملامت نيست. و گاه سرچشمه آن آزمايش هاى الهى است که خدا مى خواهد با آن مشکل و گرفتارى، بنده خود را پرورش دهد و همچون فولاد آبديده در کوره حوادث مقاوم سازد و يا همچون طلاى ناخالصى که به کوره مى برند تا خالص گردد او را خالص سازد؛ در اين جا نيز جاى سرزنش نيست، بنابراين همه گرفتاران و بلاديدگان را نمى توان سرزنش کرد و حتى در آن جايى که انسان خود سرچشمه آن گرفتارى باشد باز گاهى جاهلِ قاصر است و گاه مقصر؛ تنها اگر مقصر باشد درخور سرزنش است.
اين سخن تفسير ديگرى نيز دارد و آن اين که «مفتون» از ماده «فتن» و «فتنه» در اصل به معناى آزمايش کردن است؛ مثلاً هنگامى که مى خواهند طلا را آزمايش کنند آن را به کوره مى برند تا وضع آن روشن شود و به همين علت هر نوع فشار و گرفتارى و مشکل و گمراهى، فتنه ناميده مى شود و مفتون به معناى فريب خورده است؛ همان گونه که درباره شخص گرفتار اشاره شد اين حالت گاهى براثر تقصير و گاه براثر قصور و گاه بدون اختيار دامان انسان را مى گيرد به همين علت امام (عليه السلام) مى فرمايد: تمام کسانى که مفتون هستند سزاوار سرزنش نيستند.
🆔 @Haderoon 👈عضویت
هادرون
🔰#نهجالبلاغه حکمت15 | سرزنش گرفتاران ▫️مَا کُلُّ مَفْتُونٍ يُعَاتَبُ. ◾️امام (عليه السلام) فرمود
🔰#نهجالبلاغه حکمت 16 | پيشى گرفتن تقدير از تدبير
▫️تَذِلُّ الأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَکُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ.
◾️ امام (عليه السلام) فرمود:
حوادث و امور، تسليم تقديرها هستند تا آن جا که گاه مرگ انسان در تدبير (و هوشيارى او) است.
🔸شرح و تفسیر حکمت 16
▫️پيشى گرفتن تقدير از تدبير
امام (عليه السلام) در اين جا به نکته مهمى اشاره مى فرمايد و آن اين که چنان نيست که هميشه انسان هاى مدير و مدبر پيروز گردند؛ گاه تقديرات، همه تدبيرات آن ها را برهم مى زند. مى فرمايد: «حوادث و امور، تسليم تقديرها هستند تا آن جا که گاه مرگ انسان در تدبير (و هوشيارى او) است»؛ (تَذِلُّ الأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَکُونَ الْحَتْفُ فِي التَّدْبِيرِ).
هدف از بيان اين نکته آن است که گر چه انسان بايد در همه امور هوشيارانه و مدبرانه عمل کند؛ اما چنين نيست که از لطف خدا بى نياز باشد. خداوند براى بيدار ساختن انسان و شکستن غرور و غفلت او گهگاه امورى مقدر مى کند که برخلاف تمام تدبيرها و پيش بينى ها و مقدمه چينى هاى انسان است تا به او بفهماند که در پشت اين دستگاه، دست نيرومندى است که هيچ کس بى نياز از لطف و محبت او نيست.
در طول تاريخ گذشته و در زندگى خود بسيارى از اين صحنه ها را ديده ايم که گاه افراد بسيار هوشيار و قوى و صاحب تدبير ضربه هايى از تدبير و هوشيارى خود خورده اند و دست تقدير مسيرى جز آنچه آن ها مى خواستند برايشان فراهم ساخته است.
در اين جا تذکر اين مطلب لازم است که مفهوم اين سخن هرگز اين نيست که انسان دست از تدبير و دقت و بررسى لازم در کارها بردارد و همه چيز را به گمان خود به دست تقدير بسپارد، بلکه شعار (وَ أَنْ لَيْسَ لِلإِنْسانِ إِلّا ما سَعى)؛ «بهره انسان تنها با سعى و تلاش او ارتباط دارد» را نبايد هرگز فراموش کند و به تعبير ديگر، انسان نبايد از اراده و تقديرات الهى و اين که همه چيز به دست اوست غافل شود و نيز نبايد دست از تلاش و کوشش بردارد.
🆔 @Haderoon 👈عضویت
هادرون
🔰#نهجالبلاغه حکمت 16 | پيشى گرفتن تقدير از تدبير ▫️تَذِلُّ الأُمُورُ لِلْمَقَادِيرِ، حَتَّى يَک
🔰#نهجالبلاغه حکمت 17 |تغيير حکم با تغيير شرايط
▫️وَسُئِلَ (عليه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (صلي الله عليه و آله): «غَيِّرُوا الشَّيْبَ وَ لا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ»
وَ قَالَ عَلَيهِ السِّلَامُ
إِنَّمَا قَالَ (صلي الله عليه و آله) ذَلِکَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ، وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُوٌ وَ مَا اخْتَارَ.
◾️ازامام (عليه السلام) درباره اين گفتارپيامبر (صلي الله عليه و آله) سؤال شد که فرموده است: «موهاى سفيد خود را تغيير دهيد (و آن را رنگ و خضاب کنيد) و خود را شبيه يهود نسازيد».
امام (عليه السلام) در پاسخ فرمود:
اين سخن را پيامبر (صلي الله عليه و آله) زمانى فرمود که پيروان اسلام کم بودند اما امروز که اسلام گسترش يافته و آرامش و امنيت برقرار گشته (و دين استقرار يافته است) هر کسى مختار است (که رنگ و خضاب بکند يا نه).
شرح و تفسیر حکمت 17
تغيير حکم با تغيير شرايط
اين سخن حکمت آميز در واقع پاسخى است به سؤالى که بعضى از ياران امام (عليه السلام) درباره تفسير يکى از سخنان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) کرده اند به اين صورت که: «از امام (عليه السلام) درباره اين گفتار پيامبر (صلي الله عليه و آله) سؤال شد که فرموده است: موهاى سفيد خود را تغيير دهيد (رنگ و خضاب کنيد) و خود را شبيه يهود نسازيد»؛ (وَ سُئِلَ(عليه السلام) عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (صلي الله عليه و آله): غَيِّرُوا الشَّيْبَ، وَ لا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ).
امام (عليه السلام) فرمود: «اين سخن را پيامبر (صلي الله عليه و آله) زمانى فرمود که پيروان اسلام کم بودند اما امروز که اسلام گسترش يافته و آرامش و امنيت برقرار گشته (و اسلام استقرار يافته است) هر کسى مختار است (که رنگ و خضاب بکند يا نه)»؛ (فَقَالَ (عليه السلام): إِنَّمَا قَالَ (صلي الله عليه و آله) ذلِکَ وَ الدِّينُ قُلٌّ، فَأَمَّا الاْنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ، وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ، فَامْرُوٌ وَ مَا اخْتَارَ).
«نطاق» در اصل به معناى کمربند و يا کمربندهاى خاصى است که زنان به کمر مى بستند؛ ولى در اين جا به معناى محدوده و قلمرو است، بنابراين جمله «اتَّسَعَ نِطاقُهُ» يعنى قلمرو اسلام گسترش يافته است.
«جِران» به معناى قسمت پايين گردن شتر است که به هنگام استراحت آن را برزمين مى نهد و تعبير «ضَرَبَ بِجِرانِهِ» کنايه از حاکميت امنيت بر محيط اسلام است. در آغاز اسلام که عدد مسلمانان کم بود و در ميان آن ها گروهى از پيران نيز حضور داشتند پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اصرار داشت که پيران چهره جوان به خود بگيرند تا مايه ترس و وحشت دشمن شوند و نشانى از ضعف در آن ها ديده نشود به همين دليل دستور خضاب و رنگ کردن صادر شد. منتها براى اين که دشمنان اعم از يهود و مشرکان، از نکته اين کار باخبر نشوند و دوستان نيز احساس ضعف نکنند پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) اين دستور را مستند به عدم شباهت با يهود کرد که اين کار را به خود اجازه نمى دادند.
امام (عليه السلام) به اين نکته دقيق اشاره مى کند که هر حکمى تابع موضوع خود است؛ اگر موضوع تغيير يابد آن حکم نيز عوض مى شود، همان گونه که اگر شراب سرکه شود و يا کافر مسلمان گردد حکم آن تغيير پيدا مى کند.
امام (عليه السلام) مى فرمايد: موضوع اين حکم، رعب افکندن در دل دشمنان از طريق جوان نمايى پيران بوده و اين مربوط به زمانى است که عدد مسلمانان کم بود اما در عصر امام (عليه السلام) که اسلام سراسر منطقه را فراگرفته بود و حکومت اسلامى تثبيت يافته بود نه ترسى از مشرکان وجود داشت و نه خوفى از يهود، ديگر موضوعى براى رعب افکندن در دل دشمن از طريق رنگ کردن موهاى سفيد باقى نمانده بود.
در اين جا دو سؤال پيش مى آيد:
سؤال اول اين که ما معتقديم: «حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة؛ حلال و حرام اسلام تا دامنه قيامت تغييرناپذير است».
اين اصل با آنچه در اين حديث آمده چگونه سازگار است؟
مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود پاسخ خوبى به اين سؤال داده است که با توضيحى آن را مى آوريم: احکام شرع دو گونه است: احکامى که بر اساس موضوعات ثابت و فطرى تشريع شده مانند نماز و روزه و حج و... که تغييرپذير نيست، همچون قوانين ثابتى که در جهان آفرينش حکم فرماست، و احکامى که بر اساس موضوعات متغير وارد شده است که با تغيير موضوع، حکم عوض مى شود؛ مثلاً مى دانيم که خريد و فروش خون و اعضاى بدن انسان در سابق جزء محرمات بود، زيرا هيچ فايده مباحى نداشت ولى امروز که براى نجات جان مصدومان يا پيوند اعضا آثار حيات بخش دارد کاملاً قابل خريد و فروش به قيمت هاى بالاست. امثال اين احکام در ميان احکام اسلامى کم نيست.