eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهر تابستان است... سایه‌ها می‌دانند، ڪہ چہ تابستانے است. گوشہ اى  روشن و پاڪ، ڪودڪان احساس! جاے بازے این‌جاست. زندگے خالے نیست: مهربانے هست، سیب هست، ایمان هست. 🍁
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست اما ... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست !! 🍁
تابستان است  سایه ها میدانند که چه تابستانیست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری! تا شقایق هست زندگی باید کرد. در دل من چیزیست مثل یک بیشه ی نور مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم که دلم می خواهد  بدوم تا ته دشت  بروم تا سرکوه دور ها آواییست که مرا می خواند 🍁 𝄞‌ུྃ჻❁࿐ྀུ༅ ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نور در کاسهٔ مس، چه نوازش‌ها می‌ریزد نردبان از سرِ دیوار بلند صبح را روی زمین می‌آرد... روزتون سرشار از روشنایی 🍁 𝄞‌ུྃ჻❁࿐✯ ‌‌ ‌‌‌‌
روشنى را بچشیم صبح‌ ها وقتی خورشید در می‌آید متولد بشویم ریه را از ابدیت پُر و خالی بکنیم هیجان ‌ها را پرواز دهیم… 🍁 𝄞‌ུྃ჻❁࿐ྀུ༅ ‌‌
زندگی بوی خوش نسترن است بوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و تو زندگی خاطره است زندگی خنده یک شاپرک است بر گل ناز زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست زندگی شیرین است . . . 🍁
دوستت دارم و براے ڪَـفتن این همه علاقه چقدر واژه معصوم ڪـــم دارم قسم به قلب...!     ڪــه تــو ...    خود خود قلب منی..!! 🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مثل کبریت کشیدن در باد... زندگی دشوار است... من خلاف جهت آب شنا کردن را، مثل یک معجزه باور دارم... آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد... هرچه باداباد!... 🍁
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ زندگي، خاطر دريايي يک قطره، در آرامش رود زندگي، حس شکوفايي يک مزرعه، در باور بذر زندگي، باور درياست در انديشه ماهي، در تنگ زندگي، ترجمه روشن خاک است، در آيينه عشق زندگي، فهم نفهميدن هاست زندگي، پنجره اي باز، به دنياي وجود تا که اين پنجره باز است، جهاني با ماست آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست فرصت بازي اين پنجره را دريابيم 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوای حرفِ تو آدم را عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم، آرزوهایم را، بدهم..... تا برساند به خدا 🍁
🍂در ابعاد این عصر خاموش ‏من از طعم تصنیف ‏در متن ادراک یک کوچه ‏تنهاترم … ‏بیا تا برایت بگویم ‏چه اندازه ‏تنهایی‌ من بزرگ است ...!! ‏ 🍁
زندگی نیست به جز دیدنِ یار زندگی نیست به جز عشق به جز حرفِ محبت به کسی ... 🍁
  زندگی رقص نجیبی ست که از چشمه‌ی بودن، جاری‌ست رقص یک شاپرک بازیگوش لای یک دسته گلِ یاس معطر در باغ رقصِ یک نغمه‌ی آرامِ اذان که شبی باد میان من و این قبله پراکنده کند رقص کِرمی شب تاب که شبیه تپشِ خورشید است زندگی شعر نجیبی ست که در دفترِ اندیشه‌ی این گنبدِ دَوار پر از قافیه است چه کسی گفت خدا شاعر نیست؟؟ 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح ها وقتی خورشید در می اید متولد بشویم هیجان ها را پرواز دهیم روی ادراک فضا، رنگ، صدا ،پنجره گل نم بزنیم آسمان را بنشناسیم میان دو هجای هستی ریه را از ابدیت پروخالی بکنیم بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم نام را باز ستانیم از ابر از چنار، از پشه ،از تابستان روی پای تر باران به بلندی محبت برویم در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کنار تو تنهاتر شده‌ام! از تو تا اوج تو، زندگی من گسترده است از من تا من، تو گسترده ای با تو برخوردم به راز پرستش پیوستم از تو به راه افتادم به جلوه ی رنج رسیدم و با این همه ای شفاف! و با این همه ای شگرف! مرا راهی از تو به در نیست زمین،  باران را صدا می زند من، تو را... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح‌ها وقتی خورشید در میاید متولد بشویم هیجان ها را پرواز دهیم روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی ریه را از ابدیّت پر و خالی بکنیم بارِ دانش را از دوشِ پرستو به زمین بگذاریم نام را باز ستانیم از ابر از چنار؛ از پشه؛ از تابستان روی پای تَرِ باران به بلندیِ محبت برویم در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت بدویم 🍁
جهان آلوده خواب است فرو بسته‌است وحشت در به روی هر تپش، هر بانگ چنان که من به روی خویش در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست و دیوارش فرو می‌خواندم در گوش: میان این همه انگار چه پنهان رنگ‌ها دارد فریب زیست! شب از وحشت گرانبار است. جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بیدار: چه دیگر طرح می‌ریزد فریب زیست در این خلوت که حیرت نقش دیوار است؟ 🍁
زندگى جيره ى مختصريست مثل يك فنجان چاى كه كنارش عشق است. مثل يك حبه قند زندگى را با عشق نوش جان بايد كرد 🍁
_ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی. - چقدر هم تنها! - خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی. - دچار یعنی .عاشق. 🍁
همیشه عاشق تنهاست و دست عاشق در دست ترد ثانیه‌هاست و او و ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز و او و ثانیه ها روی نور می‌خوابند و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان را به آب می‌بخشند و خوب می‌دانند که هیچ ماهی هرگز هزار و یک گره رودخانه را نگشود... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. قایقی خواهم ساخت، خواهم انداخت به آب، دور خواهم شد، دور... خسرو_شکیبایی 🍁
تابستان است  سایه ها میدانند که چه تابستانیست مهربانی هست سیب هست ایمان هست آری! تا شقایق هست زندگی باید کرد. در دل من چیزیست مثل یک بیشه ی نور مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم که دلم می خواهد  بدوم تا ته دشت  بروم تا سرکوه دور ها آواییست که مرا می خواند 🌺🍃