eitaa logo
- حدیقة الشهدا
34 دنبال‌کننده
11 عکس
3 ویدیو
0 فایل
توضیحات زیاده سرفرصت عرض می‌کنم
مشاهده در ایتا
دانلود
928.2K
📚🔅 سوره توبه آیه ۹۱ تا ۹۴
آیه ۹۱ پيرمردى نابينا خدمت پيامبر آمد و عرض كرد: كسى را ندارم كه دستم را گرفته و به جبهه ببرد. ناتوان و سالمندم. آيا عذرم پذيرفته است؟ پيامبر سكوت كرد، تا آنكه اين آيه نازل شد. شگفتا از عاشقان اسلام كه با وجود پيرى ونابينايى، باز هم وجدانشان آرام نيست و براى تركِ جبهه، از پيامبر سؤال مى‌كنند! ممكن است مراد از نادارى اين باشد كه آنان نمى‌توانند بدون حضور خود در خانواده، هزينه‌ى زندگى زن و فرزند خود را تأمين كنند و اگر به جبهه بروند، آنان گرسنه مى‌مانند. در اسلام فرمان حَرَجى و فوق طاعت نيست، اسلام انعطاف پذير است و بن‌بست ندارد. امام صادق عليه السلام فرمود: هر كارى را كه انسان نتواند انجام دهد، تكليف ندارد و سپس اين آيه را تلاوت فرمودند.
1- تكاليف الهى به قدر توان بشر است. لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ .... حَرَجٌ‌ (ضعيفان و بيماران كه ناتوانى جسمى دارند، از جهاد با جان و فقيران كه ناتوانى مالى دارند، از جهاد با مال معاف‌اند) 2- خيرخواهى هرگز ساقط نمى‌شود، ناتوانان نيز به نحوى كه مى‌توانند حمايت كنند. حتّى نابيناى سالمند، به دعاى با زبان و قلب و خيرخواهى براى رزمندگان، موظّف است. «إِذا نَصَحُوا» 3- آنان كه از جهاد معذورند، ولى علاقه به آن دارند، از نيكوكارانند. «الْمُحْسِنِينَ» 4- از آنان كه بدون قصور و كوتاهى و با داشتن انگيزه‌ى خوب، زيانى سر زند، مؤاخذه نمى‌شود و تاوانى نمى‌پردازند. «1» «ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ» «1». مثل كارمند امينى كه هنگام جا به جايى پول بانك، گرفتار سارقين شود، يا باربرى كه هنگام حمل بار، دچار حادثه شود. بنابراين هرگونه اقدامِ اصلاحى كه با انگيزه‌ى نيك و بى‌غرضانه انجام شود و حوادث و زيان‌هاى پيش‌بينى نشده پيش آيد، نبايد تاوان پرداخت شود. در فقه نيز قاعده‌اى به نام «احسان و نفى حَرج» مى‌باشد.
معطر به عطر و بوی شهداست... ای شهیدگمنام...🌹 دعا‌کن‌برای‌عاقبت‌بخیری‌ما تویی‌که‌بخیر‌شد‌عاقبتت ...
زمین عرصه ی ظهور یک حقیقت انسانی است و جنگ بر پا شده تا آن حقیقت ظهور یابد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا ببندید... بچه‌ها هرکی با شهیدا بست ضرر نکرد... دهه شصتی... دهه هفتادی... دهه هشتادی...! جا نمونید ها...! حاج حسین یکتا ✌️ محصولات فرهنگی ثاقب معبر https://eitaa.com/sagheb_mabar
کار فرهنگی و هنری برای دفاع مقدس یک جهاد است رهبر انقلاب خطاب به فعالان هنر دفاع مقدس تاکید کردند: شما که دفاع مقدس را روایت میکنید، بخصوص آنهائی که روایت هنری می کنند، در واقع آئینه‌ای هستید در مقابل یک مظهر جمال و جلال، که او را منعکس می کنید... شما امروز آنها را در واقع با کار هنری خودتان بازآفرینی می کنید. همان تأثیراتی را که آن حادثه میتوانست در یک نسل، در یک جامعه باقی بگذارد، شما با این کار هنری خودتان که بازآفرینی آن حادثه است، در مخاطب خودتان ایجاد می کنید. مهمات فرهنگی ثاقب معبر خادم الشهداء رضافرهادی @Sagheb_mabar
🔰| پـویش مثلِ باغ انـــار✌️ 🚩 وقتی دیدیم یه باغدار ، فروش میوه هاشو گذاشته برای جبهه مقاومت ؛ گفتیم چرا ما اینکارو نکنیـم؟! ☝️هزینـــه حاصل از حضور خانواده های محترم در مرکز فرهنگی تفریحی و استفاده از آیتم ها رو به جبهـــه مقاومت اختصاص میدیم. ▪️زمان : جمعــه نهــم آذرماه ۱۴۰۳ 📍جهت رزرو و هماهنگی با شماره ۰۹۳۹۴۱۳۳۵۷ تماس حاصل نمایید و یا به آیدی @iimani_admin مراجعه نمایید ـ جهت کسب اطلاعات بیشتر به کانال ایتا @iimani مراجعه نمایید . . https://eitaa.com/joinchat/2872901687Cc00c184c1f
🌱روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود.🌱 @Sagheb_mabar
هدایت شده از دفتردل
AUD-20211214-WA0034.mp3
9.88M
خاطره رزمنده جهرمی خنده دار گریه آور ِ @Sagheb_mabar