نذر مهربان ترین بانوی شهرم
حضرت معصومه سلام الله علیها،قم
شکسته ام به خدا حال روبه راه ندارم
و شام زار و نزارم که صبحگاه ندارم
اسیر و مات سیاهی ، شدم کبوتر چاهی
که غیر آه پر و غیر سینه چاه ندارم
نشسته ام به چه امید و آرزوی محالی
منی که بین سیاهی نظر به ماه ندارم
به این گناه اسیرم ، که با گناه رفیقم
در این گناه بمیرم ، که با گناه ندارم
به کوه خضر رسیده ست ، بانگ آه بلندم
که گریه های سحر گاه گاه گاه ندارم
شکسته آمده ام سوی آستان تو بانو!
که جز حریم حرم در جهان پناه ندارم
اگر سرم به سر شانه ی ضریح تو باشد
چنین که هست ، نیازی به تکیه گاه ندارم
پناه داده مرا اشفعی لنای ضریحت
شفیعه ای و گمانی بر این گواه ندارم
به پای غیر ، به جز اهل بیت می شکنم؟ نه
به دست هیچ کسی جز شما نگاه ندارم
قسم به جاه و جلال و قسم به شأن رفیعت
که با تو یک نفس افسوس مال و جاه ندارم
#
همیشه از در ساعت شنیده می شود این بانگ
که گفته فرصت جبران اشتباه نداری؟...
#هادی_قاسمی
#کریمه_اهل_بیت
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
✍اشعار، مطالب و پیشنهادهای هادی قاسمی