#ارسالی
🔴 کنایه سنگین ذره بین به نماینده شهر
در روزهای سخت کرونا آنها که در میدان بودن جای خالی نماینده رو حس می کردند اما به خاطر ملاحظاتی بیان نمی کردند(مسئولین بیان نمی کردند)
گویا در روزهای پایانی عمر نمایندگی نماینده شهرمان حامیان رسانه ایش نیز جرئت اعتراض به نماینده را پیدا کردند و لب به اعتراض گشودند و بابت عملکرد ضعیف نماینده شهر در جریان مبارزه با کرونا این گونه با کنایه از بود و نبود نماینده حرف زدند اما ...
چرا اینقدر دیر به فکر انتقاد کردن افتادن؟؟!!!
#نماینده
#صداقت
#کرونا_مچکریم
و
#روحانی_مچکریم
🔺هادرون؛ بزرگترین کانال خبری استان یزد در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c
@haderoon
www.haderoon.ir
✅ به نام خالق مرد و زن
✅ کرونا، مچکریم! ۱
ماجرای آقا گل و ترمه خانم!
آقا گل: در این مدتی که کرونا آمده است مرتب فضای مجازی، رادیو، تلویزیون، خاله، عمه، دایی و...میگویند: امنترین جا برای شما، خانه است.
در ضمن، پیامکی هم وزیر بهداشت برای بنده داده و خواهش کرده است تا جایی که میتوانید در خانه بمانید... حال که دیدم اوضاع، کرونا«پُرونایی»است، قبول کردم در خانه بمانم...!
در این مدتی که خانه هستم، تازه متوجه شدم خانمهایی که در خانه هستند، چقدر زحمت میکشند و تا امروز از دید همسرانشان پنهان بوده است! غذا بپزند، خانه را مرتب کنند، پیگیر درس بچهها باشند و در آخر، شوهر نقنقو را هم تحمل کنند.
به ترمه خانم گفتم: عزیزم: من یک بوسه و تشکر به جناب آقا یا خانم کرونا و همه دستاندرکاران و اعضای #ستاد_کرونا بدهکارم! آنها امروز من را از خر شیطان پیاده کردند، وگرنه من تا آخر زندگی مشترک، به زحمات تو پی نمیبردم و دائم نق میزدم!
همسرم با چشمانی گِرد شده و از روی تعجب! گفت: راست میگویی؟
_ بله ترمه خانم... چه قدر قربان صدقه ام رفت!...
روزی دیگر، در خانه با دختر و پسرم فوتبال، کُشتی، قایمموشک و...بازی میکردم که ترمه خانم، به من گفت:
آقااا تا قبل کرونا، با خودم میگفتم، آقا گل، صبح از خانه بیرون میرود و آخر شب وقتی بچهها خواب هستند، به خانه برمیگردد. میترسیدم نکند، بچهها قیافه تو را فراموش کنند! که مأمور حاکم بزرگ، #میتی_کرونا، به داد من و بچه هایم رسید! این هفت هشت ماه کرونایی، من و بچهها داریم مزه زندگی کردن با تو را میچشیم و از این ویروس نامرئی تشکر میکنم که تو را به ما برگردانده است! #کرونا_مچکریم
آقا گل: و دوباره قربان صدقه... گفتم: خانم، تازه دنیا دارد روی دیگر خودش را نشان میدهد!
یکشب با ترمه خانم، داشتم برنامه انارستان میدیدم، به او گفتم: دنیای پَسا کرونا، دنیای زیبایی خواهد بود.
گفت: چه طور؟
گفتم: بعد از کرونا همه بدون اینکه #وسواس گرفته باشند بهداشت را رعایت خواهند کرد؛ مثل من که آنقدر دستهایم را شستهام...
ترمه میگوید: بله معلوم است تقلبهای کلاس پنجمت بعد از 30 سال پیداشده است!
گفتم ترمه خانم: دیگر دستهایم را نمیشویم! حرفی به من گفت که مغزم را قلقلک داد!
ترمه گفت: فرض کن، «الان بمیری، بری اون دنیا، ازت بپرسن چی شد مُردی؟ چی می گی؟
- هیچی میگم: دستامو نشستم!»
-آقا گل از دست تووو!
- ترمه خانم، ما کی فکر میکردیم روزهایی را ببینیم که با ماسک و دستکش بیرون برویم و وقتی به خانه آمدیم دستهایمان را ضدعفونی کنیم! نمیدانی چقدر دلم برای نیمرو کردنِ تخممرغ، داخل استانبولی، کنار کارگرها تنگشده، با کَمچه، نیمرو را به هم بزنی! نمیدانی چقدر دلم...
ترمه نگذاشت حرف من ادامه پیدا کند، میگوید: این کارها را کردید، کرونا آمد! حالا که آمده است میخواهد تو را بیدار کند که آقا گل، چیزی به نام #بهداشت داریم.
ادامه دارد...
✍️ محمد اعرابی اردکانی
۹۹/۹/۱
🔺هادرون؛ بزرگترین کانال خبری استان یزد در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/79757312Cb9283fe96c
@haderoon
www.haderoon.ir