eitaa logo
حَدیثــِ عشـق
157 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
149 ویدیو
8 فایل
‌‌#حَدیثِ_عشـق #شعـر، تا #شاعـر از خویش نرستہ اسٺ #حَدیثِ_نفـس اسٺ... و اگر شاعـر از خود رها شود، #حَدیثِ_عشـق است. #سیـدشہیدان_اهل_قلـم 🏡خ؛ بہـار. ڪ؛ اُردےبعشــق. ݐ؛ ۲۶. #ڪپےباذڪرصلــوات 🔹مےشنوم حرفتو😊 @Shagerde_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فال #حافظ ڪه بگیرند همه مےفهمند‌، ڪار #عاشـق فقط اے ڪاش به #یلـدا نرسد... ❄️امشب هدیه، کتاب حافظ گرفتم از بزرگواری... اینم تفألی ک زدیم بر حضرت حافظ😊 🌨 @Hadise_love84
🌹توصیه‌هاے پدرانہ علامہ امینے بہ دخترش، پیش از ازدواج: دختر علامہ از توصیه‌هاے پدرانہ پیش از شب ازدواجش می‌گوید: «عصر شبی ڪہ قرار بود مرا بہ خانه داماد ببرند، بہ مادر پیغام داده بودند ڪہ این دختر را یڪ ساعتی بیاور بالا بہ اتاق من. رفتم اتاق ایشان و نشستم و مرحوم پدرم با من حرف زدند. خوب خاطرم هست ڪہ بہ من گفتند باباجان! داری از خانه من با چادر سفید می‌روی و آن‌قدر آن‌جا می‌مانی ڪہ شوهرت چادر سفید را بڪشد رویت و از خانه‌اش بیرون بیایی. اگر روزے از او یڪ جفت جوراب خواستی و آمد خانہ و دیدے برایت نخریده، نگو چرا نخریدے و نیاوردے. تو دلت بگو ان‌شالله یادش رفته ڪہ این جوراب را برای من نخریده. تا مبادا باعث ڪینہ و اختلافی شود. به من گفت: هر روز نگو این را می‌خواهم، آن را می‌خواهم. مگر تا گفتی جوراب می‌خواهم، او باید برای تو بخرد و بیاورد؟ من هم گفتم چشـم». پشت هر مرد موفق، زنی است عاشق! باید این را باور ڪرد. علامه نیز همسرے داشت، عاشق. این عشق بہ قدری بود ڪہ در دوره‌هاے سفر علامه به تهران و دوری خانواده از ایشان، هیچ‌یڪ از فرزندان جرأت انتقاد از پدر را نداشت. این عشق به حدی بود که در زمانی که علامه دو سال در بستر بیماری بودند، دکتر رو به ایشان کرده و می‌گوید: «الان این خانم از شما بیشتر احتیاج به مراقبت دارد، وضعش از شما خطرناک‌تر است». این است ڪہ را همچو بیمار می‌کند. دختر علامه از مادرش چنین تعریف می‌کند: «هیچ‌وقت، اصلاً ندیدیم که مادرم از پدرم شکایتی به زبان بیاورد. با این‌ڪہ از این طرف و آن طرف حرف‌های زیادی درباره مرحوم پدرم به مادرم گفتند تا او را نسبت به پدرم بدگمان کنند، اما این حرف‌ها هیچ تأثیری در مادرم نداشت و همیشه می‌گفتند: این حرف‌ها چیست؟! این حرف‌ها حرف‌هاے بچه‌گانه است و من از آقا هیچ گله‌اے ندارم!» این علاقه، علاقه‌اے یڪ‌طرفه نبود؛ فرزندان علامه، خاطره‌اے از شب ازدواج والدینشان نقل می‌کنند ڪہ نشان‌دهنده دوطرفه‌بودن این عشق است: «این معروف است ڪہ در شب ازدواجشان، وقتی عموے مادرم دست عروس و داماد را در دست همدیگر گذاشتند و مادرم را به پدرم سپردند، علامه امینی ڪہ دیگر علامه شده بودند، خم شدند و دست مادرم را جلوے همہ بوسید. ایشان تا آخر عمرش همین احساس را داشت و جز محبت و احترام از پدر و مادرمان نسبت به همدیگر چیزی ندیدیم». حتی دختر علامہ می‌گوید: «بعدها هم که ما ازدواج ڪردیم و رفتیم سر زندگی خودمان، مرحوم پدرم مرتب سفارش می‌کرد ڪہ وقتی من نیستم بیایید به مادرتان سربزنید و ببینید چیزی لازم دارد یا نہ» 🍃 @Hadise_love84
فال #حافظ ڪہ بگیرند همہ مےفهمند‌، ڪار #عاشـق فقط اے ڪاش بہ #یلـدا نرسد... #انتظارش_انتظارم_سیر_ڪرد... 🌨 @Hadise_love84
قدم اول آن هست ڪہ: "گوید خدا و چیز دیگر نہ"، و قدم دوم "اُنس" است، و قدم سوم "سوختن" است. هر ڪہ شد خداے را یافت و هر ڪہ خداے را یافت خود را فراموش ڪرد. 📚 ذکر 🌙 @Hadise_love84
شڪستہ ے براے نیازے بہ ندارد... 🍃 @Hadise_love84
‌ ‌بگذار بگویند فلانے رمانتیڪ می‌نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌توانم عاشق بسیجےها بمانم. اما تو «ابراهیم جان»، و بمان... و جز درباره عشّاق حق و بسیجےها فیلم مساز. و هرگاه خستہ شدے، این شعرگونہ را ڪہ یڪ جانباز برایت نوشتہ است بخوان: اے بلبل عاشق جز برای گلہا مخوان! دستِ دعاے دلسوختگان آن همه بلند است ڪہ تا آسمان هفتم می‌رسد من پاهایم را بخشیده ام تا این دلِ سوخته را به من بخشیده اند اما اگر پاهایم را باز پس دهند تا این دل سوخته را بازستانند آنچہ را ڪہ بخشیده‌ام باز پس نخواهم گرفت دل من یڪ شقایق است، خونین و داغدار اے بلبل عاشق، جز براے شقایق ها مخوان! 🍃 @Hadise_love84
📖 قدم اول آن هست ڪہ: "گوید خدا و چیز دیگر نہ"، و قدم دوم "اُنس" است، و قدم سوم "سوختن" است. هر ڪہ شد خداے را یافت و هر ڪہ خداے را یافت خود را فراموش ڪرد. 📚 ذکر 🍃 @Hadise_love84
«صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» 🌱عاشق اگر رنگ و بوے معشوق رو بہ خودش نگیره نیست... من همرنگ تو نیستم مثل اینڪہ هنوز عاشقت نشدم...! ۱۳ 🍃 @Hadise_love84
‌ زینب (س) "عاشق" بود " عـاشقِ " حسیـن (علیہ السلام) مےدانے عاقبت عاشقے را؟  را ڪہ برعڪس ڪنے مےشود‌ ! دهخدا را مےشناسے؟ در لغت نامه اش دیده ام ڪہ معنے قشاع مےشود: دردے ڪہ آدم را از درمـان مایوس مےڪند... زینب (سلام علیہا) ذره ذره از درد، ذوب شد! 🍂 @Hadise_love84
🌹توصیه‌هاے پدرانہ علامہ امینے بہ دخترش، پیش از ازدواج: دختر علامہ از توصیه‌هاے پدرانہ پیش از شب ازدواجش می‌گوید: «عصر شبی ڪہ قرار بود مرا بہ خانه داماد ببرند، بہ مادر پیغام داده بودند ڪہ این دختر را یڪ ساعتی بیاور بالا بہ اتاق من. رفتم اتاق ایشان و نشستم و مرحوم پدرم با من حرف زدند. خوب خاطرم هست ڪہ بہ من گفتند باباجان! داری از خانه من با چادر سفید می‌روی و آن‌قدر آن‌جا می‌مانی ڪہ شوهرت چادر سفید را بڪشد رویت و از خانه‌اش بیرون بیایی. اگر روزے از او یڪ جفت جوراب خواستی و آمد خانہ و دیدے برایت نخریده، نگو چرا نخریدے و نیاوردے. تو دلت بگو ان‌شالله یادش رفته ڪہ این جوراب را برای من نخریده. تا مبادا باعث ڪینہ و اختلافی شود. به من گفت: هر روز نگو این را می‌خواهم، آن را می‌خواهم. مگر تا گفتی جوراب می‌خواهم، او باید برای تو بخرد و بیاورد؟ من هم گفتم چشـم». پشت هر مرد موفق، زنی است عاشق! باید این را باور ڪرد. علامه نیز همسرے داشت، عاشق. این عشق بہ قدری بود ڪہ در دوره‌هاے سفر علامه به تهران و دوری خانواده از ایشان، هیچ‌یڪ از فرزندان جرأت انتقاد از پدر را نداشت. این عشق به حدی بود که در زمانی که علامه دو سال در بستر بیماری بودند، دکتر رو به ایشان کرده و می‌گوید: «الان این خانم از شما بیشتر احتیاج به مراقبت دارد، وضعش از شما خطرناک‌تر است». این است ڪہ را همچو بیمار می‌کند. دختر علامه از مادرش چنین تعریف می‌کند: «هیچ‌وقت، اصلاً ندیدیم که مادرم از پدرم شکایتی به زبان بیاورد. با این‌ڪہ از این طرف و آن طرف حرف‌های زیادی درباره مرحوم پدرم به مادرم گفتند تا او را نسبت به پدرم بدگمان کنند، اما این حرف‌ها هیچ تأثیری در مادرم نداشت و همیشه می‌گفتند: این حرف‌ها چیست؟! این حرف‌ها حرف‌هاے بچه‌گانه است و من از آقا هیچ گله‌اے ندارم!» این علاقه، علاقه‌اے یڪ‌طرفه نبود؛ فرزندان علامه، خاطره‌اے از شب ازدواج والدینشان نقل می‌کنند ڪہ نشان‌دهنده دوطرفه‌بودن این عشق است: «این معروف است ڪہ در شب ازدواجشان، وقتی عموے مادرم دست عروس و داماد را در دست همدیگر گذاشتند و مادرم را به پدرم سپردند، علامه امینی ڪہ دیگر علامه شده بودند، خم شدند و دست مادرم را جلوے همہ بوسید. ایشان تا آخر عمرش همین احساس را داشت و جز محبت و احترام از پدر و مادرمان نسبت به همدیگر چیزی ندیدیم». حتی دختر علامہ می‌گوید: «بعدها هم که ما ازدواج ڪردیم و رفتیم سر زندگی خودمان، مرحوم پدرم مرتب سفارش می‌کرد ڪہ وقتی من نیستم بیایید به مادرتان سربزنید و ببینید چیزی لازم دارد یا نہ» 🍂 @Hadise_love84
‌ ‌بگذار بگویند فلانے رمانتیڪ می‌نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌توانم عاشق بسیجےها بمانم. اما تو «ابراهیم جان»، و بمان... و جز درباره عشّاق حق و بسیجےها فیلم مساز. و هرگاه خستہ شدے، این شعرگونہ را ڪہ یڪ جانباز برایت نوشتہ است بخوان: اے بلبل عاشق جز برای گلہا مخوان! دستِ دعاے دلسوختگان آن همه بلند است ڪہ تا آسمان هفتم می‌رسد من پاهایم را بخشیده ام تا این دلِ سوخته را به من بخشیده اند اما اگر پاهایم را باز پس دهند تا این دل سوخته را بازستانند آنچہ را ڪہ بخشیده‌ام باز پس نخواهم گرفت دل من یڪ شقایق است، خونین و داغدار اے بلبل عاشق، جز براے شقایق ها مخوان! 🍃 @Hadise_love84
‌ ‌بگذار بگویند فلانے رمانتیڪ می‌نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌توانم عاشق بسیجےها بمانم. اما تو، و بمان... 🍂 @Hadise_love84
‌ ‌بگذار بگویند فلانے رمانتیڪ می‌نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌توانم عاشق بسیجےها بمانم. اما تو «ابراهیم جان»، و بمان... و جز درباره عشّاق حق و بسیجےها فیلم مساز. و هرگاه خستہ شدے، این شعرگونہ را ڪہ یڪ جانباز برایت نوشتہ است بخوان: اے بلبل عاشق جز برای گلہا مخوان! دستِ دعاے دلسوختگان آن همه بلند است ڪہ تا آسمان هفتم می‌رسد من پاهایم را بخشیده ام تا این دلِ سوخته را به من بخشیده اند اما اگر پاهایم را باز پس دهند تا این دل سوخته را بازستانند آنچہ را ڪہ بخشیده‌ام باز پس نخواهم گرفت دل من یڪ شقایق است، خونین و داغدار اے بلبل عاشق، جز براے شقایق ها مخوان! 🍃 @Hadise_love84
‌ ‌بگذار بگویند فلانے رمانتیڪ می‌نویسد، اما من اگر بخواهم در بند این حرف‌ها باشم دیگر نمی‌توانم عاشق بسیجےها بمانم. اما تو «ابراهیم جان»، و بمان... و جز درباره عشّاق حق و بسیجےها فیلم مساز. و هرگاه خستہ شدے، این شعرگونہ را ڪہ یڪ جانباز برایت نوشتہ است بخوان: اے بلبل عاشق جز برای گلہا مخوان! دستِ دعاے دلسوختگان آن همه بلند است ڪہ تا آسمان هفتم می‌رسد من پاهایم را بخشیده ام تا این دلِ سوخته را به من بخشیده اند اما اگر پاهایم را باز پس دهند تا این دل سوخته را بازستانند آنچہ را ڪہ بخشیده‌ام باز پس نخواهم گرفت دل من یڪ شقایق است، خونین و داغدار اے بلبل عاشق، جز براے شقایق ها مخوان! 🍃 @Hadise_love84
فال ڪہ بگیرند همہ مےفهمند‌، ڪار فقط اے ڪاش بہ نرسد... ... 🌨 @Hadise_love84