eitaa logo
- حدیقة الشهدا
34 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
توضیحات زیاده سرفرصت عرض می‌کنم
مشاهده در ایتا
دانلود
کار فرهنگی و هنری برای دفاع مقدس یک جهاد است رهبر انقلاب خطاب به فعالان هنر دفاع مقدس تاکید کردند: شما که دفاع مقدس را روایت میکنید، بخصوص آنهائی که روایت هنری می کنند، در واقع آئینه‌ای هستید در مقابل یک مظهر جمال و جلال، که او را منعکس می کنید... شما امروز آنها را در واقع با کار هنری خودتان بازآفرینی می کنید. همان تأثیراتی را که آن حادثه میتوانست در یک نسل، در یک جامعه باقی بگذارد، شما با این کار هنری خودتان که بازآفرینی آن حادثه است، در مخاطب خودتان ایجاد می کنید. مهمات فرهنگی ثاقب معبر خادم الشهداء رضافرهادی @Sagheb_mabar
🔰| پـویش مثلِ باغ انـــار✌️ 🚩 وقتی دیدیم یه باغدار ، فروش میوه هاشو گذاشته برای جبهه مقاومت ؛ گفتیم چرا ما اینکارو نکنیـم؟! ☝️هزینـــه حاصل از حضور خانواده های محترم در مرکز فرهنگی تفریحی و استفاده از آیتم ها رو به جبهـــه مقاومت اختصاص میدیم. ▪️زمان : جمعــه نهــم آذرماه ۱۴۰۳ 📍جهت رزرو و هماهنگی با شماره ۰۹۳۹۴۱۳۳۵۷ تماس حاصل نمایید و یا به آیدی @iimani_admin مراجعه نمایید ـ جهت کسب اطلاعات بیشتر به کانال ایتا @iimani مراجعه نمایید . . https://eitaa.com/joinchat/2872901687Cc00c184c1f
🌱روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.🌱 @Sagheb_mabar
هدایت شده از دفتردل
AUD-20211214-WA0034.mp3
9.88M
خاطره رزمنده جهرمی خنده دار گریه آور ِ @Sagheb_mabar
مقام معظم رهبری: - فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامۀ مبارزه و دست یافتن به پیروزیِ نهایی، کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد. (۹۸/۱۰/۱۳) @Sagheb_mabar - روزِ جهانی و شهادت الگوی اخلاص و عمل سردار شهید سپهبد قاسم سلیمانی گرامی باد.🥀 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ