eitaa logo
کانال شیخ هادی انصاری
190 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
3 فایل
هدف احیای امر اهل بیت علیهم السلام در قالب گفتار و نوشتار
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 حدیث روز (۷۴۳) ➖خوابی یا بیدار❓ 📜 در كتاب زهد على بن ابيطالب عليه السّلام از«حبّۀ عرنى»روايت شده كه گفت: وقتى من و نَوف در فضاى باز کاخ (دار الحكومه) خوابيده بوديم، ناگهان در اواخر شب امير المؤمنين عليه‌السّلام را ديديم كه مانند شخصی سرگشته دست خويش را بر ديوار گذاشته و اين آيه را تا آخر تلاوت مى‌فرمود: « إِنَّ‌ فِي خَلْقِ‌ اَلسَّمٰاوٰاتِ‌ وَ اَلْأَرْضِ‌... ». -براستى كه در آفرينش آسمانها و زمين... راوى مى‌گويد: سپس حضرت(مجددا) شروع كرد اين آيات را خواندن و همچون كسى كه هوش خود را از دست داده باشد، راه مى‌رفت. تا اينكه فرمود: اى حبّه، خوابی یا بيدار؟ _ عرض كردم: بيدارم. شما كه چنين مى‌كنيد، پس ما چگونه بايد باشيم‌؟ 🔸حضرت چشمانش پر از اشك شد و گريست سپس به من فرمود: اى حبّه، خداوند ایستگاهی دارد و ما در پیشگاه او خواهیم ایستاد و هيچ‌يك از اعمال ما از ديد او مخفى نمى‌ماند 🔸اى حبّه، خداوند به تو و من از رشتۀ رگ گردن نزديكتر است. 🔸اى حبّه، هيچ چيز نمى‌تواند من و تو را از ديد خداوند پنهان بدارد. _ سپس فرمود: اى نوف، آيا خوابيده‌اى‌؟ _ نوف عرض كرد: خير، یا امير المؤمنين، خواب نیستم. امشب بسيار گريستم. 🔹حضرت فرمود:« اى نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند-عزّ و جلّ‌- بسیار گریستی، فردا در پيشگاه خداوند-عزّ و جلّ‌-چشمانت روشن خواهد شد 🔹اى نوف، هيچ قطره‌اى از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا نمى‌ريزد، مگر اينكه درياهاى آتش جهنّم را خاموش مى‌سازد. 🔹اى نوف، منزلت هيچ‌كس نزد خدا از كسى كه از خوف او مى‌گريد و براى او دوست مى‌دارد و براى او دشمنى مى‌كند، بالاتر نيست 🔹اى نوف! هر كس براى خدا دوست بدارد كسى را بر دوستان خدا مقدّم ندارد و هر كس براى خدا دشمن بدارد به دشمنانش خيرى نرساند، و در اين صورت، حقايق ايمان را كامل كرده‌اید». 🔺سپس حضرت آن دو را پند و اندرز داد و موعظه نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از خداوند پروا کنید كه من شما را بيم دادم.» سپس در حال عبور مى‌فرمود: «خداوندا،اى كاش مى‌دانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روى گردانى،يا به من مى‌نگرى‌؟و اى كاش مى‌دانستم كه در خواب طولانى و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت،حالم چگونه است‌؟» حبّه مى‌گويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد. 📚فلاح السائل ج ۱، ص ۲۶۶ ✨ما را دنبال کنید👇 •┈••✾💠🍃🌺🍃💠✾••┈• ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄
➖به تأخير نينداختن تقسيم ثروت‌هاى عمومى توسط امیر المؤمنین علیه‌السلام 🔸اصبغ بن نباته مى‌گويد: هرگاه مال خراجی براى امير مؤمنان عليه‌السّلام آورده می‌شد آن را در بيت المال مسلمین مى‌نهاد سپس مستحقان را جمع مى‌كرد سپس با دست خود اموال را به چپ و راست پراكنده مى‌كرد و مى‌فرمود: اى (سكه‌‌ی) زرد ای (سکه‌ی) سفيد، مرا فريب نده. (برو و) ديگرى را فريب بده.(و به اين بيت تمثل مى‌فرمود:) هَذَا جَنَايَ وَ خِيَارُهُ فِيهِ إِذْ كُلُّ جَانٍ يَدُهُ إِلَى فِيهِ۱ اين، دستچين من و بهترينش در آن است در حالى كه هرميوه‌چين، دستش به دهان خودش است [و خود مى‌خورد]» 🔻 آنگاه حضرت از خزانه خارج نمى‌شد تا اينكه هرچه در آن است، توزیع و تقسيم شود و حق هر صاحب حقی به او برسد. بعد دستور مى‌فرمود كه زمين خزانه را جارو كرده و آب بپاشند سپس در آن جا دو ركعت نماز مى‌خواند و دنيا را سه‌طلاقه مى‌داد. پس از سلامِ نماز مى‌فرمود: اى دنيا! به من روی نیاور و مرا شيفته خود مساز و مرا فریب مده که تو را سه‌بار طلاق دادم طلاقی که هیچ بازگشتی برایم به سوی تو نیست 📚روضة الواعظین ج ۱، ص ۱۱۷ ______ ۱- هَذَا جَنَايَ وَ خِيَارُهُ فِيهِ: اين شعر از عمرو بن عدى است كه تبديل به مَثَل شده است. وى در كودكى همراه خدمتگزاران پادشاه وقت (جذيمه اَبرَش) براى جمع آورى قارچ ، راهى بيابان مى‌شد. خدمتگزاران پادشاه ، هرگاه قارچ خوبى پيدا مى‌كردند، خودشان مى‌خوردند و قارچ هاى نامرغوب را براى پادشاه مى آوردند؛ امّا عمرو بن عدى چنين نمى كرد و همه آنها را براى پادشاه مى‌آورد و اين شعر را مى سرود و منظورش آن بود كه خوب و بد را هر چه هست ، آورده است و مثل ديگر جمع كنندگان قارچ ، خوب ها را خود نخورده است. همچنین ابوعبید نیز می‌گوید: این، مَثَل است برای کسی که بهترین چیزهایی که دارد، بر دوست خود ایثار می‌کند و منظور علی علیه‌السلام از این سخن، آن بود که خود را به ثروت مسلمانان آلوده نکرد و آنها را در جای خود قرار داد. 📚مجمع الامثال ج۳ ص۴۸۸ 🌱«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» 🆔https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۸۲۷) ➖من اينان را خسته كردم و آنان مرا 🛑عن أبي صالح الحنفي: رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلام يَخطُبُ وقَد وَضَعَ المُصحَفَ عَلى رَأسِهِ حَتّى رَأَيتُ الوَرَقَ يَتَقَعقَعُ عَلى رَأسِهِ‌.قالَ‌: فَقالَ‌: اللّهُمَّ قَد مَنَعوني ما فيهِ فَأَعطِني ما فيهِ‌، اللّهُمَّ قَد أبغَضتُهُم و أبغَضوني، ومَلِلتُهُم ومَلّوني، وحَمَلوني عَلى غَيرِ خُلقي وطَبيعَتي و أخلاقٍ لَم تَكُن تُعرَفُ لي، اللّهُمَّ فَأَبدِلني بِهِم خَيرا مِنهُم، و أبدِلهُم بي شَرّا مِنّي، اللّهُمَّ مِث قُلوبَهُم كَما يُماثُ المِلحُ فِي الماءِ‌. ▪️ابو صالح حنفى می‌گوید: على عليه‌السّلام را ديدم كه خطبه مى‌خواند، در حالى كه قرآن را بر سرش نهاده بود و حتى ورق آن را بر سرش ديدم كه تكان مى‌خورد و خش خش مى‌كرد. فرمود: «پروردگارا! (مردم) مرا از آن (حقّى) كه در قرآن برايم بود، باز داشتند. پس تو آنچه را که در آن است، به من عطا كن. پروردگارا! من از اينان ناخرسند بودم و اينان از من. من اينان را خسته كردم و آنان مرا. و مرا بر آنچه جز خُلق و خوى و سرشت من است، وا داشتند اخلاقى كه تا كنون نمى‌شناخته‌ام( و برايم بى‌سابقه بود.) پروردگارا! بهتر از اينان را براى من جايگزين كن و بدتر از مرا براى اينان. پروردگارا! دل‌هايشان را ذوب كن، همچنان‌كه نمك در آب ذوب و حل مى‌شود». 📚الغارات ج ۲، ص ۴۵۸ ____ 🛑عن ابن أبي رافع: رَأَيتُ عَلِيّا عليه السلام قَدِ ازدَحَموا عَلَيهِ حَتّى أدَمَوا رِجلَهَ‌. فَقالَ‌: اللّهُمَّ قَد كَرِهتُهُم وكَرِهوني، فَأَرِحني مِنهُم و أرِحهُم مِنّي ▪️همچنین از ابورافع نقل شده که گوید: على عليه‌السّلام را ديدم كه چنان بر او ازدحام كرده بودند كه پاهايش را خونين كردند حضرت فرمود: «خدایا! من از اينان ناخشنودم و اينان از من. پس مرا از دست اينان راحت كن و آنان را از دست من». 📚الغارات ج ۲، ص ۴۵۹ 🌱«اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» 🆔https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۱۰۲۹) ➖ديدن پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله در خواب به هنگام وداع با قبر ايشان و حرکت به سمت مکّه ⬅️ به نقل از عبد اللَّه بن منصور، از امام صادق،از پدرش،از جدّش امام زين العابدين عليهم‌السّلام: هنگامی که شب فرا رسید،(امام حسين عليه‌السّلام) براى وداع با قبر پیامبر صلى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله به مسجد النّبى رفت. چون نزديك قبر شد، نورى از داخل درخشيد و وى به جاى خود بازگشت. چون دومين شب رسيد، به مسجد رفت تا با قبر وداع كند. به نماز ايستاد و نماز را طولانى كرد. در حال سجده، خواب سبکی او را گرفت. (پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله نزد او آمد) حسين عليه السلام را به آغوش گرفت و او را به سينه چسبانيد و چشمانش را بوسید و مى‌فرمود: «پدرم به فدايت! گویا مى‌بينم كه در ميان گروهى از اين امّت، در خون خود غلتيده‌اى، در حالى كه اميد شفاعت مرا نيز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصيبى نيست. فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت مى‌آيى-و آنان مشتاق تواند- و براى تو در بهشت، درجاتى است كه جز با شهادت، بِدان دست نمى‌يابى» 🔺حسين عليه‌السّلام درحالى‌كه چشمان گريانى داشت، از خواب بلند شد و نزد خانواده‌اش بازگشت و خواب خويش را بازگفت و سپس وداع كرد. خواهران و دختران و برادرزاده خود قاسم بن حسن عليه السّلام را بر محمل سوار كرد و همراه با بيست و يك تن از ياران و خاندان خود از مدينه بيرون آمد 📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰ الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۱۰۳۱) ➖ديدن پيامبر صلّى‌الله‌عليه‌وآله در خواب به هنگام وداع با قبر ايشان و حرکت به سمت مکّه ⬅️ به نقل از عبد اللَّه بن منصور، از امام صادق،از پدرش،از جدّش امام زين العابدين عليهم‌السّلام: هنگامی که شب فرا رسید،(امام حسين عليه‌السّلام) براى وداع با قبر پیامبر صلى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله به مسجد النّبى رفت. چون نزديك قبر شد، نورى از داخل درخشيد و وى به جاى خود بازگشت. چون دومين شب رسيد، به مسجد رفت تا با قبر وداع كند. به نماز ايستاد و نماز را طولانى كرد. در حال سجده، خواب سبکی او را گرفت. (پيامبر صلّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله نزد او آمد) حسين عليه السلام را به آغوش گرفت و او را به سينه چسبانيد و چشمانش را بوسید و مى‌فرمود: «پدرم به فدايت! گویا مى‌بينم كه در ميان گروهى از اين امّت، در خون خود غلتيده‌اى، در حالى كه اميد شفاعت مرا نيز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصيبى نيست. فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت مى‌آيى-و آنان مشتاق تواند- و براى تو در بهشت، درجاتى است كه جز با شهادت، بِدان دست نمى‌يابى» 🔺حسين عليه‌السّلام درحالى‌كه چشمان گريانى داشت، از خواب بلند شد و نزد خانواده‌اش بازگشت و خواب خويش را بازگفت و سپس وداع كرد. خواهران و دختران و برادرزاده خود قاسم بن حسن عليه السّلام را بر محمل سوار كرد و همراه با بيست و يك تن از ياران و خاندان خود از مدينه بيرون آمد 📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰ الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۱۱۶۸) ➖طلاق عایشه توسط امام حسین علیه‌السّلام 1⃣ جالب است كه بدانيم رسول خدا صلَّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله در روایتی که از ایشان نقل شده، به أميرالمؤمنين عليه‌السّلام وصيت كردند كه «يا أبا الحَسَنِ‌، إنَّ‌ هَذا الشَّرَفَ‌ باقٍ‌ لَهُنَّ‌ ما دُمنَ‌ لِلَّهِ‌ عَلَى الطّاعَةِ‌، فَأيَّتُهُنَّ‌ عَصَتِ‌ اللَهَ‌ بَعدى بِالخُروجِ‌ عَلَيكَ‌ فَأطلِق لَها فى الأزواجِ‌ و أسقِطها مِن شَرَفِ‌ أُمومَةِ‌ المُؤمنينَ‌. اى أبا الحسن! همانا این شرافت و بزرگواری تا وقتی براى زنان من باقى است كه به طاعت خدا مشغول باشند( و از اطاعت پروردگار خارج نشوند.) پس بعد از من هر کدام از آنها که بواسطه خروج و قیام بر علیه تو خدا را نافرمانی کرد (و از تحت اطاعت خدا خارج شد)، او را طلاق بده و او را از شرافت و عنوان مادر مؤمنين ساقط‍‌ كن 📚کمال الدين و تمام النعمة ج ۲، ص ۴۵۹ 2⃣ به نقل از خود عایشه، رسول خدا به أميرالمؤمنين عليه‌السّلام فرمودند كه: يَا عَلِيُّ إِنِّي قَدْ جَعَلْتُ طَلاَقَهُنَّ إِلَيْكَ فَمَنْ طَلَّقْتَهَا مِنْهُنَّ فَهِيَ بَائِنَةٌ: «اى على، من طلاق زن‌هاى خود را به دست تو سپردم؛ پس هر كدام از آنها را كه طلاق دادى او (از من) جدا خواهد بود." 3⃣ همچنین از عایشه نقل شده است که گفت: إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ جَعَلَ طَلاَقَ نِسَائِهِ بِيَدِ عَلِيٍّ فَمَنْ طَلَّقَهَا فِي اَلدُّنْيَا بَانَتْ مِنْهُ فِي اَلْآخِرَة "همانا رسول خدا طلاق زنان خويش را در دست على قرار داد؛ پس هر زنى از زن‌هاى رسول خدا را كه على در دنیا طلاق دهد، آن زن در آخرت از رسول خدا جدا خواهد بود. 📚المناقب ج ۲، ص ۱۳۴ ✍جالب توجّه اينكه گرچه اين قضيه توسّط‍‌ أميرالمؤمنين عليه‌السّلام انجام نشد، ولى در زمان امامت و زعامت سيدالشّهداء عليه‌السّلام به وقوع پيوست و اين‌ زن به واسطۀ طلاقى كه حضرت اجرا نمودند از زوجيت با رسول خدا ساقط‍‌ گشت و ديگر عنوان امّ‌ المؤمنين بر او نخواهد بود. علیه‌السّلام الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۱۱۶۹) 🛑 وَ رُوِيَ: أَنَّ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ بَعْدَ مَا فَعَلَتْ عَائِشَةُ يَعْنِي مَنَعَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ مِنْ دَفْنِ اَلْحَسَنِ عِنْدَ جَدِّهِ، وَجَّهَ إِلَيْهَا بِطَلاَقِهَا 📜در إثبات الهداة و نيز در إثبات الوصية چنين آورده‌اند: روایت شده: پس از آنكه عايشه از دفن جنازۀ امام حسن عليه‌السّلام کنار پیامبر جلوگيرى كرد (و آن جنايت و فاجعه را مرتكب شد و دستور تيراندازى به بدن مطهّر امام عليه‌السّلام را صادر كرد، كه گويند چوبه‌هاى تير بر بدن حضرت فرو رفته بود) امام حسين عليه‌السّلام طلاقش را برایش فرستاد( پيكى را به سوى عايشه فرستادند و فرمودند: به او بگو كه: من تو را طلاق دادم و از اين پس ديگر همسر رسول خدا نخواهى بود.) 📚إثبات الهداة ج ۲، ص ۲۵۵ _ ✍ همانا رسول خدا صلَّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله طلاق زن‌هاى خويش را پس از رحلتش در اختيار أميرالمؤمنين عليه‌السّلام قرار داده بود و أميرالمؤمنين اين اختيار را به فرزندش امام حسن مجتبى عليه‌السّلام تفويض كرده بود و حضرت اين اختيار را در اختيار برادرش حضرت سيدالشّهداء عليه‌السّلام قرار داده بودند. در مورد عايشه از آنجا كه حضرت سيدالشّهداء عليه‌السّلام به اختيار ولايى او را از همسرى با رسول خدا ساقط‍‌ نمودند و طلاق او را اجرا كردند، ديگر او زوجۀ رسول خدا نمى‌باشد و آن شرافت را از دست داده است و اطلاق أُمّ‌المؤمنينی بر او صحیح نیست الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم📿 ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110
🔶 حدیث روز (۱۱۹۴) ➖از مردم بیگاری نکشید؛ پولش را من می‌دهم! 🔰از ذریح روایت است که امام صادق علیه‌السّلام فرمود: در خانه‌ بودم؛ ناگهان سواره نظام و نیروهای امنیتی خانه را محاصره کردند و از دیوارها به داخل خانه ریختند. خانواده و اطرافیانم [از ترس] پراکنده شدند. [چون مریض بودم و می‌بایست مرا با محمل ببرند] مأموران، به بیگاری کشیدن از مردم اقدام کردند [تا مجبورشان کنند بدون مزد مرا ببرند] _گفتم:لاَ تَسَخَّرُوهُمْ وَ اِسْتَأْجِرُوا عَلَيَّ فِي مَالِي" از مردم بیگاری نکشید؛ بلکه عده‌ای را اجیر کنید و من مزدشان پرداخت می‌کنم" پس مرا بر محملی نشاندند و در حالی که دور تا دورم را محاصره کرده بودند، بردند. یکی از خویشانم آمد و گفت: بر تو مشکلی نیست؛ فقط [حاکم مدینه] می‌خواهد از تو درباره «یحیی بن زید» پرس‌وجو کند. وقتی مرا بر او [حاکم مدینه] وارد کردند؛ گفت: اگر می‌دانستیم در چنین وضعیت [جسمی] قرار داری؛ به دنبالت نمی‌فرستادیم. فقط می‌خواهیم درباره‌ی یحیی بن زید از تو پرس و جو کنیم. _گفتم: از زمانی که از این جا رفته، او را ندیده‌ام [و اطّلاعی ندارم]. [حاکم مدینه] گفت: او را برگردانید. پس مرا به خانه برگرداندند. 📚الأصول الستة عشر ج ۱، ص ۲۶۵ _______ ✍بیگاری کشیدن، یکی از ناپسندترین ستم‌ها و گناهان است. روایت بالا نشان‌دهنده‌ی شدّت حساسیّت امام صادق علیه‌السّلام در این باره است؛ تا جایی که حضرت حتّی حاضر نشد، برای بردن ایشان به نزد حاکم، مردم را به بیگاری بکشند و پرداخت مزد را از جیب خودشان تضمین کردند؛ با این که اساساً ربطی به ایشان نداشت و گناهش بر گردن حاکم و عمّالش بود. این داستان در عین حال که پستی و لئامت حکومت را به خوبی نشان می‌دهد؛ از کرامت نفس، دلسوزی و تقوای بی‌نظیر آقا امام صادق علیه‌السّلام نیز حکایت می‌کند.  ✨ما را دنبال کنید👇 •┈••✾💠🍃🌺🍃💠✾••┈• ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://ht.me/hadiansari110 @hadiansari110 ┈┄┅═✾•••✾═┅┄
➖داستان زیبای ايثار پيرزن و عكس‌العمل امام حسن و امام حسین و عبدالله‌بن‌جعفر علیهم‌السّلام 📜ابوالحسن مدائنی نقل می‌کند: روزى امام حسن و امام حسين عليهمالسلام به همراه عبداللّه‌بن‌جعفر(همسر حضرت زینب‌ علیها‌‌السّلام) به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ (از شهر مدينه)خارج شدند. در مسير راه آذوقه خوراكى آن‌ها از دست رفت و( پايان يافت) و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همين طور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند و پيرزنى را در (كنار) آن مشاهده كردند، پس به او گفتند: آیا نوشيدنى موجود است؟ پيرزن عرضه داشت: بلى بعد از آن هر سه نفر از (مَركب هاى خود پياده شدند) و شترشان را خوابانیدند و آن پیرزن فقط یک گوسفند کوچکی را داشت که در دامنه‌پایین خیمه بود. _آن پیرزن گفت: خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد. _آنان نیز چنین کردند و سپس فرمودند: آیا غذایی هست؟ _پیرزن جواب داد: خیر، فقط همین گوسفند را دارم. یکی از خودتان آن را ذبح کند تا برای شما چیزی آماده و کباب کنم که میل کنید لذا يكى از آنان گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْد؛ (و آن را تحويل پيرزن داد) و او هم برای آنان غذایی آماده و طبخ کرد و (جلوى ميهمانان عزيز نهاد) و آنها تناول نمودند سپس (مقداری) در آنجا ماندند تا خنک شدند و هنگامى‌كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما گروهی از قوم قريش هستيم؛ و اكنون می‌خواهیم بدانجا(مکّه) برویم، چون به سلامت بازگردیم، نزد ما(در مدینه) بیا که به تو نیکویی کنیم. سپس رفتند و شوهر پيرزن آمد و پیرزن او را از جریان( ورود آن قوم و ذبح گوسفند) آگاه کرد. آن مرد خشمگین شد و گفت: وای بر تو! آیا گوسفند مرا برای اقوامی ذبح کردی که آنان نمی‌شناسی و می‌گویی گروهی از قریش بودند؟! 🔰اين جريان گذشت تا اینكه آن پیرزن و شوهرش (سخت در مضيقه قرار گرفتند) و نیاز پیدا کردند که وارد شهر مدینه شوند پس به شهر مدينه رفتند و شروع کردند به آوردن پشکل(شتر) به مدینه و فروش آن و از آن امرار معاش می‌کردند. پيرزن از كوچه‌های مدینه عبور می‌کرد که در این حال حسن علیه‌السّلام جلوى در خانه‌اش نشسته بود پس با دیدن پیرزن، او را شناخت اما پیرزن حضرت را نشناخت، امام علیه‌السّلام غلامش را فرستاد پس غلام پیرزن را بازگرداند. امام علیه‌السّلام به او گفت: ای کنیزِ خدا! آیا مرا می‌شناسی؟ _جواب داد: خیر _حضرت فرمود: من همان مهمان تو در فلان روز هستم! _پیرزن عرضه داشت: پدر و مادرم فدایت! شما را نشناختم. _امام فرمود: اگر تو مرا نمی‌شناسی ولی من تو را می‌شناسم. پس حسن علیه‌السّلام دستور داد که برای آن پیرزن هزار گوسفند از گوسفند‌های صدقه بخرند و هزار دینار به او بدهند سپس حضرت او را همراه غلامش نزد برادرش حسین علیه‌السّلام فرستاد. _حسین علیه‌السّلام به او فرمود: برادرم حسن چقدر به تو بخشید؟ _پیرزن عرضه داشت: هزار گوسفند و هزار دینار حسین علیه‌السّلام نیز دستور داد که هزار گوسفند و هزار دینار به او بدهند. سپس حضرت او را همراه غلامی نزد عبدالله‌بن‌جعفر علیه‌السّلام فرستاد. عبدالله فرمود: حسن و حسین علیهما‌السّلام چقدر به تو بخشیدند؟ _پیرزن جواب داد: جمعاََ دو هزار دینار و دو هزار گوسفند پس عبدالله دستور داد تا دو هزار دینار و دو هزار گوسفند دیگر را به او بدهند و گفت: اگر از اول نزد خودم می‌آمدی آنان را به زحمت نمی‌انداختم. پیرزن با آن هدایا نزد شوهرش بازگشت 📚کشف الغمة في معرفة الأئمة ج ۱، ص ۵۵۹ ♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️ https://t.me/hadiansari110 @hadiansari110