eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.3هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
به حتم پایان دنیا در یکی از روزهای پاییز است شاید در بلند‌ترین شب سال هم‌زمان با رها شدنِ بافته‌ی موهای دخترکی که به هوای چیدن انار به باغ رفت و دیگر برنگشت
خیال کن برف ببارد هوا گرفته باشد بگویم: کمی از تو را می‌خواهم و تو تمامت را بنشانی رو‌به‌رویم بخندی و گونه‌ات چال بیفتد حالا ببین که نه تو هستی و نه باران و برف صبح است و آفتاب و نسیم سکوت است و تنهایی و من این یعنی شروع یک روز غم‌انگیز زیبا
📝 حواست بہ حالِ بهار هست؟ نہ باران می‌خواهد نہ موسيقی و شعر ذاتش انگيزه‌ی دل‌دادن است حواست به ساعتِ روی ديوار هست؟ اين روزها برای حرف‌های عاشقانہ زود هم ڪہ بجنبی باز دير می‌شود #شیما_سبحانی
‌با بعضی دوست‌داشتن‌ها می‌شود شب را زندگی كرد. چای ولرمی نوشيد، موسيقی ملایمی شنيد و با شب‌بخير عاشقانه‌ای به خواب رفت... بعضی دوست‌داشتن‌ها خودِ معجزه‌‌اند...
💫حواست به حال بهار هست؟ نه باران می خواهد نه موسیقی و شعر ذاتش انگیزه ی دل دادن است حواست به ساعت روی دیوار هست؟ این روز ها برای حرف های عاشقانه زود هم که بجنبی باز دیر می‌شود! #شیما_سبحانی 💌
💫با بعضی دوست‌ داشتن‌ ها می‌ شود شب را زندگی کرد!! چای ولرمی نوشید موسیقی ملایمی شنید و با شب‌ بخیر عاشقانه ‌ای به خواب رفت.. بعضی دوست‌ داشتن‌ ها خودِ معجزه ا‌ند!! ❤️
آه اگر زمانى بيايی كه جاى تو ديگر در جهانِ من نباشد 💞🌿💞🌿
بگو چگونه بميرمت كه اينگونه در من نفس مي كشي بگو چگونه وابسته ي بودنت نباشم كه اينگونه زندگي ام را با من قدم مي زني و خنده ات را بيخ گوشم جا مي گذاري بگو چگونه در تو حبس نباشم كه اينگونه در من جاري هستي تو بگو چگونه ترسِ از دست دادنت را نداشته باشم كه اينگونه با تو حالم خوب است 🍃🌼
اگر خودش بماند و حس دوست داشتنش برود که مزه نمی دهد. عشق یعنی.... خودش برود و دوست داشتنش بچسبد به کلِ زندگی ات. 🎈
یکی از همین روزها، می بینی کسی دارد از تو می خواند. به شکوفه های یاس تشبیهت می کند. به آواز باد و رقص شاد کاج ها. به زمزمه ی ماهی ها در دل اقیانوس آرام. حتی به تمام چیزهایی که در دنیا وجود ندارد. به خودت که می آیی، می بینی ترانه شده ای و همه ی آدم ها دارند تو را زمزمه می کنند. چرا که کسی که عاشق توست، شاعر از از آب درآمده.. 🎈
دلم خلوتي ساده مي خواهد چند خطي شعر فروغ با دو فنجان قهوه كمي سكوت و او، كه پايان هر قطعه دستش را زير چانه بزند و بگويد: باز هم بخوان 📙 🎈
محبوب من! حالا که خورشیدِ صبح‌های من از مشرق چشم‌های تو طلوع می‌کند و تو مرا نفس می‌کشی حواس‌مان باشد، عشق را مانند بذری آغشته به جان مراقب باشیم که دلش نگیرد، که خشک نشود تا رشد کند و در ما ریشه دهد آن‌وقت ما با هم سبز می‌شویم بالا می‌رویم و بی‌هراس از پایان استوار می‌مانیم 🎈
این عاشقانه برای توست آری برای تمام جانم‌ گفتن‌های بی‌انتهایت برای تمام دوستت‌‌دارم هایی که به دلم نشست این عاشقانه را برای تو می‌نویسم در گوشه‌ای دنج بنشین و به صدای قلب من گوش کن می‌شنوی اش؟ هر تپش برای توست می‌گفتی برای من بنویس و من حالا برای تو می‌نویسم: «دوستت دارم» ♥️ ❄️
حواست به حالِ بهار هست؟ نه باران می‌خواهد نه موسيقی و شعر ذاتش انگيزه‌ی دل‌دادن است حواست به ساعتِ روی ديوار هست؟ اين روزها برای حرف‌های عاشقانه زود هم كه بجنبی باز دير می‌شود ❄️
کمی طاقت بیاور ما دوباره دست‌هامان را به طلوع آغشته خواهیم کرد ما دوباره در خانه‌ی بهار ما دوباره در کوچه‌ی یاس جانی تازه خواهیم یافت 🍃🌸
حواست به حالِ بهار هست؟ نه باران می‌خواهد نه موسيقی و شعر ذاتش انگيزه‌ی دل‌دادن است حواست به ساعتِ روی ديوار هست؟ اين روزها برای حرف‌های عاشقانه زود هم كه بجنبی باز دير می‌شود.. ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌ 🌸🍃
بیا قانون "دوستت دارم" را بین خودمان وضع کنیم صبح ها تلفنت را بردار به عکسم خیره شو طوری که انگار قرار است برای همیشه نباشم "صبحت بخیر" را طوری بگو که "عزیزم" ها و "جانم" هایش آزاد شود و بریزد به رگ هایم بگذار همین اول صبح تنِ من برایت بلرزد و بترسم که مبادا روزی نباشی دو فنجان قهوه ی ساده را بگذارم روی میز و دلم بلرزد برای شنیدن یک " دوستت دارم" و تو نگاهت را بپاشی به فنجان های قهوه و نگاه بی قرار من دلم بخواهد که بگویی " دوستت دارم" و تو به جای هر بار گفتنش، صدبار با نگاهت قربان صدقه م بروی و من از فکر نداشتنت بمیرم و اسپند دود کنم بیا با همین قانون ساده کمی زندگی کنیم 🌸🍃
چهـارشنبــه حال خوب عاشقانهٔ من است کـه می دانـم فقط یـک روز... مـانـده تـا دیـدار تـــو ! 🦋
تو را بايد يواشكی خواست يواشكی بغل گرفت يواشكی برايت شعر خواند و يواشكی به ديدارت آمد تو رو نبايد به جمع آدم ها برد دوست داشتن های يواشكی، دوام شان بيش تر است اصلا، بايد تو را يواشكی خواست... 🦋
شیرین ترین قسمت هفته است نه از نحسی سه شنبه خبری ست و نه باید کلی منتظر رسیدن پنجشنبه ی شاد باشی چهارشنبه ها حال خوب عاشقانه ی من است که می دانم فقط یک روز مانده تا دیدار ... 🦋
می‌داند که جانم به جانش بند است. می‌داند بعد از او دیگر عاشق نمی‌شوم. و تنهاییم را آنقدر محکم بغل می‌گیرم تا تمام فضای خالی زندگیم پر شود. این‌ها را می‌داند. خیلی چیزهای دیگر را هم می‌داند، مثلا همین که خیلی‌وقت‌ها برایش ناز می‌آورم و قهرم واقعا قهر نیست و دلم توجهی خاص می‌خواهد. دلم فقط توجهی خاص می‌خواهد و محبتی از جنس همانی که خودم به او دادم. ولی من بلد نیستم چطور این‌ها را به او حالی کنم. دلم رفتاری از او می‌خواهد که معلوم کند دلتنگم می‌شود، دوستم دارد و روی حباب خاطره نمی‌سازم. او این‌ها را می‌داند و در عوض این من هستم که خیلی چیزها را نمی‌دانم. من نمی‌دانم که نباید گدایی عشق کنم. نباید به روی خودم بیاورم که جانم به جانش بند است. او می‌داند قرار است حواسش به دلش باشد و من نمی‌دانم کِی دلم را باخته‌م! 🦋
فصلی در راه است با اشک‌هایی که هنوز بر گونه‌ی خیابان نیفتاده خشک می‌شوند و عشق پنهانی‌ترین رازِ است 🦋
شب ها کنارم بنشین... از دنیای مردانه ات بگو... از قرارهایی که می گذاری... و از حساب و کتاب هایی که می کنی. من هم برایت چای می ریزم... و لحظه شماری می کنم... حواست پرت شود... اشتباهی نگاهم کنی ... و از دهانت بپرد... بگویی... "راستی حال تو خوب است؟" 🍂
جان بگو در كدام كوچه عاشق شده‌ای كه هوايت بوی يار می‌دهد 🦋