eitaa logo
[ حدیث دل ]
6.3هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
186 فایل
ایدی تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾‾ ‾‾‾‾‾‾‾ ‾‾ چون مرا نیســـت رنگی از رویش لاجــرم شــــــــــادمانم از بویش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوهِ غم گشتم و هر لحظه کَنَم سينه ی خويش طرفه حاليست که هم کوهَم و همْ کوه کَنَم! 🍁
در غَمت، گر جان به دُشواری دهم، مَعذور دار زانکه دل تَنگ است و آسان بر نمی آيد نَفس
در وفای تو چنانم، که اگر خاک شوم آید از تربت من بوی وفاداری دل 🍁
در هر گذر که باشی، نتوان گذشتن از تو آری! چو جانی و کس، از جان گذر ندارد! 🍁
به کویت آمدیم و آرزوی ما نشد حاصل ز کویَت می‌رویم اینک، هزاران آرزو با ما 🍁
گـنج حُسن دگران را چه کنم بی رُخ تو؟ مـن برای تو خرابم، تو برای دگران... 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"در آرزوی آن که به من آشنا شوی آمیختم به هر که بود آشنای تو " 🍁
رنجیسـت فراقــت ڪه ڪمش بسیارسـت....🫰💔 🍁❥°°°°‌‌‌𝄠 🍁
بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت ... 🍁
   ‍‌‌‌‌ ‌‌‌   🍃 ‌حالِ من بر همه پیداست، چه پنهان از تو ...❤️ 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که از عاشقِ خود دیر خبر می پرسی زود باشد که بپرسی و نیابی خبرش! 🍁 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بادِ صبح منزل جانان من کجاست؟ من مُردم، از برای خدا جان من کجاست؟ 🍁 ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
من از خوبان بسی غم‌های مشکل دیده‌ام، لیکن غم هجران بود مشکل‌ترینِ جمله مشکل‌ها...!! 🍁
اگرچه دل به نادانی به او دادم به آسانی ندارم ز آن پشیمانی که با او مهر پیوستم ...! آنکه در زلف پریشانش دل ما جمع بود جمع ما را، همچو زلف خود، پریشان کرد و رفت خاطرم نگذاشت یک ساعت که بدمهری کنم گرچه دانستم که پاک از خاطرم بگذاشتی ...! 🍁
"تسڪین نیابد، جانِ من صد بار اڪَر بینم تـــــــو را...!" 🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالی ست شب چنین روز چنان آه چہ مشڪل حالی ست 🍁
هر کس که میِ عشق به جامش کردند از دردی درد،  تلخ‌کامش کردند گویا همه غم‌های جهان در یک جا جمع آمده بود، عشق نامش کردند 🍁
. چه حُسنست این؟ ڪه از یڪ دیدنت دیوانه گردیدم.. 🍁
ﺗﺮﮎ ﯾﺎﺭﯼ ڪﺮﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﯾﺎﺭﻡ ﺗﻮ ﺭا ﺩﺷﻤﻦ ﺟﺎﻧﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ‌ﺗﺮ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ را 🍁
گفتی: بگو که: در چه خیالی و حال چیست؟ ما را خیال تست، ترا در خیال چیست؟ 🍁
لاله زاری می شود عالم اگر بیرون دهیم داغهایی ڪز تو پنهان در جگر داریم ما تو ڪه از صورت حال دل ما بی‌خبری غم دل با تــو نگویم ڪه ندانی دردم ز ، مرا خود همیشه «دردی» بود آمد و آن را هزار چندان ڪرد 🍁
بی تـو هرروز مرا ماهی و هرشب سالی ست شب چُنین روز چُنان آه چه مشڪل حالی ست 🍁
حال خود گفتی: بگو ، بسیار و اندک هرچه هست را بگویم ، یا را ؟ 🍁
چند پنهان کنم افسانه‌ى هجران از تو؟ حال من بر همه پيداست، چه پنهان از تو؟ 🍁