🌱 حـــديثــــ عـــشـــق (رمان)
گوشی توی دستم لرزید. پیام از هانیه بود. بازش کردم. _سنا خیلی نگران شدم. امیر مجتبی تو سرماخوردگی هاش
دختره شوهرش سرما خورده
دست بهش نمیزنه میترسه کرونا بگیره😂😂😂🙈🙈🙈
کُلِ #پـآییز و زمستون یہ طرف
هـآ کردَن رو شیشہ مآشین
و اون قلبِ کہ بہ یادِ یکے میکشے
یہ طرف :)♥️
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#الهام
#پارت104
_بس کن الهام . چرا یه چیز کوچیک رو انقدر بزرگ میکنی ؟ توی اینجور مهمونی ها همه با هم راحتن ! حتی تو هم
میتونی مثل نازی یا ستاره باشی
از اینهمه بی پرواییش داشتم منفجر میشدم !خیلی دوست داشتم بهش یه دستی بزنم !
_خوب ... یعنی میخوای بگی تو به جز با من و نازی با کس دیگه ای نه دوستی نه رابطه داری ؟
_معلومه که نه ! عزیزم گپ زدن رو نمیشه به دوستی ربط داد ! من اگر با یه دختر حرف زدم خندیدم رقصیدم دلیل
نمیشه که تو رو فراموش کرده باشم یا دوستت نداشته باشم !
_چه جالب !!
_ببین از من ناراحت نشو الهام ولی تو خیلی حساسی ! الان دیگه کسی تو جامعه دخترایی با این تیپ رو نمی پسنده ؟
دست به سینه وایستادم و با تمسخر گفتم :
_دقیقا با چه تیپی ؟
_خوب مثال همین که تو حجابت انقدر برات مهمه ! اینکه ما دو ماهه دوستیم اما تو حتی یه بارم اجازه ندادی که من
دستتو بگیرم ... نمیدونم چه فکری میکنی ؟ وقتی دو نفر همدیگه رو دوست دارن دیگه این چیزا معنی نداره !
_آهان ! یعنی صرفا دوست داشتن میتونه ما رو بهم محرم کنه ؟
پوزخندی زد و نگاهم کرد
_محرم ؟! مسخرست ... مگه اینهمه دختر و پسرایی که باهم هستن محرم شدن !؟ دوره این چیزا دیگه تموم شده
الهام ! البته میدونی چیه فکر کنم تو فرهنگ خانوادت غلط بوده که حالا با این افکار میخوای پیش بری ... در حالی
که الان دیگه کسی این چیزا رو قبول نداره ...
_تا وقتی آدمهایی مثل تو دارن جامعه و زندگی دیگرانو به گند میکشن معلومه که کسی ما رو قبول نداره ! اونی که
فرهنگ خانوادگیش غلط بوده تویی نه من ... هه ! شاید اگه یکم روی تربیتت کار میکردن الان انقدر وقیح نبودی آقا
پارسا !
_چته تو ؟ این حرفای بی سر و تهی که میزنی یعنی چی!؟ یعنی انقدر حسودی الهامم ؟
حس تمسخری که توی نگاش و لحنش بود برام خیلی سنگین بود ! حس کردم خونم داره به نقطه جوش میرسه ...
انگشتمو گرفتم طرفش و با عصبانیت گفتم :
_خفه شو اسم منو انقدر راحت به زبون نیار ! من به چیه تو و اون باید حسادت بکنم ؟ آدم به چیزایی حسودی میکنه
که ارزششو داشته باشن ...
به کسایی که دوستشون داره تعصب داره و نمیتونه ببینه کسی جاش رو میگیره ! ولی من الان تنها حسی که به تو
دارم میدونی چیه ؟
با تردید پرسید :
_چیه ؟
_نفرت ! اما نه یه چیزی بالاتر از نفرت ... تو انقدر پستی که حتی لایق اینم نیستی که من اینجا وایستم و باهات حرف
بزنم !
_دیگه خیلی داری تند میری . انگار بیخودی هوا برداشتت
چشمهام پر شد از اشک ... لحنم آروم شد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭😭😭
میدانم که اگر با شهدا مواجه شویم آنان خواهند گفت:
اگر ما هم مثل شما پای ارزشهای انقلاب کوتاه میآمدیم، امروز نهال انقلاب به این شجره طیبه، تبدیل نمیشد. شجرهی زیبایی که اصل آن ثابت و شاخ و برگ آن در آسمانهاست.
🌷فرج مولاصاحب الزمان عج
🌷و شادی ارواح مطهر شهیدان صلوات
🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
🦋🦋🦋
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان....
وقتی تو نباشی💔😔
#انگیزشۍ
نگرانے هرگز↓
از غصہ فردا کم نمیکُنہ🍃
بلکہ فقط شادےِ
امـ ـروز رو از بین میبره
پس بخند
و از زندگے لذّت ببر . . .😌💛
#صبحتون_پرانرژے💪🏻
『 』
▪️یقه عبای امام وصله داشت
🔻امام همیشه لباسهایش تمیز بود. لباسهای آخوندی (قبا) چون زیاد پوشیده و شسته می شود معمولاً یقه اش زود پاره می شود. ما که پای درس امام حاضر می شدیم مشاهده می کردیم یقه عبای ایشان معمولاً وصله داشت که حاکی از قناعت ایشان بود.
📚راوی: آیت الله بنی فضل | برداشت هایی از سیره امام خمینی(ره) جلد۲،صفحه۱۱۵
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
#الهام
#پارت105
_من تند رفتم یا تو ؟ ... چجوری تونستی ؟ چجوری ؟
_اصلا حوصله اشک و آه ندارم حرف آخرم میزنمو تمام ! من به مادرم هم برای کارایی که میکنم جواب پس نمیدم
چه برسه به تو ! من آزادم که هر غلطی دلم میخواد بکنم اینو تو گوشت فرو کن از الان تا همیشه !
اگه نمیتونی با این شرایط کنار بیای خود دانی! راه بازه و جاده دراز ...
خوشحال بودم که عصبانیش کردم ... داشت چهره پشت نقابشو رو میکرد !
_متاسفم که حرفت درسته ! شاید اگه به مامانت جواب پس میدادی حالا وضع زندگیت این نبود !
_تو نمیخواد بخاطر من و زندگی که توش راحتم و خوش تاسف بخوری !
بهتره هوای خودتو داشته باشی که لقب دهاتی بودن بهت ندن
میخواست با مسخره کردن من دهنمو ببنده ! ولی خبر نداشت این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست !
_راست میگی ولی شما که جو تجدد انقدر گرفتت کاش حداقل میفهمیدی فلسفه زندگی چیه بعد اینجا برای منه
دهاتی سخنرانی میکردی !
با دست کوبید روی میز و با عصبانیت گفت :
_مثل آدم حرف بزن ببینم چی میگی ؟ مگه من چه غلطی توی زندگیم کردم که خودم ازش بی خبرم ؟
میدونستم اگر بدون مدرک چیزی بگم کتمان میکنه ! حالا وقتش بود که برگ برندمو رو کنم تا ببینم بازم سرپوشی
روی کثافت کاریهاش میذاره یا نه !
دولا شدم و شناسنامه اش رو از روی کیفم برداشتم و آوردم بالا ...
_یعنی میخوای بگی از غلطی که 6 سال پیش کردی هم بی خبری ؟؟
چشمهاش سرخ شده بود ... نگاهش مات بود روی دستم ...
انگار با دیدن شناسنامه اش توی دستم همه ادعاش یهو فروکش کرد !
دقیقا مثل بادکنکی که تو اوج پر باد بودن با یه سوزن همه بادش خالی میشه !
ولی خیلی زرنگ بود که بازم خودشو نباخت و با یه عصبانیت ساختگی که کاملا تشخیص دادم تظاهره گفت :
_تو به چه حقی ...
_به چه حقی چی ؟ به رازت پی بردم ؟ چقدر احمقی ... فکر میکنی تا همیشه میتونی دخترای ساده اطرافتو گول بزنی
و نقاب مجردی به صورتت باشه ؟
از بین دندون های کلید شده اش گفت :
_خفه شو ! فقط بگو چجوری خبردار شدی ؟
به تمسخر خندیدم و گفتم :
_هه ... کیه که با خبر نباشه ... خواجه حافظ شیرازی؟
چشمهاش رو ریز کرد و مثل آدمی که ناگهان چیزی به ذهنش میرسه گفت :
_تنها کسی که از گذشته من ... از ازدواج من خبر داره اون اشکان عوضیه ...
دیدم که توی تولد وقتی داشتی میرفتی باهاش حرف زدی ... میدونستم افتاده دنبالت تا زهرشو بریزه
_اشکان چرا باید زهرشو بریزه ؟ اون خیلی از تو آدم تره که حداقل بهم فهموند دارم تو چه گردابی پا میذارم !
💠 ای شهید....
دلم را
برایت آماده کرده ام...
به کدامین
نشانی ارسالش کنم...؟
#رفیق_شهیدم صدامو داری یانه؟!؟ دلم برات تنگ شده😔
روزتون شهدایی
🌸🍃• . • . •
•┈┈••✾❣✾••┈┈•
@hadis_eshghe
•┈┈••✾❣✾••┈┈•