eitaa logo
🌱 حـــديثــــ‌ عـــشـــق (رمان)
7.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
❤ #حـــديثـــ‌عــشــقِ تــو دیــوانــه کـــرده عــالــم را... 🌿 رمان آنلاین #چیاکو_از_خانم_یگانه 🌼برنده‌ی‌ عشق از #میم‌دال ♻ #تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/254672920C9b16851ec4
مشاهده در ایتا
دانلود
به رابطه موج و ساحل دقت کردی ؟❣ موج که به میرسه ❣ از دست تلاطم های دریا خلاص میشه ❣ و به آرامش میرسه ❣ درست مثل من که پیش تو آروم میشم ❣ دلیل آرامش بی نهایت دوستت دارم 💕❣💕
خبر خوب این که: «خاور احمدی»، مسن‌ترین فرد مبتلا شده به ویروس کرونا در ایران که در سن ۱۰۴ سالگی این ویروس رو شکست داد .😍💪 آرزوی سلامتی برای همه بیماران ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁
آرش چمدان عمه و فاطمه را جلوی در گذاشت. مادر آرش با اشاره به چمدان گفت: – پسرم بزارشون توی اتاق من. آرش نگاه متعجبی به مادرش انداخت ولی کاری که گفته بود را انجام داد. همان لحظه گوشی من زنگ خورد. مادر بود. جواب دادم. مادر گفت اگر کاری ندارم به خانه برگردم. کمی نگران شدم. احساس کردم سرحال نیست. به اتاق رفتم و به آرش گفتم مرا به خانه برساند. آرش گفت: –بعدازناهار میریم، منم میرم سرکار. شروع به جمع کردن وسایلم کردم. مچ دستم را گرفت. – جمع نکن. شب که خواستم از سرکار برگردم دوباره میام دنبالت. عاجزانه گفتم: ــ نه آرش. این چند روزه که مهمون دارید نمیشه. بزار مهموناتون راحت باشند. می بینی که، اشاره به چمدانها کردم. جا نیست. نگاهی به من انداخت و مچ دستم را رها کردو کنارم نشست. تکیه داد به تخت و دستهایش را در هم قلاب کرد. ــ تو از من ناراحتی؟ بدون این که نگاهش کنم گفتم: ــ نه، فقط خواستم باهات حرف بزنم. فوری گفت: –وقتی دلگیری متوجه میشم. می دونم چی می خوای بگی. باور کن من همین جوری ننشستم با مژگان در مورد تو حرف برنم. یه بار که بحث مراسم عروسی و این چیزا بود حرفش پیش امد، گفتم که تو اهل موسیقی و این چیزها نیستی... ــ قضیه ی عروس زوری چیه؟ راحیل باور کن هیچی... اون موقع که کیارش می خواست عمه رو واسه مراسم بله برون دعوت کنه، عمه پرسیده بالاخره مامانت رضایت داد پسرش رو زن بده؟ کیارشم به شوخی گفته: –زوری خودش امده دیگه. وقتی سکوت من را دید. جلو امد و دستش را روی شانه ام انداخت و گفت: –تو که کیارش رو می شناسی... بی توجه به حرفش، با زیپ ساکم که گیر کرده بودو بسته نمیشد ور می رفتم. دستهایم را گرفت و من را چرخاند طرف خودش. –تو حق داری ناراحت باشی، ولی باور کن من مقصر نیستم. ــ نگاهم را به زمین دوختم. –می دونم. چانه ام را گرفت و صورتم را کشید بالا . –نگام کن راحیلم. به لبهایش چشم دوختم. چند ثانیه همانطور ماندم. نگاه سنگینش را احساس می‌کردم. طاقت نیاوردم و بالاخره چشم هایش را نگاه کردم. برق خاصی پیدا کرده بودند. چشم هایی که همیشه دلم را می لرزاند. یک آن نگاهش به غم نشست. – ببخش راحیل که همش اینجا اذیت میشی. نگاهش با تمام وجود عشق را فریاد می‌زد و من به خاطر این عشق از حرفهایم خجالت کشیدم. اصلا چرا این حرفها را زدم و ناراحتش کردم. به زور لبخندی زدم و گفتم: –فراموش کردم. دیگه حرفش رو نزن. سرم را روی سینه اش فشرد و گفت: –تو همیشه شرمنده ام می کنی. باور کن این عمه از روی قصد اون حرف رو نزد کلا یه کم راحته. سرم را از سینه اش جدا کردم. –ازش خوشم میاد به نظر من که زن جالبیه. نگاه قدر شناسانه ایی خرجم کرد و گفت: – ممنونم راحیل به خاطر همه چی. بعد صورتش را نزدیک صورتم آوردو با شنیدن تقه ایی که به در خورد فوری خودش را عقب کشید. بلند شد و در را باز کرد. مادرش بود. ــ آرش عمه اینا می خوان بیان توی اتاق لباس عوض کنند میشه ... آرش حرفش را برید. ــ خب برن توی اتاق من. ــ اونجا مژگان داره استراحت می کنه، اینجا مهمونه نمی تونم بگم بیاد بیرون که ... شرایطش رو در نظر بگیر. وقتی قیافه ی عصبانی آرش را دیدم. فوری گفتم: –الان میاییم مامان جان. بعد فوری مانتو‌ام را در آوردم و برسی به موهایم کشیدم. خواستم از اتاق بیرون بروم که آرش جلو امد. تمام مدت ایستاده بودو نگاهم می کرد. دستش را گرفتم و لبخند زدم و گفتم: – از این که مامان با تو راحتره و کاری داره فقط به تو میگه باید خوشحال باشی. دستم را فشرد و نزدیک لبهایش بردو چشم هایش را بست و عمیق بوسیدش. با دست دیگرم موهایش را به هم ریختم و گفتم: –بریم دیگه. عمه با دیدنم ذوق زده گفت: – وای! فاطمه اینجاروببین. (اشاره کرد به موهایم) ــ ماشالا، خرمن، خرمن مو داره. کنارش نشستم و تشکر کردم. عمه دستی به موهایم کشید. –چقدرم لطیفه. بعد زیر لب چیزی خواند و به موهایم فوت کرد. و رو به مادر شوهرم گفت: – روشنک این عروس رو از کجا گیرآوردی؟ مادر آرش بی تفاوت به حرفهای عمه گفت: –عمه جان برید توی اتاق لباسهاتون رو عوض کنید. فاطمه بلند شدو به من اشاره کرد. –راحیل جان یه دقیقه میای؟ بلند شدم و دنبالش به طرف اتاق رفتم. چشمم به آرش بود که با اخم روی مبل نشسته بود. همین که خواستم از جلویش رد شوم نگاهم کرد. من هم از فرصت استفاده کردم و چشمکی نثارش کردم. اخمهایش باز شد و لبخند روی لبهایش نشست. فاطمه کنار آینه ایستاد. – راحیل جان تو به خاطر ما می خواهی بری؟ با تعجب گفتم: – کی گفته؟ سرش را پایین انداخت و گفت: – بگذریم. این حرفهایی که می خوام بهت بزنم مامانم گفت که بگم. خواستم اول عذر خواهی کنم بعدم بگم نرو. ما می ریم پیش مژگان. شایدم شب رفتیم خونه ی دایی رسول اینا. ✍ فتحی
نوبت خواب است♨️ شعر ، رعایت نمی کند...📝 ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بیاین همینجا قول بدین که ازدواج کردین ازین خل بازیا درنیارین😂😅🙈 . . . 😅 ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁
تو بیا ، بهار شود ... یاصاحب الزمان الغوث....... ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁
پنـج شنبه استـ به گلزار که رسیدی آهسته قدم بردار اینجا قرارگاه است که دلتنگی و عشق را کنار تربت مَرد خانه شان آورده اند... ┄┅🌵••═••❣┅┄     •• @tame_sib •• ┄┅❣••═••🌵┅┄ 🍁 ✨🍁 🍁✨🍁
📌توصیه آیت‌الله العظمی وحید خراسانی از مراجع تقلید، برای عبور از بیماری کرونا و رفع مشکلات 👈 توسل همگانی به امام کاظم(ع) در شب یا روز شهادت‌(جمعه) باسمه‌تعالی اللهم صل على موسی بن جعفر، المعذّب فی قعر السُجون و ظُلم المطامیر ذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازة المنادى علیها بذلّ الاستخفاف! در آستانه‌ی سال جدید و با توجه به مشکلات موجود در جامعه، آیت الله العظمی وحید خراسانی ضمن قدردانی از زحمات کادر درمانی و دعای خیر برای آنان، با تأكيد مجدد برانجام دستورات متخصصين أمر توسط مردم و لزوم اجتناب از آن‌چه‌كه موجب انتشار بیماری می‌شود، به آحاد جامعه، توصیه فرمودند برای رفع مشكلات، دو عمل ذیل را انجام دهند: ۱- در شب يا روز ۲۵ ماه رجب، شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام که مصادف با اولین روز سال جدید است، در منازل و در جمع خانواده، متوسل به باب الحوائج علیه‌السلام شوند و مصائب آن امام مظلوم را ذکر بنمايند. ۲- هر كس به هر قدر كه برايش ميسر است، قرآن کریم را تلاوت نمايد و آن را به مادر بزرگوار امام زمان ارواحنافداه، حضرت نرجس خاتون علیهاالسلام هدیه نمايد. امید است که با این عمل، توجه و عنایت وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه شامل حالمان گردد. ان‌شاءالله 🔻منبع: سایت رسمی آیت‌الله العظمی وحید خراسانی wahidkhorasani.com
وقتی که از بلا و غم و درد مضطریم نامی به غیر نام ائمه نمی بریم یک عده پای سفره ی نوروز جمع و ما در روضه پای سفره ی موسی بن جعفریم 🖤 (ع) 🏴
مداحی آنلاین - تموم دلا شبیه هم گریونه - مطیعی.mp3
5.59M
🔳 (ع) 🌴تموم دلا شبیه هم گریونه 🌴نفس به نفس خدا خدا میخونه 🎤 👌فوق زیبا
باسلام ؛ ☀️مومنین ! از حضرت زهرا سلام الله علیها عیدی بگیرید ☀️   حضرت ایة الله توکل (حفظه الله) یکی از علمای قم میفرمودند : اگر لحظه تحویل سال دو رکعت نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها ) خوانده شود (بطوریکه در لحظه تحویل در نماز باشیم ) آن سال ؛به عنایت حضرت( علیها السلام) سالی عجیب خواهد بود ازنظر رزقهای معنوی ومادی .....☀️   نماز حضرت زهرا (سلام الله علیها) دو رکعت است :رکعت اول یک حمد وصدمرتبه سوره قدر ورکعت دوم یک حمد وصد مرتبه سوره توحید بعداز نماز دعای کوچکی دارد که در مفاتیح الجنان در قسمت اعمال روز جمعه این نماز و دعاامده است ☀️ تقریبا نیم ساعت طول میکشد ده دقیقه مانده به تحویل سال شروع شود که در لحظه تحویل در نماز باشد ؛ نشسته هم میشود خواند ☀️   شما هم این نماز را به دوستان و اشنایان خود سفارش کنید وبعنوان عیدی معنوی بدهید☀️    انشاء الله عیدی همه ما☀️ فرج امام زمان☀️ (عجل الله فرجه الشریف) به دعای حضرت زهرا (سلام الله علیها)☀️     لطفا به گروههای دیگر بفرستید☀️ اجرکم عندالله☀️ دعای فراوان برای پشتبانهای کانال 🙏❤️