eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.3هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 کاش آذر این دختر ته تغاری پاییز گام هایش را کمی آهسته تر بردارد این روزها.. #مهسا_سجاد ‌‌
وابستگی یعنی، "تو" هر شب خواب را از چشمان من بگیری و هر صبح دلیل بیداری ام شوی... صبحتان زیبا🌹
دار و ندارم... همان یک "دل" بود که آن هم‌ ، ارزانی تو شد ... 🌸🍃
تمامِ کوچه‌های باران خورده‌ی شهر را یک به یک به دنبالت می‌گردم... شاید بشود این پاییز را با "تو" زمستانش کنم... کاش آذر، این دختر ته تغاری پاییز، گام‌هایش را کمی آهسته‌تر بردارد این روزها... 🎈
رَدِ پای قدم هایت را روی برف های نشسته در خیابان نظاره گر شده ام، عمیق است و گودیِ پر رنگی به جا گذاشته! به یکباره دلم میلرزد و میگیرد..‌ آخر رد پای قدم هایت هم به سمت رفتن جا برداشته است نه آمدن.. ❄️
زندگی با تمام فراز و نشیب هایش ایستگاهِ آرامشی دارد حوالیِ آغوشت! و عشق قطعاً همین حال خوبیست که من با حضور"تو" دارم. ❄️
باز کن پنجره را... هوای بیرون را نفس بکش! و باران را با عشق نظاره گر باش. بی خیالِ تمام اتفاقات خوب و بدی که افتاده... بی خیالِ تمام بد بیاری های زندگیَت فراموش کن ناسپاسی ها را، بی مهری هاو بی تفاوتی ها را... بی خیالِ آدم هایی که دنیایشان فقط درد و غصه برایت به ارمغان می آورد... باران را نفس بکش جانِ دلم و هوایی که بدون مِنَت، روح و جانت را داوطلبانه تازه خواهد کرد... باران را با عشق نفس بکش... 🌸🍃
"هوای اردیبهشت" و " نمِ باران" و دست هایی که نیست... اصلا رسالت اردیبهشت را "تو" با نبودنت زیر سوال برده ای... ♥️ 🌸🍃
♥️ "شنبه" میتواند بهترین روز خدا باشد وقتی چشم در چشم از خواب بیدار شوم و زندگی را با از نو تجربه کنم. 🌸🍃
و "دوست داشتنت" به من ثابت کرد که "شب‌ها" غمِ نداشتنِ آدم‌ها دوچندان[شاید هم صد چندان] آزار دهنده می‌شوند... 🌸🍃
♥️ بهار لابلای موهای " تو" خانه دارد و باران به یمن بودنت می بارد... نسترن ها از برق چشمان تو می رویند و آغوشت اردیبهشتی ترین بهار دنیاست... 🌸🍃
جمعه ها را باید اینگونه نوشت: نم باران کافه ی همیشگی... "دست هایت" و یک فنجان لبخندِ به ظاهر بی دلیل ♥️ 🌸🍃
و "من" این روزها... چه غریبانه، غصه ی نداشتنت را " افطار " میکنم... 🌸🍃
سومین ماهِ بهاری ات بخیر جانِ من... خرداد آمد تا بهار را برای یکماه دیگر تمدید کند. حالا نوبت ِ توست که با بودنت ثانیه های این زندگی را برایم از نو بسازی. 🌸🍃🦋
شنبه ها حس عجیبی دارد یک حس دلتنگیِ ناب و دست نخورده انگار تمام دنیا دست به دست هم میدهند تا نبودنت را به رخ تنهایی آدم بکشانند 🌸🍃🦋
تو همان سه نقطه ی آخر شعر هایم هستی،وقتی که هر شب در هجوم  بی قراری های شاعرانه ام، فریادِ سکوت ودلتنگی سر می دهی...  دقیقا درست حَدسَت زده ام!... تو همانی... همان سه نقطه ی مبهم همان سه  نقطه ی دور و دست نیافتنی ... 🦋
دنیای دخترانه ام را دوست دارم.... همان دنیایی که اصل و شالوده ی بودنش را احساس های پاک و بی آلایشی پر کرده است که بی دریغ مهر می ورزند... دنیای دخترانه ام را دوست دارم... همان دنیای عجیبی که سرگرم دوست داشتن هاست... همان که عاشق جذابیت های مردانه ایست که در قلبش همیشه به عنوان یک تکیه گاه تعریف شده است. همان دنیایی که با دور زدن های نامردانه غریب و بیگانه است. همان خوش پوشِ باوقاری که هر بار نازِ قدم برداشتنش به رخ عالم کشیده می شود. همان که پای علاقه ی قلبی اش تا آخرین نفس ایستادگی می کند. دنیای دخترانه ام را گاهی با دلخوری از زود باوری ها و سادگی های مکررم دوست دارم.... دنیایی که لجبازی و مهربانی واندکی غرور اصولِ مهمش را تشکیل می دهد. همان گاهی کم صبری ها.. گریه های شبانه و خنده های گاهی از ته دل... دنیای دخترانه ام را عاشقانه دوست دارم... 🦋
هفته ام را میکنم آغاز با یادت ولی... هر کجا هستی بدان این نیست رسم دلبری... 🦋
این آخر هفته های لعنتی گاهی به وسعت یک اقیانوس خاطره ها را، نبودن ها را، دلتنگی هارا، به رخِ تنهاییِ آدم میکشند. آدم است دیگر.... حافظه دارد... قلب دارد.... احساس دارد... 🦋
پنج شنبه پر است از عطرِ شیرینِ تو را داشتن، از همان چای شیرین اول صبحش بگیر تا خیابان گردی آخر شب هایش با صدای آهنگ های عاشقانه ای که مدام در ذهنم دوست داشتنت را یادآوری میکند و به سمت قلبم فرکانس میدهد. 🦋
دلم جاده چالوس میخواهد و دریا... تو باشی و دست هایت و عصر پنجشنبه ای بی نظیر... و یقیناً... یک منِ فَراغبالِ آرامش یافته در فاصله ی چند وجبیِ بین بازوهایت... 🦋
فرقی نمی کند آذر باشد یا مرداد... بهار باشد یا زمستان... وقتی نباشی... بی ثبات ترین انسان تاریخ ام ، که لابلای رفت و آمدو گردش فصل ها "دیوانه وار" به دنبال گمشده ی زندگی اش می گردد... 🦋
پاییز را بعد از "تو" دوست دارم و نم نمِ باران را پس از "پاییز"..... شاید تمام زندگی ام در همین خلاصه شود تو... پاییز... و باران 🍂
نامِ زنی است تنها و سردرگُم که هر روز از پشتِ پنجره‌ی دلتنگی‌اش بینِ رفت‌وآمدِ آدم‌ها آمدن کسی را انتظار می کشد ... 🍂