🌼امام صادق علیه السلام:
- في قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ : «وَ ذَ لِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ»، قالَ - : إنَّما هُوَ ذلِكَ دينُ القائِمِ عليه السلام.
امام صادق عليه السلام- در باره سخن خداى عز و جلَّ: «و آن، دين استوار است» - : فرمود: «آن، تنها دين قائم عليه السلام است».
📘تأويل الآيات الظاهرة، ج۲، ص۸۳۱، ح۲
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
#جمعه
#اعمال_منتظران
💠صلواتی در جهت دفع بلا و مصیبت در عصر روز جمعه
🔰 این دعا از مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی به نقل از مرحوم امام خمینی که به شاگردان خویش به جهت دفع بلا و مصیبت توصیه میفرمودند:
🌙عصر و غروب جمعه، به نیابت از تمام شیعیان عالم ده مرتبه بگوئید:
🌻 اللهمَّ صلِّ علی محمّدٍ و آلِ محمّدٍ وَ أدْفَعْ عَنَّا البَلاءَ المُبْرَمَ مِن السَّماءِ إنَّكَ عَلى کُلِّ شَئٍ قَدِیرٌ
🤲 خدایا صلوات فرست بر محمد و آل محمد و دفع بنما از ما بلائی را که حتمی شده است از آسمان، همانا تو بر هر امری قادر و توانائی.
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
رُقَیـ♡ـہخاتـون ̶³¹⁵_۲۰۲۴_۰۲_۲۷_۰۲_۳۶_۲۴_۲۳۸.mp3
1.86M
💐به نماز صبح و شبت سلام...
مداح: #حجت_بحرالعلومی
🤲#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نفر را مثل این آقـا پیدا نمی کنید!
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
حدیث بندگی
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_چهل_وچهار خانه ی استثنایی 🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴 هیچ وق
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهل_وپنج
خانه ی استثنایی
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
گفتم: «هر کار باشه برای پولش می کنیم خدا کریمه.»
چیزی نگفت، یقین داشتم از کاری که کردم ناراحت نمی شود وقتی خانه ی جدید را دید خوشحال هم
شد.
خانه خشتی بود و کف حیاطش موزائیک نداشت. دیوار دورش هم گلی بود با دقت همه جا را نگاه کرد گفت: «این
برای بچه ها حرف نداره دست و پاش هم خیلی بازه.»
کار اثات کشی تمام شد عبدالحسین زودتر از آن که فکرش را می کردم، راهی جبهه شد.
چند روزی تو خانه ی جدید راحت بودیم مشکل از وقتی شروع شد که باران آمد.
تو اتاق نشسته بودیم یک دفعه احساس کردم سرم دارد خیس میشود سقف را نگاه کردم ازش آب چکه می کرد دست و پام را گم کردم تا به خودم بیایم چند لحظه ای گذشت، زود رفتم یک ظرف آوردم و گذاشتم زیرش فکر
کردم دیگر تمام شد. یکهو:
«مامان از این جا هم داره آب می ریزه»
باران شدیدتر می شد و آب چکهای سقف هم بیشتر، اگر بگویم هر چه ظرف داشتیم گذاشتیم زیر سوراخ های سقف، شاید دروغ نگفته باشم تا باران بند بیاید حسابی اذیت شدیم بعد از آن، روزشماری می کردم کی عبدالحسین بیاید مخصوصاً که چند بار دیگر هم باران آمد.
بالاخره برگشت. اما خودش نیامد با تن زخمی و مجروح آوردنش، بیشتر پاهاش آسیب دیده بود.
روز بعد، آقای غزالی¹ و چند تا از بچه های سپاه آمدند عیادت، اتفاقاً باران گرفت دیگر خودم خودم را داشتم
می خوردم.
آقای غزالی وقتی وضع را دید فکر کرد شاید از سقف همان اتاق آب چکه می کند از بچه ها پرسید: «اتاق مهمان خانه کجاست؟»
بهش نشان دادند، رفت و زود برگشت، آنجا دست کمی از اتاق های دیگر نداشت شروع کردیم به آوردن ظرف ها، آنها هم کمی بعد بلند شدند خداحافظی کردند و رفتند.
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
.
🌼امام سجاد علیه السلام :
لَأَن أدخُلَ السّوقَ ومَعي دَراهِمُ أبتاعُ بِهِ لِعِيالي لَحما وقَد قَرِموا، أحَبُّ إلَيَّ مِن أن اُعتِقَ نَسَمَةً.
اين كه با چند درهم، به بازار بروم تا با آنها براى خانوادهام ـ كه هوس مقدارى گوشت كردهاند ـ ، گوشت بخرم، نزد من، محبوبتر از آن است كه بندهاى را آزاد كنم.
📘الكافي، ج۴، ص۱۲، ح۱۰
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
حدیث بندگی
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_چهل_وپنج خانه ی استثنایی 🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴 گفتم: «
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهل_وشش
خانه ی استثنایی
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
یک ساعت طول نکشید که یکیشان برگشت، آمده بود دنبال آقای برونسی گفتم: «ایشون حالش خوب نیست،
شما که می دونین»
_:«ما خودمون با ماشین می بریمشون»
_:«حالا نمی شه یک وقت دیگه بیاین؟»
_:«نه آقای غزالی¹ کار ضروری دارن سفارش کردن که حتماً حاجی رو ببریم
اون جا...»
وقتی از سپاه برگشت چهره اش تو هم بود, کنجکاوی ام گل کرد دوست داشتم ته و توی قضیه را در بیاورم. چند دقیقه ای که گذشت پرسیدم: «جریان چی بود؟ چکارت داشت آقای غزالی؟»
آهی از ته دل کشید.
_:«هیچی به من گفت دیگه حق نداری بری جبهه»
چشم هام گرد شد حیرت زده گفتم: «دیگه حق نداری بری جبهه؟!»
سری تکان داد آهسته گفت:« آره تا خونه رو درست نکنم،حق ندارم برم جبهه.»
_:«آقای غزالی دیگه چی گفت؟»
لبخند معنی داری زد
گفت:«زن شما هیچی نمی گه که اینقدر آب میریزه توی خونه وقتی که بارون میاد؟ منم بهش گفتم نه زن
من راضيه.»
پاورقی
۱- فرمانده وقت سپاه خراسان
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
💠جاے شھید اسدی خالے ڪه
رفیقش میگفت:
یه شب تو خواب دیدمش بهم گفت به بچه ها بگو حتی سمت #گناه هم نروند اینجا خیلی گیر میدهند... .
🌷#شهیدحجت_الله_اسدی
#شادی_روحش_صلوات🌷
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
🌼امام علی علیه السلام:
لِكُلِّ شَيءٍ مِنَ الآخِرَةِ خُلودٌ وبَقاءٌ .
هر چيزِ آخرت، جاويدان و ماناست.
📘غرر الحكم، ج۵، ص۱۷، ح۷۲۹۸
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
حدیث بندگی
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_چهل_وشش خانه ی استثنایی 🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴 یک ساعت
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهل_وهفت
خانه ی استثنایی
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
دوست داشتم بدانم بالاخره خانه
درست می شود یا نه،
_:«آخرش چی گفت؟»
_گفت: «خونه ات رو تکمیل کن و برنامه ی زندگی رو جور کن بعد اگر خواستی بری جبهه، برو.»
ساکت شد. انگار رفت توی فکر، کمی بعد گفت: «اگه از سپاه اومدن شما بگو وضع ما همین جوری خوبه، بگو این خونه رو من خودم خریدم دوست دارم همین جا باشم اصلاً هم خونه ی خوب نمی خوام.»
با ناراحتی گفتم: «برای چی این حرف ها رو بزنم؟!»
ناراحت تر از من جواب داد: «اینا می خوان به من پول بدن که خونه رو مدل حالا بسازم من هم نمی خوام این
کار رو بکنم.»
دوست نداشتم بالای حرف او حرفی بزنم تو طول زندگی، شناخته بودمش؛ سعی می کرد هیچ وقت کاری خلاف
رضای حق نکند.
وقتی از سپاه آمدند آوردشان توی خانه، یکیشان ساک دستش بود همه که نشستند، بازش کرد، چند بسته اسکناس درشت بیرون آورد گذاشت جلوی عبدالحسین، تپش قلبم تند شده بود. انتظار دیدن آن همه پول را نداشتم. نمی دانستم چکار می کند.
کمی خیره ی پول ها شد از نگاهش می شد فهمید که یک تصمیم جدی گرفته است، یکدفعه بسته های اسکناس را جمع کرد همه را دوباره ریخت توی ساک، نگاه بچه های سپاه هم مثل نگاه من بزرگ شده بود محکم و جدی گفت: «این پول مال بیت الماله من یک سر سوزن هم راضی نیستم بچه هام بخوان با همچین پولی تو رفاه باشن»
_:«ولی!...»
_:«ولی نداره بچه های من با همین وضع، زندگی می کنن.»
_:«جواب آقای غزالی رو چی بدیم؟!»
_:«بهش بگین خودم یک فکری برای خون. بر می دارم.»
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴با امین هرگه نشستم در امان برخاستم
🔹شعرخوانی در محضر رهبر انقلاب
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷هرچی پسرم قاسم بگه... .
#حاج_قاسم
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
.
🌼امام صادق علیه السلام :
إنّما شِيعَةُ عليٍّ مَن عَفَّ بَطنُهُ و فَرجُهُ و اشتَدَّ جِهادُهُ و عَمِلَ لِخالِقِهِ و رَجا ثَوابَهُ و خافَ عِقابَهُ، فإذا رأيتَ اُولئكَ فاُولئكَ شِيعَةُ جعفرٍ .
در حقيقت شيعه على كسى است كه عفّت بطن و فَرْج دارد، سخت كوش است، براى آفريدگار خود كار مىكند، به پاداش او اميد دارد و از كيفرش بيمناك است؛ هرگاه چنين افرادى را ديدى [بدان كه] آنان شيعه جعفرند.
📘الكافي، ج۲، ص۲۳۳، ح۹
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
حدیث بندگی
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی #قسمت_چهل_وهفت خانه ی استثنایی 🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴 دوست دا
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
#قسمت_چهل_وهشت
خانه ی استثنایی
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
هر چه اصرار کردند پول را قبول کند، فایده ای نداشت که نداشت.
چند روزی گذشت حالش بهتر شده بود ولی اصلاً مساعد کار بنایی نبود، روزی که فهمیدم می خواهد یک طرف
خانه را خراب کند باورم نشد.
_:«حتماً دارین شوخی می کنین؟»
_:«اتفاقا تصمیمی که گرفتم خیلی هم جدیه.»
_:«با این وضعی که شما داری اسم بنایی رو هم نمی شه آورد!»
_:«به یاری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم اسمش رو می آرم، هم بهش عمل می کنم.»
اصرار من اثری نداشت. از همان روز دست به کار شد یک طرف خانه را خراب کرد. کم کم مصالح ریخت و با کمک چند نفر دیگر دو تا اتاق ساخت.
دو سه شب بعد باران شدیدی گرفت بچه ها سرشان را گرفته بودند بالا، چشم از سقف بر نمی داشتند. من هم کمی از آنها نمی آوردم مدتی بعد، همه خاطر جمع شدیم حتی یک قطره هم آب نچکید از همان اول هم می دانستم که مو لای درز کارهای او نمی رود رو کردم بهش و گفتم: «حالا که حالت خوب شده و فردا می خوای بری جبهه ان شاء الله دفعه ی بعد که اومدی اون طرف دیگه ی خونه رو هم درست کن.»
_:«ان شاء الله»
هنوز شیرینی اتاق های جدید تو وجودم بود که یکهو سر و صدایی از تو حیاط بلند شد.
سریع دویدیم بیرون، از چیزی که دیدم کم مانده بود سکته کنم یک گوشه ی دیوار گلی حیاط، ریخته بود! برگشتم به عبدالحسین نگاه کردم خندید، گفت:«ان شاء الله دفعه ی بعد که اومدم این دیوار گلی رو هم خراب می کنم و یک دیوار آجری می سازم»
گفتم با اون پنج شش روزی که شما مرخصی می گیری هیچ کاری نمی شه کرد.
🪴🌷🪴🌷🪴🌷🪴
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
.
🔹از بهلول پرسیدند:
کدامیک برایت دشوارتر است، کوری، کری، لالی؟
پاسخ داد : من به هر سه دچارم!
پرسیدند: چگونه ممکن است؟؟!!
🔷پاسخ داد: هنگامی که پایمال شدن حق خویش را میبینم و کاری نمیکنم، پس کورم.
هنگامی که ندای ستم دیده ای را می شنوم و یاری نمی رسانم، پس کرم.
هنگامی که به جای گفتن حقیقت، دم فرو میبندم ، پس لالم.
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
💠رهبر انقلاب، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند.
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
〽️ضررهای قطعی برق بدون اطلاع قبلی ادامه دارد
حدیث بندگی را به دیگران معرفی کنید👇
❇️@hadisbandegi1