سفر بسیار کردم تا رسیدن را بیاموزم
زمین خوردم که روزی پرکشیدن را بیاموزم
از این شب های دوری رو به صبح روشنی دارم
که جای خوابدیدن ، خوبدیدن را بیاموزم
خدایا حکمت دلبستنم را دیر فهمیدم
مقدّر کرده بودی دلبریدن را بیاموزم
من و این روح نا آرام و این از خود رمیدن ها
مگر در خاک ، باری آرمیدن را بیاموزم
کنار آفرینش مانده ام چشمم به چشم توست
الهی رمز و راز آفریدن را بیاموزم
#میلاد_عرفان_پور
آن مست همیشه با حیا چشم تو بود
آن آینه ی رو به خدا چشم تو بود
دنیا همه شعر است به چشمم اما
شعری که تکان داد مرا چشم تو بود
#میلاد_عرفان_پور