هوای قافیه هایم دوباره طوفانی است
دوباره شب شبِ دلتنگی و پریشانی است
اجاق خانه ما روشن و تن ما گرم
فضای خانه ولی ساکت و زمستانی است
نشسته ای به تماشای آسمان خودت
ببند پنجره ای را که رو به ویرانی است
چقدر فاصله بین من و تو افتاده
سکوت بین من و تو چقدر طولانی است
چه کرده ای به دل آشنای من با عشق
که فصل فصل کتاب دلم پشیمانی است
اگر که عشق نباشد درون سینه من
چه فرق بین من و صخره های مرجانی است
بیا بگیر وجود کلافه من را
ببین که در تن من این پرنده زندانی است
به چشمهای قشنگت قسم گرفته دلم
شبیه عصر همان جمعه ای که بارانی است
#محمودرضا_عزتی
#حدیث_دل ❄️
یادها ،
گُل خشکی ست
که رنگی برای عوض کردن ندارد
و عطرش ،
اتفاقی ست
که فقط برای یک نفر می افتد !
#کوروش_مهرگان
#حدیث_دل ❄️
بوی باران
روز جمعه،،
دل خون
چه کنم با دل لیلا من مجنون
#محسن_داداشی
#حدیث_دل ❄️
دوست داشتنت را در فنجان همیشگی ریختهام!
انتظار به ساعتش نگاه میکند.
ساعتها گذشت.
دوست داشتنت سرد شد و از دهان افتاد!
هنوز هم برنمیگردی؟
#مهران_رمضانیان
#حدیث_دل ❄️
تاریخ
هیچ جنگی را فراموش نمیکند!
من هم چشمهای تو را...
#مهران_رمضانیان
#حدیث_دل ❄️
«تــو» مرا صدا بزن سبز می شوم
بهار می شوم... حتی اگر زمستان باشد!
#علیرضا_فرد
#حدیث_دل ❄️