#خونه_ی_بابا...
خونه ی بابا همون جاییه که کلیدش رو هیچکس نمیتونه ازت بگیره!
همون جایی که چه ساعت ۳صبح بیای، چه ساعت۳عصر، همه از آمدنت خوشحال میشوند... درش ۲۴ساعت شبانه روز برای تو بازست.
همون جایی که وقتی میگویند دلتنگ اند، واقعا دلتنگ اند!
همون جایی که سر یخچالش میروی و هرچی میخواهی میخوری.
همون جایی که حتی اگر هوس کمیاب ترین خوراکیها را هم کنی برایت می آورند.
همون جایی که همه دعوایت میکنن و غر میزنند تا غذایت را بخوری و تا آخر بخوری!
جایی که گل وگیاه هایش به طرز عجیبی رشد میکنند!
آنجا که قندهایش شیرین تر است...
نمک هایش شور تر است...
پرتقال هایش مزه ی پرتقال میدهند...
غذاهایش خوشمزه تر است...
آنجا کوفته ها و کتلت ها وا نمیروند...
حتی عدس پلو با آن قیافه ی مسخره اش مزه ی بهشت میدهد...
آنجا بالشت ها نرم ترند..
پتوها گرم ترند...
آنجا خواب به عمق جان آدم میچسبد...
آنجا پر از امنیت و آرامش است...
آنجا بابا و مامان دارد...
گاهی دلم هیچ چیز نمیخواهد
جز گپ ریز ریز با مادرم …
هی من حرف بزنم
هی او چای تازه دم بریزد…
هی چای ام سرد بشود
هی دلم گرم…
آنجا که چای ات سرد میشود
و دلت گرم
“خانه باباست”
#ناشناس