[ حدیث دل ]
صبح باشد
پاییز باشد و بوی پرتقالی ات ،
حالم را عوض می کند
هوای عاشقی ات می زند به سرم
در کوچه ها ی نارنجی فریاد می زنم
#توو
همه ی عمر منی
بگذار دنیا بداند
تمام قد دوستت دارم...!
#رویا_اسداللهی
#جان_جانانم
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
هنـــــــوز باران را بی چتر و چاے را بیقند دوست دارم ؛ سفر را اڪَر هنوز بی چمدان دوست دارے ، قرارم
موجی از غم
در نگاه خیسم
تاب می خورد
ومی لغزد
برگونه های نمناک
پنجره ای که
سرک می کشد
آمدنت را
زیر باران،
وباران
در جهان کوچک من
همان بهانه ی فاصله
از دستان گرم #توو ست
که درشبانه های مرطوبم
برایش چتر بر می دارم و
عازم کوچه پس کوچه های پاییزی می شوم...!
#سارا_رضایی
#بوقتدلتنگی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
#توو خنکیِ اونورِ بالشتی
چایِ بعدِ کار
تو اولین بارون پاییزی
بغل شدن، وسطِ گریه
بوی خاک بارون خورده
تو شیرینیِ اولین حقوقی
بویِ خوبِ لباس نو
قرآن_هنر_ورزش_ورزش
تو بوی یاسی
آبِ رو آتیش
رنگین کمونِ بعد بارون
تمومِ چیزی که من از دنیا میخوام
تو مجموع احوالات خوب جهانی...♥️
#مخاطب_خاصم
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
«تكتبين لي "صباح الخير" و أقرؤها "أحبك"» برایم مینویسی: صبح به خیر. و میخوانمش: دوستت دارم!😍♥
أول كلمة في الصباح
هي لك
وآخر كلمة في المساء
هي لك أيضًا
وما بين صعود الشمس من خلف الجبل
وسقوطها في البحر الأزرق
ما بين الخيط الأبيض و الأسود
كتب وصحف وأقلام
سجائر وأوقات مبدّدة
أصدقاء وآلام
وما بين الصباح والمساء
تطيرين كفراشة
وتتبددين كعطر
وأنا أغطّ إصبعي في الماء
وأكتب على الورقة كلامًا أبيض
وأنتظر المعجزة.
نخستین واژه ی بامداد
از آن #توو ست
و آخرین واژه ی شامگاه نیز.
میان برآمدن آفتاب از ورای کوه
و سقوطش در دریای آبی
میان ریسمان سیاه و سفید
کتاب ها، مجله ها و قلم ها
سیگارها و زمان های بر باد رفته
دوستان و دردها
میان بامدادان و شامگاهان
چون پروانه ای به پرواز در می آیی
چون عطر منتشر می شوی
و من انگشت خود را در آب فرو می برم
و بر کاغذی سخنی سفید می نگارم
و چشم به راه معجزه می مانم.
#ریاض_الصالح_الحسین
#عربی_نوشت
#جان_جانانم
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
تو نمیدانستی اما دلِ من در یکی از چهارخانه هایِ پیرهنت خانه داشت...♥️ #مخاطب_خاصم #حدیث_دل 🍂
#آبان که میشود پاییز کمی خودش را این پهلو آن پهلو میکند...!
برگ های بیشتری زمین را رنگ میکنند...!
پچ پچ های باد شدت میگیرد!
سردی حرف هایش مارا کم کم سمت چمدان های چهارخانه گوشه کمد میکشاند تا اولین لباس بافتنی را بیرون بکشیم...!
ابر ها به هم نزدیک تر میشوند...!
انار ها سرخ تر میشوند..!
شب ها زود تر از راه میرسند...!
این ها را میدانم
چرخه طبیعت است...!
#توو کجایی؟!
#صنم_احمدی
#بوقتدلتنگی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
دوست داشتنت زیباترین حس دنیاست..!
به بوئیـٓدن پرتقآل میماند...🍊
به عطر نرگس و رایحہ یاس...
وقتی عاشقت شدم
نمیدانستم تکهاےاز بهشت؛
در دوست داشتن #توو ، توصیف میشود...!
#محدثه_حسینی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
لا أملكُ خياراً أنت شمسٌ وقلبي زهرة عبّادٍ مجنونة اختیاری ندارم #تو آفتابی و قلبم گل آفتابگردان
هل تعرف مامعني أن يستيقظ المرء كل صباح و
تكون أنت " من بين عشرات الافكار " أول فكرة
تخطر في باله؟
میدونی معنیش چیه وقتی یه نفر هرروز صبح
که از خواب بیدار میشه از بین هزارتا فکر اولین
چیزی که به ذهنش بیاد #توو باشی؟
#عربی_نوشت
#جان_جانانم ♥️
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
از #تو در گوش شمعدانی ها گفتم گل دادند چه زیبا عاشقت شدند از زبان باران شعر گفتم تو را سرودم قطره ها
صبح ها،
سلام تو،
سرآغاز زندگی من می شود.
عشق،در امتداد آفتاب در تمام جانم می رویَد
و در اندیشه دوست داشتنت
پلی میزنم به نگاه پر از مهر تو.
به در خانه ی عشق می روم،
سلام می کنم و
دانه دانه دوست داشتن
در گلدانهای اتاقت برایت می کارم
تا همیشه حوالی #توو
از دوست داشتنم پُر باشد...
#نرگس_بهزاد
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
آماده باش جانم؛ تمامِ كارهاىِ نا تمامت را تمام كن تمامِ شعرهاى نصفه نيمه ات را به پايان برسان تمام ن
ترس ت را زمين بگذار و
دستانت را در دستانم!
غرور را كنار بگذار و
شانه هايت را كنارِ شانه هايم!
حيفِ تقويم است،
يك پاييز ديگر را هم ورق بخورد و
هيچ تاريخى را به اسم خودمان ثبت نكرده باشيم!
باور كن
هوايش جان ميدهد براى دلبرى
براى دل بردن از يار
براى نفس كشيدن
براى قرارهاى از پيش تعيين نشده
اين روزها
به ما
به يك،حالِ خوبِ مشترك نياز دارد...
بيا!؛
مثلاً وقتى باد درز پنجره را پيدا كرده و
با منحوس ترين صداى دنيا توى گوشم ميپيچد،زنگ بزن
صداى تو پر كند تنهايى ام را!
فكرش را بكن؛
سالها بعد
و پاييز هايى كه برگ برگ پُر ميشود از دوست داشتنمان...
باور كن حتى پاييز هم پشتش به زمستان گرم است !
همه چيز جور است
برگ هايى كه قرار است صداى قدم هايمان را به رخ كوچه بكشند
نم باران و هواى بلاتكليف
ابرهاى مردد
و #توو
و #توو
و #توو ...
و من كه از دلتنگى پاييز ميترسم!
#علی_قاضی_نظام
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
و تشرق شمس؛ و احبك، كل يوم أضعاف حب الأمس. خورشید طلوع میکند؛ و من هر روز بیشتر از دیروز دوستت م
آفتــــاب...
بہ "مزارع قهوه"ے چشم هاے #توو
ڪه میرسد صبح مے شود
چشم وا ڪن
ڪه دلم لڪ زده است
براے نوشیدنِ فنجان فنجان عشق...
#سوسـن_درفـش
#جان_جانانم
#حدیث_دل 🍂
[ حدیث دل ]
#پنجشنبه ها ...!! حول محور نبودنت بُغضی چنبره زده در گلو مرا به مسلخ دلتنگی می کشاند و آرام و بی ص
#پنجشنبه ها عجب حال و هوایی دارد
مثلِ امواتِ فرو رفته به خاک
دلِ مڹ منتظر است
که مرا یاداری
من همانم که #توو را
در بلندای دلِ نازک خویش
همچو تندیسِ گرانمایه ای
از جنسِ طلا
جا دادم...
#الهام_رازقی
#بوقتدلتنگی
#حدیث_دل ❄️