💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت29
زنگ واحد خانهی خواهرم را که زدم چند دقیقهایی طول کشید تا بالاخره در باز شد.
امینه تلفن به دست
استفهامی نگاهم کرد و
لبخند زوری زد و گفت:
–بیا تو، چرا خبر ندادی؟ بعد به کسی که پشت خط بودگفت:
–رها جان حالا بهت خبر میدم میام یا نه، بعد تلفن را قطع کرد.
وارد خانه شدم و گفتم:
–اصلا یادم نبود. راست میگیا اگه خونه نبودی چی؟
–در را بست و گفت:
–به خاطر اون نمیگم. حداقل خونه رو مرتب میکردم.
–ای بابا ما که این حرفها رو با هم نداریم. سرکی به آشپزخانه کشیدم. سینک پر از ظرف نشسته بود. روی کانتر آشپزخانه که اصلا جای سوزن انداختن نبود. برای بستههای خرید روی کانتر جایی باز کردم و گفتم:
–شام چی دارید؟
امینه با لبخند به چیزهایی که خریده بودم نگاه کرد.
–هنوز هیچی درست نکردم.
–پس دیگه کی میخوای درست کنی، الان شوهرت میاد. نایلونی را دستش دادم.
–جوجه آمادست. میخوای همین رو بزار تو فر، راحتتره.
بعد نگاهی به سالن و روی مبلها انداختم.
–اینجا چه خبره امینه؟ به قول مامان سگ میزنه گربه میرقصه.
امینه چند تا از وسایلی که روی کانتر بود را برداشت و گفت:
–کار کردن تو خونه انگیزه میخواد که من ندارم.
پوفی کردم و سرم را تکان دادم.
–آریا کجاست؟
–داره اتاقش رو مرتب میکنه.
به طرف اتاق آریا رفتم.
کشوی کمدش را باز کرده بود هر چه لباس روی زمین بود میریخت داخلش. با دیدن من فوری کشو را بست و سلام کرد.
–سلام خاله جان. عزیزم چرا اینجوری جمع میکنی؟
–آخه مامان گفت زود جمع کنم شما نبینید.
لبخند زدم.
–اگه آیفن تصویری نبود چیکار میکردی؟ بریز بیرون با هم جمع کنیم.
نیم ساعتی طول کشید تا اتاق آریا مرتب شد. در این مدت هم صدای ظرف شستن و جمع و جور کردن امینه میآمد.
به آشپزخانه رفتم و گفتم:
–شاید به جای من شوهرت بود، با این وضع خونه میخواستی پیشوازش بری؟
پوزخند زد.
–پیشواز؟ مگه از کجا امده؟
–بالاخره اینجوری خونه رو ببینه ناراحت میشه.
–زیادی تحت تاثیریها اُسوه، البته حقم داری، باید شوهر کنی تا از این خیالات بیای بیرون.
– خوشحال و راضی کردن شوهر خیالاته؟
دستمالش را محکمتر روی سطح اجاق گاز کشید.
–مگه اون به ناراحتیهای من اهمیت میده؟ که منم... حالا ولش کن، بگو ببینم چی شده بیخبر اینورا امدی؟ راه گم کردی؟ راستی خواستگارا امدن؟
نگاهی به دستمالش انداختم.
–اون اجاق سیم ظرفشویی میخواد مگه این دستمال او جرمارو میتونه پاک کنه؟
بعد نگاهی به کف سالن انداختم.
–هنوز فر رو روشن نکردی؟
–گاز رو تمیز کنم بعد.
–تو شام رو درست کن منم برم جارو برقی بکشم بعدا با هم حرف میزنیم.
خیلی طول کشید تا خانه شد دستهی گل.
امینه شامش آماده شده بود. خودش را روی مبل رها کرد.
–چقدر خسته شدم. خیلی وقت بود اینقدر کار نکرده بودم. ولی چقدر خونه تمیز شدا.
–پاشو لباست رو عوض کن، یه کم هم به خودت برس، الان شوهرت میادا.
–نگو اُسوه، اصلا حسش نیست.
–یعنی چی؟ تو اون روز جلو خواستگار من کلی آرایش کرده بودی اونوقت جلو شوهر خودت...
فوری بلند شد.
–خیلی خب بابا رفتم.
همین که حسن آقا زنگ آپارتمان را زد امینه را وادار کردم که به پیشوازش برود.
حسن آقا با دیدن ظاهر امینه با تردید نگاهش کرد. وقتی وارد خانه شد و همه جا را مرتب دید لبهایش کش آمد و گفت:
–چقدر همه جا تمیز شده. من از آشپزخانه بیرون آمدم و سلام کردم.
با خنده گفت:
–آهان پس این تغییر تحولات به خاطر امدن توئه، گفتم من از این شانسا ندارما.
امینه حرصی وارد آشپزخانه شد. حسن آقا به اتاق رفت تا لباسش را عوض کند.
امینه رو به من در حالی که دندانهایش را به هم میسایید گفت:
–دیدی گفتم، این اصلا متوجه زحمت من نمیشه، میگه به خاطر تو...
–عه امینه ول کن دیگه. توام که چقدر ناز نازی هستی، زود بهت برمیخوره.
بعد زیر گوشش آرام گفتم:
–خودمونیما همچین بیراهم نگفتا، خندیدم و ادامه دادم:
–میگم امینه، حسن آقا وقتی دیدتت گل از گلش شکفتا، دلم براش سوخت. تو رو خدا یه کم به دل اون باش.
امینه نفس عمیقی کشید.
–نمیدونم چرا اصلا حال و حوصله ندارم. میگم نمیشه هر روز بیای کمکم با هم کارهارو انجام بدیم؟ اینجوری آدم شارژ میشه. تنهایی نمیتونم.
–یه بار مامان به بابا گفت تو خونه حوصلم سر میره، آقاجان گفت خانم تمام عالم دارن باهات حرف میزنن مگه غافلی که حوصلت سر میره.
توام که همش با این رها خانم میگردی چرا بیحوصلهایی؟
–نه بابا، میریم یه گوشه میشینیم از بدبختیامون میگیم.
حرفش مرا یاد جوکی انداخت و پقی زدم زیر خنده.
–چیه؟ بدبختی ما خنده داره.
– یاد حرف امیر محسن افتادم.
–چه حرفی؟
#ادامهدارد...
.....★♥️★.....
#بسم_ربِّ_الْأَحرار
حسین گفت:
«میخواهی با اصحاب خود نماز گزاری؟»
گفت:
«نه بلکه تو نماز گزار و ما همه با تو نماز گزاریم»
پس حسین نماز گزارد و همه به او اقتدا کردند...
+ از شرایط اقتدا کردن به پیش نماز،
تایید عدالت اوست؛ پس آنها بر این نظر بودند
که حسین عادل بوده؟
+ بله بر این باور بودند.
_ مگر همینها کسانی نبودند که نامه زدند
ما تو را یاری میکنیم؟
- «يَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ»
آنها چیزی را نزد حسین بر زبان آورده بودند
که در دلهایشان نبود؛ باید حرف و دل یکی
باشد وگرنه کار پیش نمیرود.
_ چرا وقتی حسین فرمود:
«ای مردم از خدا بترسید و حق را برای اهلش
بشناسید، این دنیا دگرگون شده، خوشیهایش
پشت کرده و رفته است، مؤمن را باید حق جو و
راغب لقای پروردگار باشد»، باز هم سر باز زدند؟
- آنها تفسیر پرسش خدا هستند در آیهٔ
«أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ »
آیا واقعا دنیای بیحسین را به آخرت
با او ترجیح دادید؟!
...♡
#ما_ملت_امام_حسینیم ❤️
-964485375_-210219.mp3
3.82M
🚩 نقش بانوان در کربلا
🎙 گفتاری از دکتر رجبی دوانی درباره زنان عاشورا
1⃣ بخش اول: فصل امتحان
💐 بانوان حاضر در کربلا حاضرند رنج سفر را به جان بخرند و امام زمان خود را رها نکنند. ولی میبینیم این بصیرت را برخی از خود خاندان بنیهاشم ندارند. محمد حنفیه به عنوان فرزند امیرالمومنین علیهالسلام و برادر امام حسن و امام حسین علیهمالسلام، عبداللهبنجعفر به عنوان پسر عموی امام و همسر حضرت زینب سلامالله، عمر که یکی از فرزندان امیرالمومنین علیهالسلام، عباس پسر عموی پیغمبر صلیالله علیه و آله و امیرالمومنین علیهالسلام است که حاضر به همراهی نشدند. اینها امام را دوست دارند، دلسوزی برای امام دارند، ولی مانند این بانوان، بصیر و ولایتمدار نیستند که امام را همراهی کنند. لذا از این جهت، این بانوان -که چه بسا خیلی از آنها برای ما شناختهشده هم نیستند- در اوج قرار دارند به سبب اینکه از زندگی خود دست برداشتهاند.
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به تربت امام حسین علیه السلام زیاد سجده کردن اخلاق را عوض می کند.
👤حاج اسماعیل دولابی
📖مصباح الهدی صفحه ۲۷۳
#ما_ملت_امام_حسینیم
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
#گوهر_وجودت_را_پاک_کن❗️
🍃استاد شیخ جعفر ناصری :گریه بر امام حسین گوهر وجود انسان را صیقل می دهد ، از آلودگی ها و غبارها پاک می کند و وجود انسان را طلایی می کند .
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
#حـآجحــسیݩیــڪتا:
••تـوصیـہمیڪنم....
جــوانهااگــرمۍخواهند
ازدستشــیطانراحــتشـوند،
+ #عــشقبـہشـهادت
رادروجــود
خودزنــدهنـــگہدارنـد..!
#بــقولشهــیدحاجامـینۍ↓
خدایابســیارعــاشقمڪن ♥️
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
#بسم_ربِّ_الْأَحرار حسین گفت: «میخواهی با اصحاب خود نماز گزاری؟» گفت: «نه بلکه تو نماز گزار و م
.
حسین تشنگی یکی از لشکریان حُر و مرکب او
را دید و با دست خودش مشک بر دهان آن فرد
گذاشت و مرکبش را نیز سیراب کرد؛ چرا آن فرد
روز دهم هیچ نکرد؟ میشود کسی محبت امام
را بر خود ببیند و سبب گرفتاریاش شود؟
- جای دور چرا؟ عمریست محبت دیدهایم
ولی هیچ نکردیم. از سال ۳۲۹ هـ.ق تا ۱۴۴۲ هـ.ق
بشمار، میفهمی از چه میگویم....
_ میشود دقیقهٔ نود درصدد جبران درآیی،
پشت کنی به هزاران دنبال کنندهات،
لگام مرکب به دست بگیری،
پای برهنه کنی و سوی او بروی؟
- بله...
+ او میپذیرد؟ چگونه؟
- بله میپذیرد.
حُر باشی و آزاده...
+ حر بودن چگونهاست؟
_ یعنی باید بر نفس پا گذاشت،
از طرد شدن نترسید و از مسخره شدن
ابایی نداشت...
زمزمه کن
«اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ»
خدایا ببخش گناهانی را که مرا از حسین محروم
کرده، یعنی نقطهٔ ضعفت را نشانه بگیر و ترکش
کن و فرّوا الیه...
به سویش بگریز...
#انیاحبهرچهکهداردهوایتو...
❤️☘❤️☘❤️☘❤️☘❤️☘❤️☘
حاجت های بزرگ خودتان را
از آقازاده های کوچک امام حسین
حضرت علی اصغر و حضرت رقیهع بگیرید.
حاج آقا #مجتبی_تهرانی
...♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم:اقای سلحشور بعداز مداحی در کوچه، از مادر شهید درخواست دعای شهادت میکنه که حاج خانم جواب جالبی میدن..
این مادر باید الگو ما باشه.
#ما_ملت_امام_حسینیم
🔶 عاشورا، الگوی حرکت انسانی
بدون تکیه بر باورهای دینی و بدون تردید، عاشورا حادثهای عظیم و ماندگار و تأثیرگذار در تاریخ و تمدن بشری است. سیلان و انعطافِ حادثه عاشورا به اندازهای است که تفسیرها و تحلیلهای متضاد و متناقض را در خود جای میدهد. چنان تفسیرها و برداشتهای متفاوت از عاشورا شده که هیچ امکانی برای یک وحدت رویه و فکر در آن نیست. به عنوان مثال در حالی که تمام باورها و آموزههای شیعی به عزای عاشورا توصیه میکنند؛ یکی از بزرگترین عالمان شیعی، سید بن طاووس نگاهی توأم با مسرت و بهجت مبتنی بر محتوای معنوی عاشورا به آن دارد. این واقعیت از یک سو عاشورا را محل اختلافنظر میکند، اما در نگاهی بالاتر وحدتآفرین است. در واقع مرجعی است واحد برای نحلههایی که هرگز با هم اشتراکی ندارند. از نگاه دیگر عاشورا ورای تحلیل و تفسیر و چهارچوبهای تنگ تعقلی است. چنین خاصیتی از عاشورا به جاودانگی آن کمک کرده و به صورتی که نمیتوان در هیچ تحلیلی آن را محدود کرد و تلاشهای فراوان برای قرار دادن آن در یک قالب فکری تنها به توسعه نظری آن منجر شده و رویدادهای حول عاشورا را افزایش داده، بدون آنکه به انتها نزدیک شود.
در این میان گرایشهای انسانمحور الگوی قدرتمندی در عاشورا یافتهاند. حرکت انسانی و خیرِ مؤثری که در این حادثه یافت میشود، و در سخن امام که «اگر دین ندارید، در دنیای خود آزاده باشید» تجلی یافته؛ اوج این انسانمحوری را به نمایش میگذارد. در واقع حادثه عاشورا «الهیات و دیانت و انسانیت» را در یک «عمل و حرکت اجتماعی» به اتحادی بینظیر میرساند که در حادثه دیگری مانند آن یافت نمیشود. اگر بخواهیم عمیقتر به آن نگاه کنیم بالاترین توجه و گرایش «وجودی»(اگزیستانسیال) نیز در این حادثه به صورتی انحصاری نمود مییابد. در هیچ حادثه دیگری نمیتوان چنین وحدتی بین «حرکت وجودی» و «دیانت و الوهیت» پیدا نمود؛ به صورتی که کلیت رویداد عاشورا را تنها با یک انسانیت و دیانت با گرایش وجودی میتوان تأویل نمود و چنان این گرایش وجودی قدرتمند و بدون منازع است که هر نوع گرایش وجودی از دیندارترین تا ملحدترین آنها در این تأویل مشترک و همعقیده میشوند و در اصل و محور وجودی و انسانی آن اختلافی نمیماند.
در زمینیترین مسلکهای عرفانی، عاشورا چون تجربهای معنوی درک میشود که الگودهی کاملی دارد. اما مکاتب خاص شرقی و شیعی بیشتر به «جنبه تعلیمی» آن میپردازند؛ در نگاه آنان نهایت بازگشت به خویشتن و نیز نهایت خداپرستی و معنویت در «ثارالله»(خون خدا) در عاشورا تجسم پیدا میکند که همان «ولایت به معنی عرفانی» آن است. در نگاه آنان «زمین و آسمان» و «خدا و انسان» و «بازگشت به خویشتن» و «پرستش خداوند» در عاشورا تجسم واحدی پیدا کرده، و چنان عالم را تسخیر میکند که پس از حادثه _آنگونه که زیارت عاشورا میگوید_ شادی از آسمان و زمین برداشته میشود تا انسان مجال بیابد تا به «مقام خلیفةاللهی» خود برسد. این همان حادثهای است که در «خوانش مقدس از تاریخ جهان» انسان از ابتدا برای آن و به دنبال آن بوده است.
مهمترین بخش عاشورا و محرم بخشی است که از یک سو به رویکرد و موضع شخصی انسان باز میگردد، و از سوی دیگر به نگاه وجودی و اگزیستانسیال انسانی. این بخش مهم که دو سوی آن به یک نقطه باز میگردد، اصل و اساس توجه و بهره انسان از عاشوراست. در واقع تمام این مقدمات اجتماعی و سیاسی در صورتی درست و صالح هستند، که بتوانند میدان را برای توجه وجودی به عاشورا باز کنند و بستری برای بازگشت به خویشتن و پیدا کردن کرامت انسانی و هویت وجودی فراهم آورند.
📚 بخشی از بیانات آقای #محمدحسینقدوسی
#درمکتبعلامهطباطبایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی در کربلای معلا
التماس دعا
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
حالم خرابه(1).mp3
2.02M
#کربلایی_مصطفی_مروانی
🎼 حالم خرابه وقتی ...
#محرم...🏴
...♡
🕊 ما به گریههایمان سپردیم آنقدر بریزند
تا رودخانه شویم،
بخروشیم و خود را به کشتی نجاتش
برسانیم حالا که اجل مهلت داده آمدهایم،
تا بر پای کشتی گریه کنیم و فریاد بزنیم؛
«أَيْنَ الطَّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِكَرْبَلاءَ ؟»
کجاست خونخواه حسین(ع)که اگر
محروم هم باشیم تاوان نبودن توست .
#اجرکاللهیاصاحبالزمان...🏴
...♡
YEKNET.IR - shoor 1 - shabe 3 moharram1399 - mohamad hosein haddadian.mp3
3.77M
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴روضه ها برپاست با نگاه حسین
🌴فی امان الله یعنی در پناه حسین
🎤 #محمدحسین_حدادیان
👌فوق زیبا
💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄💥☄
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت30
بعد از شستن ظرفهای شام دور هم نشسته بودیم که حسن آقا گفت:
–من اونقدر خستهام که نمیتونم بشینم، صبح زودم باید برم سرکار. میرم بخوابم شب بخیر.
رو به آریا گفتم:
–آریا پاشو توام بخواب دیگه مگه فردا مدرسه نداری؟
–چرا خاله، نزدیک امتحاناته بچهها یکی در میون میان مدرسه. حالا دیرم برم عیبی نداره.
نگاهی به امینه کردم و پرسیدم:
–نزدیکه امتحاناتشه اونوقت این همش تبلت دستشه؟
امینه گوشیاش را از روی میز برداشت و نگاه گذرایی به آریا انداخت.
–پاشو برو بخواب آریا. درسهاش رو خونده. بعد با لبخند گفت:
–اُسوه عکس جدید ناخنهای میترا رو دیدی؟ خیلی بامزس.
سرکی به گوشیاش کشیدم و گفتم:
–برات فرستاده؟
–نهبابا، تو اینستا گرامه. آرم تیم فوتبال مورد علاقش رو روی ناخنهاش درآورده و نوشته، اینم کار جدید دیزاینر ناخن عزیزم.
چقدرم تحویلش گرفته.
با تعجب به عکس نگاه کردم.
–ای خدا ملت چقدر بیدَردَن.
–نهبابا بیدرد چیه، بدبخت با دوتا بچه طلاق گرفته.
–عه، آهان این اون دوستته که پارسال میگفتی طلاق گرفت؟ راستی آخر معلوم نشد چرا با دوتا بچه از شوهرش طلاق گرفت؟
–میگفت شوهرم درکم نمیکنه.
–یعنی چطوری؟ امینه فکری کرد و گفت:
–مثلا یه نمونش میگفت بهش میگم حوصلم سر رفته پاشو بریم خیابون گردی یه بادی به سرمون بخوره و دلمون باز بشه، شوهرش میگفته خیابون گردی چیه؟ که چی بریم بیخودی خیابونا رو متر کنیم. من خستهام. بعد صدایش را پایین آورد و لب زد"مثل حسن دیگه، همش خستس" بعد دوباره صدایش را بلند کرد یا مثلا کاشت ناخن انجام میداد، یا موهاش رو چند رنگ میکرد شوهرش میگفته من میترسم چرا مثل اجنهها دست و بالت رو وحشتناک میکنی.
از جملهی آخرش خندهام گرفت.
–خب وقتی شوهرش میترسیده چه کاریه؟
–خب خودش دوست داشت دیگه.
–بچههاش چی شدن؟
–پیش شوهرشن دیگه. الانم انگار شوهرش میخواد زن بگیره، میترا فعال شده هی خودش رو به رنگهای مختلف در میاره عکس میندازه میزاره تو اینیستا که شاید شوهرش کوتا بیاد.
–یعنی پشیمون شده؟
–اوایل خیلی میگفت راحت شدم و از این حرفها، با دوستاش مدام میرفت رستوران و خرید و تفریح و کلاسهای مختلف، ولی اون بار که درد و دل میکرد معلوم بود پشیمونه، ولی روش نمیشه برگرده، یعنی میترسه شوهرش قبولش نکنه. میگه نمیخوام بچههام زیر دست زنبابا بزرگ بشن. میگفت دارم افسردگی میگیرم.
همانطور که عکسهای پیجش را ورق میزدم گفتم:
–وا؟ پس انتظار داره شوهرش تا ابد ازدواج نکنه و به پاش بمونه؟ اون اگه بچههاش براش مهم بودن ول نمیکرد بره، اونم سر این مسائل مسخره،
امینه لبخند زد و گفت:
–تازه فردای روزی که طلاق گرفت مهمونی گرفت. گفت جشن طلاقه. منم دعوت کرده بود. حسن اجازه نداد برم. از عکسهای که بعدا تو صفحش گذاشته بود فهمیدم بهشون خیلی خوش گذشته. گوشی را دست امینه دادم. این عکسهایی که من دیدم همش آخرت خوشبختیه، افسردگی کجا بود. خودش رو نمیدونم ولی کسایی که این عکسها رو ببین حتما افسرده میشه.
امینه رو به آریا گفت:
–تو که هنوز اینجایی.
–منتطرم با خاله برم.
رو به آریا گفتم:
–تو برو بخواب منم الان میام.
بعد از رفتن آریا گفتم:
–واقعا یه وقتهایی با خودم فکر میکنم یعنی زندگی مشترک اینقدر سخته؟ پس این همه مشاور چه کار میکنن که ما اینقدر طلاق داریم.
امینه گفت:
–من خودم چند بار مشاور رفتم، البته وقتی به حسن گفتم اونم بیاد قبول نکرد.
–خب تاثیری داشت؟
سرش را کمی کج کرد.
–خب کارایی که گفت رو چند روز انجام دادم خوب بود، ولی آخه من حوصلهاش رو ندارم. بعدشم لجم میگیره چرا همش من انجام بدم پس اون چی؟ اینجوری میشه که ولش میکنم.
آهی کشیدم.
–نمیدونم امینه چی شده. پای درد و دل هر کسی میشینی از شوهرش راضی نیست. یعنی مردا کلا نسبت به قدیم بدتر شدن؟ یا خانمها یه عیب و ایرادی پیدا کردن؟ خب تو به مشاور نگفتی من یه طرفه وقتی کاری برای شوهرم انجام میدم انگیزه ندارم؟
امینه گوشیاش را کناری گذاشت.
–چرا گفتم میدونی چی گفت؟
–نه؟
–گفت اولین چیزی که باید محور فکرت بشه فقط یک جملس، اونم این که منبع تغییر و رضایت خودتی و باید این رو اونقدر با خودت کار کنی که ملکهی ذهنت بشه. گفت باید خودم رو عامل مشکلم بدونم. گفت انگشت اشارم باید به سمت خودم باشه.
با دهان باز نگاهش کردم.
–خب این که عاملش کی هست مگه فرقی داره حالا؟ بالاخره مشکل به وجود
آمده دیگه.
.....★♥️★...
به دلم ماند عمو نَه، كه بگويی بابا
لبت از زمزمه و خنده چرا افتاده؟
#قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤نامٺ شروع مبحث زیباے عاشقی سٺ
🖤حا سین و یا و نون الفباے عاشقے سٺ
🖤هرکس کہ عاشقت شده فهمیده سٺ کہ
🖤تنہا فقط حســـــین ، معـناے عاشقے ست
🖤 #یا_ابا_عبداللہ_ع
🖤اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
ِ🖤وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
ِ🖤وَ عَلى اَولادِ الْحُسَیْن
🖤وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
••✾🌻🍂🌻✾••
ماه محرم چگونه از ماه محرم امسال بهرمند شویم1087.mp3
1.7M
🎧 گوش دهیم.
🎙 ماه محرم(1)| چگونه از ماه محرم بهرمند شویم؟
⏰ 5دقیقه
#ماه_محرم
#قطعه_صوتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺روضــــــه خونـــــگی ســــــاده
🔹روایتی از سیره سردار سلیمانی در ماه محرم
┄┅🌵••═••❣┅┄
•• @tame_sib ••
┄┅❣••═••🌵┅┄
🍁
✨🍁
🍁✨🍁
🥀
🔖ارسالی شما عزیزان
🌹اگه حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود...
پویش حسینے 🖤
#هر_خانه_یک_پرچم
#هر_کوچه_یک_حسینیه
#ما_ملت_امام_حسینیم
هر_روز_تبلیغ_محرم
تبلیغ_عشق_امام_حسین_درفضای_مجازی❤️