🔶 از بوسیدن کلّۀ من هم بهتر است!
🔹استاد حسن رمضانی:
شخصی ايشان را در حرم حضرت رضا (علیه السلام) می بیند و بر اثر عشق و ارادت و علاقه ای که به ايشان داشته، خواست دست علاّمه را ببوسد. ايشان با صداقت تمام و ارادت کامل می فرمايد: «شما اگر خم بشويد و صحن مطهّر حضرت رضا را ببوسید، از بوسیدن کلّۀ من هم بهتر است».
ايشان حتی از «سر» مبارکشان تعبیر به «سر» هم نکردند و از باب بی اعتنايی به خود، از سرشان به «کلّه» تعبیر کرده و فرمودند: «اگر خم بشويد و صحن مطهّر حضرت رضا را ببوسید از بوسیدن
کلّۀ من هم بهتر است».
خیلی عشق و معرفت می خواهد که شخص اينگونه به قضیه نگاه کرده و اينگونه اظهار نظر کند و بگويد بوسیدن صحن مطهر حضرت امام رضا به خاطر انتساب به حضرت از بوسیدن سر من افضل است!
(عرفان علامه طباطبائی، ص۲۶۶)
#علامه_طباطبائی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 ملاصدرا به گردن حوزه ها حق دارد!
🔹استاد حسن رمضانی:
آیت الله بهاء الدینی (ره) در جلسه ای که در خدمتشان بودیم فرمودند: «آقا! آخوند ملاصدرا خیلی به گردن حوزه ها حق دارد! شما این شرح اصول کافی ایشان را ببینید این آقایانی که ان قلت و قلت دارند بیایند عوض این حرف ها و این قدر ناشناسی ها یک سطر مثل آنچه آخوند نوشته است بیاورند. مثل جناب آخوند در شرح روایات حرف بزنند و مشکل گشا باشند، این مرد این کار را کرده است شما چه کرده اید که این قدر از دین و از قرآن و اهل بیت دم می زنید؟».
خود آیت الله بهاء الدینی از نوادگان دختری جناب صدرالمتألهین رضوان الله علیه بودند. با اینکه می فرمودند من ذوق فلسفی ندارم، یک روز در درس جناب آقای شاه آبادی شرکت کردم سرم درد گرفت و دیگر به درس ایشان نرفتم، اما مع ذلک نسبت به آخوند این دیدگاه را داشت و برای آخوند جایگاه ویژهای قائل بود.
(حدیث سهر، ص۱۵۶)
#ملاصدرا
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 رأس الحکمـة مخافـة اللّه
🔹استاد حسن رمضانی:
روزی خدمت آیت الله ذبیح الله قوچانی بودیم. ایشان فرمودند: «آقـا! گاهـی می بینیم شـخص با ده دلیـل و برهـان خدایـی را اثبـات می کنـد کـه ذره ای از او پـروا نـدارد و حـلال و حرام او را مراعـات نمی نمایـد. مثـلا برهـان حرکـت، برهـان نظـم، برهـان امـکان، برهان صدیقیـن و ... این هـا براهینـی هسـتند کـه حکمـا یـا متکلمـان به وسـیلۀ آن هـا خدا را اثبـات می کنـند، ولـی متأسـفانه دیـده می شـود برخـی به رغـم آنکـه ایـن براهین را خیلـی خـوب تقریـر و با آب و تـاب فراوانـی بیـان می نماینـد؛ ذره ای در دل آن ها اثر نمی کنـد و لـذا از خداونـد حریـم نمی گیرنـد و تقـوای لازم را ندارنـد؛ درصورتی کـه «رأس الحکمـة مخافـة اللّه»؛ یعنـی: اسـاس و رأس حکمـت و معرفـت، خوف از خدا و پـروای از محرمـات الهـی اسـت. ایـن چـه حکمتـی اسـت کـه آقـا را از محرمات الهـی بـاز نمـی دارد؟! و ایـن آقا چـه حکیمی اسـت که تقوا نـدارد و از گناهـان پرهیز نمی کنـد؟».
(حدیث سهر، ص۳۸۳)
#آیت_الله_ذبیح_الله_قوچانی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 اعجوبه ای به نام امام خمینی (ره)
🔹استاد حسن رمضانی:
امـام خمینـی بـر اسـاس مذاق عرفانی خودشـان تفسـیر سـوره حمـد را در صدا و سـیما شـروع کـرده بودنـد. ایـن تفسـیر پنـج جلسـه ادامه یافت و بسـیار دلنشـین بـود اما افسـوس که این تفسـیر تعطیل شـد و ادامـه نیافت.
علـت تعطیلـی ایـن درس هـم، چیـزی و کسـی نبـود، جـز شـخص میرزا جواد آقـا تهرانـی و احترامـی کـه حضـرت امـام برای ایشـان قائـل بودند. یکـی از دوسـتان من که از مسـئولان یکـی از شـعبه های کمیته مشـهد بود، از قـول مرحوم آقای واعظ طبسـی که رئیـس کمیته مرکـزی بود برای بنـده نقل کرد کـه میرزا جواد آقای تهرانی به مـن زنگ زدند و پشـت تلفـن بـه من فرمودند: شـما بـه عنـوان نمایندۀ حضرت امـام از قـول من مطلبی را بـه عـرض ایشـان برسـانید؛ و آن اینکـه شـما الآن بـه عنـوان رهبر جمهوری اسـلامی و فقیـه و مجتهـدی کـه قـدرت و حکومـت را بـه دسـت گرفته اسـت مطرح هسـتید، لذا سـعی نداشـته باشـید از این پایـگاه، حرف های عارفـان را به نام تفسـیر ترویـج کنید، این کار زیبنده شـما و مناسـب شـأن شـما نیسـت، شـأن شـما اجل از این حرف هاسـت.
آقـای واعـظ طبسـی تلفنـی بـه جنـاب میرزا جواد آقـای تهرانـی گفته بودنـد: من
تربیت شـده دسـت شـما و شـاگرد شـما هسـتم، اما اگر عرفان و فلسـفه، اعجوبه ای مثـل امـام را تحویـل می دهد، مـن حاضـرم از همه آنچه از شـما و دیگران در مشـهد بـر اسـاس مکتب تفکیـک علیه فلسـفه و عرفـان شـنیده ام، برگردم!
(حدیث سهر، ص۳۸۶)
#امام_خمینی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 شجرۀ طوبای شیخ الرئیس
🔹استاد حسن رمضانی:
در نزاعی که ملاصدرا با ابن سینا در بحث «مساوقت وحدت با وجود» دارد، ابن سینا این مساوقت را قبول ندارد اما ملاصدرا به استدلال ابن سینا اشکال می کند.
بنده وقتی اشکالات صدرا به ابن سینا را مشاهده کردم، در درسی که در منزل برقرار بود به رفقا عرض کردم: جناب صدرا ناظر به وحدت عامه است و جناب ابن سینا ناظر به وحدت خاصه است که در برابر کثرت است. وحدت عامه است که مشتمل بر کثرت است نه وحدت خاصه، لذا حق با جناب ابن سینا است، چون اگر مراد از واحد، وحدت خاصه در برابر کثرت باشد، قطعا فرمایش ابن سینا صحیح است. بلی! اگر مراد از واحد، واحد به وحدت عامه باشد، حق با جناب صدرا است. بنابراین نزاع حقیقی نیست.
خلاصه بنده این دفاع را از جناب شیخ کردم و رفقا از منزل خارج شدند. بنده خسته بودم و همانجا روی پتوی کنار اتاق خوابم برد. در عالم رویا دیدم که به زیارت درختی رفتیم که خیلی رفیع و تنومند بود. داشتم عظمت و رفعت این درخت را برانداز می کردم که شخصی در کنار من گفت: هزار و اندی سال است که این درخت غرس شده، و در عین حال ببینید هنوز زنده است. من جلو رفته و به تنه درخت دست زدم، احساس کردم زنده است و خشک نیست. گفتم: عجیب است که این درخت بزرگ با این قدمت طولانی هنوز زنده است! آن شخص به من گفت: بله! این درخت، شیخ الرئیس است! گفتم: عجب! این شیخ الرئیس است؟! گفت: بله! این شجره طوبای شیخ الرئیس است. سپس بنده درخت را بغل کردم و شروع کردم به بوسیدن که از خواب بیدار شدم!
(حدیث سهر، ص۱۳۸)
#ابن_سینا
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 زیارت انسان کامل
🔹استاد حسن رمضانی:
حضرت اسـتاد حسن زاده آملی از همان سـنین کودکـی مـورد توجـه ویـژه حضـرت امام رضـا (علیه السلام) بـوده و عنایـات ویژه ای از ایشـان دریافـت کرده انـد. دربـاره زیـارت و تشـرف ظاهری، ایشـان خود را هم سـنخ انسـان کامـل نمی دیدند؛ ایـن مسـئله را بـه معنـای واقعـی کلمـه درک کرده بودند کـه مـا کجا و انسـان کامـل کجـا! لـذا نمی توانستند در ظاهـر امـر، بـه حـرم مطهـر امـام رضا مشـرف شـوند. البتـه ایـن قضیـه شـخصی و مربوط به شـخص خودشـان اسـت، نه اینکـه بخواهنـد بـه دیگـران چنیـن توصیـه ای بفرماینـد. بعضـی حالات، شـخصی و مـوردی اسـت. مثـل اینکـه عارفـی هیـچگاه بـر دیـوار و ماننـد آن تکیـه نمی کـرد، برخـی از عارفـان، لبـاس نـو نمی پوشـیدند، برخی از نوجوانـی تا آخر عمر، شـب ها نخوابیدنـد؛ ایـن حـالات را بایـد از طـرف آن عـارف بـه عنـوان یک قضیه شـخصی و حـال ویـژه آن شـخص درک کـرد نـه اینکه سـریع اشـکال کـرد. علامه حسـن زاده آملـی خـود را لایـق محضـر انسـان کامـل نمی دیدند کـه وارد صحـن و حرم شـوند و لـذا از دور، عـرض سـلام و ارادت می کردند و حـظ و بهـرۀ خـود را می بردند.
(حدیث سهر، ص۳۱۰)
#علامه_حسن_زاده
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 خذلان الهى
🔹استاد حسن رمضانی:
آقــای بهاءالدینــی می فرمودنــد: ضربــه از جانــب خداونــد، خــذلان اســت نــه محرومیـت از امـور مـادی، چـرا کـه امـور مـادی جـزء جدایی ناپذیـر زندگـی اسـت و همــه اشــیاء از آن بهــره دارنــد اما خــذلان؛ یعنــی بی بهره بــودن از معــارف و حقایــق.
(حدیث سهر، ص٣٤٤)
#آیت_الله_بهاء_الدینی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
📚 جهت خرید کتاب #حدیث_سهر و #عرفان_علامه_طباطبائی به آیدی @ehsann110 پیام دهید.
📬 ارسال به سراسر کشور همراه با ارسال رایگان برای مشتریان شهر مقدس قم
حدیث سهر: ۱۵۰ هزار تومان
عرفان علامه طباطبائی: ۸۰ هزار تومان
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 دو شخصیت شاخص
🔹استاد حسن رمضانی:
بـه یـاد دارم اوایـل پیـروزی انقـلاب که امـام خمینـی از تهـران به قـم آمدند و بـرای بـار دوم هنـوز بـه تهـران منتقـل نشـده بودنـد، در آن ملاقاتـی که حـوزه علمیـه مشـهد با امام داشـت، دو شـخصیت بزرگ و شـاخص حوزه علمیه مشهد یعنی حضرت آیت الله مروارید و آیت ّ اللـه میرزا جوادآقـای تهرانـی، حوزه مشهد را همراهی می کردنـد. حضرت امام عنایـت ویـژه ای بـه ایـن دو بزرگوار داشـتند، سـه صندلی در جایـگاه گذاشـته بودند، یکـی بـرای حضـرت امـام و دو تا بـرای ایـن دو بزرگوار.
در آن جلسـه حضـرت امـام وقتـی می خواسـتند سـخنرانی کننـد، بلند شـدند و ایسـتادند. آقـای مروارید نشسـته بودند، اما جنـاب میرزاجوادآقای تهرانی بلند شـده و ایسـتاده بودنـد و تکیـه بـر عصـا و بـا آن قـد خمیـده، سرشـان را بـا حالتـی خـاص بـالا گرفتـه بودنـد و بـه قد و قامـت امـام می نگریسـتند و یکسـره اشـک می ریختند.
دو سـه بار امـام بـه ایشـان فرمودنـد: بفرماییـد بنشـینید. امـا ایشـان اصـلا متوجه نشـدند و همینطـور محـو امـام بودنـد و اشـک می ریختنـد. امـام کـه متوجـه حـال ایشـان شـدند، فوری دستشـان را روی شانه ایشـان گذاشتند و ایشـان را روی صندلی نشـاندند. در آن جلسـه و دیـدار، عنایتـی کـه جنـاب امام نسـبت بـه ایـن دو بزرگوار داشـتند، نشـانگر ایـن بـود که چقـدر بـرای ایـن دو شـخصیت احتـرام قائل اند.
(حدیث سهر، ص۳۸۶)
#آیت_الله_مروارید
#آیت_الله_میرزا_جواد_آقا_تهرانی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 گوشمالی حاج ملاهادی سبزواری
🔹استاد حسن رمضانی:
اسـتاد حسـن زاده می فرمودنـد: موقعـی کـه مـا شـرح منظومـه را تدریـس می کردیـم، گه گاهـی سربه سـر مرحـوم حاج ملاهادی سـبزواری می گذاشـتیم و از نظـر شـعر و نظـم بـه ایشـان اشـکال می کردیـم کـه اینطـوری اگـر باشـد بهتـر اسـت و این گونه خوب نیسـت. مثلا وزن شـعر درسـت نیسـت، سـکت دارد و ابیات و اشـعار ایشـان را اصـلاح میکردیـم. دلمـان هـم خـوش بـود کـه داریـم بـا جناب حاجـی کشـتی می گیریـم.
تـا اینکـه شـبی ایشـان بـه خـواب مـا آمـد و معلـوم بـود از دسـت مـا ناراحـت اسـت. ایشـان گـوش مـن را کشـید و کشـید، اسـتاد حسـن زاده دستشـان را بردنـد سـمت گوششـان و فرمودند: آقا کشـید، کشـید. آنقدر شـدید و بد کشـید که گوشـم بـه درد آمـد و مـن از شـدت درد از خـواب بیـدار شـدم. وقتـی بیدار شـدم هنـوز هم گوشـم درد می کـرد! (معلـوم بـود کـه خیلی رابطـه نزدیک بـوده و خـواب واقعی بوده اسـت) بعـد از ایـن واقعـه با خـود گفتم با ایشـان نمی شـود شـوخی کرد؛ لـذا از نقد و ایـراد ابیات ایشـان دسـت برداشـتم!
(حدیث سهر، ص۳۲۰)
#علامه_حسن_زاده
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
قسمت اوّل
🔹استاد حسن رمضانی:
در تابستان سال ۱۳۶۷ که امام هنوز در قید حیات بودند، من برای تبلیغ و همچنین گذراندن تعطیلات تابستانی همراه با خانواده به زیرآبِ سواد کوهِ مازندران رفته بودم. یک روز بعد از ناهار و به هنگام مطالعه خوابم برد. در عالم رویا دیدم من به قم، منزل استاد حسن زاده آمده ام. وارد هال که شدم، برخلاف همیشه که درِ اتاق استاد پرده نداشت، این دفعه پرده داشت. من با خود گفتم: با وجود این پرده، خوب نیست سرزده وارد اتاق شوم. همینطور که حالت انتظار داشتم، بادی وزید و پرده کنار رفت، دیدم استاد حسن زاده رو به آسمان و پشت به زمین، طاقباز خوابیده اید. من که این حالت را از ایشان دیدم، با خود گفتم: بَه بَه! عجب حالت خوشی! حالت تلقی وحی! این طور بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) وحی نازل می شده است؛ یعنی: رو به آسمانِ ملکوت و پشت به زمینِ مُلک.
بعد، هم سرفه ای کرده و یاالله گفتم تا وارد اتاق شوم، ایشان از درون اتاق ندایی سر دادند و فرمودند: شمایید حسین؟! گفتم: نه! من حسن هستم. فرمودند: آقا! شمایید! بفرمایید! من پس از این سخن وارد اتاق شدم، دیدم ایشان از آن حالت درآمده و نشسته اند. تا چشمشان به من افتاد، با انگشت سبابه به من اشاره کرده و فرمودند: آقا! بشارتی دارم برای شما! گفتم: بفرمایید! ایشان فقط و فقط این آیه را خواندند: «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ»؛ سپس دستشان را در جیبشان کردند و از داخل جیب، کارتی شبیه این کارت های عروسی را به من دادند و بعد، از اتاق خارج شدند. من کارت را که باز کردم، دیدم ...
🔶 يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ
قسمت دوم
... دیدم عکس سیدی کهنسال در سمت راست است و عکس سیدی جوان و یا میانسال در سمت چپ نقش بسته است و این کارت، با این کیفیت، بر این امر دلالت می کرد که این دو سید با هم پیوند کرده اند.
فضای اتاق خیلی روشن نبود تا ببینم این سید پیر و آن جوان چه کسانی هستند. همین طور که به این تصاویر نگاه می کردم و متوجه نمی شدم که آن ها که هستند، دیدم دور تا دور این تصاویر، آیاتی از قرآن و همچنین روایاتی را به صورت ریز نوشته اند و این آیه ای هم که جناب استاد آن را تلاوت کردند، مدام در ذهن و گوشم خطور می کرد و خودش را این گونه نشان می داد.
از خواب که بیدار شدم، فهمیدم این خواب، یک خواب معمولی و متعارف نیست و می خواهد چیزی را به من بگوید، ولی من آن را نمی فهمم. هرچه هم که فکر کردم چیزی را متوجه نشدم. فصل تابستان تمام شد و برگشتیم قم. فروردین و اردیبهشهت ۶۸ گذشت و خرداد ماه فرارسید و سپس ارتحال امام خمینی پیش آمد. روز ۱۴ خرداد بود که من پشت به دیوار، غمزده و با چشمانی اشک آلود نشسته بودم و منتظر بودم ببینم که مجلس خبرگان چه شخصی را به عنوان رهبری انقلاب انتخاب می کند. تا نام آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبری اعلام کردند، بدون مقدمه و فکر کردن، کأنّه من را برداشتند و پرتاب کردند به تابستان ۱۳۶۷، و گویا که من آن خواب را هم اکنون دارم مشاهده می کنم. و آن گاه بود که فهمیدم آن پیرمرد سید، حاج آقا روح الله است، آن سید میانسال هم جناب سید علی آقای خامنه ای است! و این دو با هم این گونه پیوند کرده اند و «وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ». خداوند با ولایت سید علی آقا، نور خودش را بر ما تمام کرده است. لذا بلند شده و اشک هایم را پاک کردم و دلم شاد شد. و با خود گفتم: الحمدلله رب العالمین! ما از این بحران به راحتی عبور می کنیم.
(حدیث سهر، ص۴۶۱)
#آیت_الله_خامنه_ای
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 عرفان، تیغ دو لبه!
🔹استاد حسن رمضانی:
[در دیداری که چند سال پیش با آیت الله سیستانی حفظه الله داشتیم]، ایشان فرمودند: عرفان، تیغ دو لبه است، یعنی: اگر این علم در مسیر اصلی خود قرار بگیرد آثار و برکات فوق العادهای را به ارمغان میآورد ولی اگر خدای نکرده از مسیر اصلی منحرف شود و در اختیار افرادی قرار بگیرد که آن را وسیلهای برای دست اندازی به مناصب دنیوی قراردهند، موجب خسارتهای فراوان و جبران ناپذیری خواهد شد.
سپس گفتند: شما که در قم متصدی تدریس عرفان هستید، به شاگردانتان (به خودتان نمیگویم) توصیه کنید عرفان را با اهتمام به شریعت دنبال کنند و این دو را با هم داشته باشند.
البته فرمایش ایشان حتما با توجه به عملکرد سوء بعضی از مدعیان عرفان بود و گرنه روشن است که عرفان اصیل، با شریعت کاملا گره خورده است. اصلاً عرفان اصیل اسلامی غیر از شریعت چیزی نیست. ولی چون برای برخی ازافراد شبهههایی به وجود آمده، لازم بود چنین توصیهای را هم بفرمایند.
(حدیث سهر، ص۴۸۲)
#آیت_الله_سیستانی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 من آن ها را به عظمت میشناسم
🔹استاد حسن رمضانی:
کسی از آیت الله شبیری زنجانی پرسیده بود: نظر شما نسبت به وحدت وجود چیست؟ آیا همانطوری است که برخی از آقایان میگویند مستلزم شرک و کفر و حلول و اتحاد است؟ ایشان کاملاً صاف فرموده بود: بعید میدانم آقایانی که قائل به وحدت وجود هستند این جور دیدی داشته باشند و بگویند که خداوند در اشیاء حلول کرده، یا با اشیاء یکی شده است، این طوری نیست؛ چون در بین آن ها افرادی هستند که من آن ها را به عظمت میشناسم و این اتهامها به آن ها نمیچسبد؛ لذا ما که در این زمینه تخصص لازم را نداریم نباید «نفیا یا اثباتا» وارد بشویم!
(حدیث سهر، ص۴۸۵)
#آیت_الله_شبیری_زنجانی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 نزاع های بی فایده!
🔹استاد حسن رمضانی:
روزی در محضـر حضـرت اسـتاد علامـه حسـن زاده آملـی (ره) قسـمتی از فرمایـش امام خمینی (قدس سره) را درباره [علم] اصول خواندم. ایشـان خیلی خوششـان آمـد. گفتند:ایشـان ایـن مطالـب را در کجا گفته انـد؟ گفتم: در کتـاب چهل حدیث.
ایشـان فـورا قلـم برداشـتند و آدرس فرمایش امـام خمینی را یادداشـت کردند.
و اما عبارت حضرت امام از این قرار است:
«ایـن مفاهیـم عرضیـه و معانـی حرفیـه و نزاع هـای بی فایـده، کـه بسـیاری از آن بـه دیـن خـدا ارتباطـی نـدارد و از علوم هم حسـاب نمی شـود که اسـمش را بگذاری ثمـره علمیـه دارد، اینقـدر ابتهـاج و تکبـر ندارد. خدا شـاهد اسـت و کفی به شـهیدا کـه علـم اگر نتیجـه اش این ها باشـد و تـو را هدایت نکند و مفاسـد اخلاقـی و عملی را از تـو دور نکنـد، پسـت ترین شـغل ها از آن بهتر اسـت».
(حدیث سهر، ص۴۸۸)
#امام_خمینی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 این که خبر بدی نیست!
🔹استاد حسن رمضانی:
یکی از خاطـرات بسـیار زیبـا و دلنشـین مرحـوم مهندسـی را کـه خـود ایشـان بـرای مـن نقـل کردنـد و شـاید هـم بـرای دیگـران نقـل کـرده باشـند، نقـل میکنـم.ایشـان زمانـی فرمودنـد: یـک پیکان داشـتم، مدلـش را هم گفـت که از خاطـرم رفته اسـت. پسـر بـزرگ مـن احمـد، ایـن را برداشـت و رفـت تهـران و برگشـت و بـه مـن گفـت: بابـا یـک خبر بد! گفتم: چیسـت؟ گفت: ماشـین را به سـرقت بردنـد! آن را در مکانـی پـارک کـرده بـودم، برگشـتم و دیدم نیسـت! این طـرف و آن طرف هـم تحقیق کـردم، بالأخـره تحقیقـات بـه جایی نرسـید.
ایشـان فرمودنـد: به پسـرم گفتـم طـوری می گویی خبر بـد که آدم گمـان می کند دروغـی گفتـه شـده، غیبتـی شـده، نمـاز صبحـت قضـا شـده، چشـمت بـه نامحرم افتـاده اسـت، اینکـه تـو میگویـی باباجـان خبر بدی نیسـت. یـک مشـت آهن پاره در دسـت مـا بـود و بـا دراختیارداشـتن آن، چقـدر دردسـر داشـتیم؛ غصـه بنزیـن، لاسـتیک، غصـه روغـن و تعمیـر آن. خـوب حالا کـه در اختیـار دیگری قـرار گرفته، تمـام ایـن نگرانی هـا را بـا خودش بـه او منتقـل کرده اسـت. اینکه خبر بدی نیسـت!
(حدیث سهر، ص ۵۰۹)
#استاد_مهندسی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 الامام لا نظیر له!
🔹استاد حسن رمضانی:
مرحوم آیت الله میرزا هاشم آملی بـه مناسـبتی اسـم آیت اللـه شـاه آبادی را آوردنـد و گفتنـد: آقـای شـاه آبادی در سـر منبـر صریحـا از رضاشـاه بـه رضـای گاوچـران تعبیـر می کـرد. مـن بـه ایشـان عـرض کـردم: پـس بگـو کـه امـام زیـر نظر چنین شـخصیتی تربیت شـده بـود که به شـاه خیلـی بی پیرایه می گفـت: محمدرضـا!
ایشـان گفتنـد: نـه نـه! اشـتباه نکنیـد، آقـای شـاه آبادی در مسـائل سیاسـی و اجتماعـی تحـت تأثیـر امـام، آن روحیـه را پیدا کـرده بود، نـه این که امام تحـت تأثیر آقـای شـاه آبادی بـود. الامـام لا نظیـر لـه، امـام نظیـر نداشـت!
(حدیث سهر، ص ۴۲۰)
#امام_خمینی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 او به معنی واقعی کلمه روحانی است
🔹استاد حسن رمضانی:
یادم هست یک شب شهید صیاد شیرازی آمدند خدمت آقا. ما با جناب شهید صیاد شیرازی در جبهه، قرارگاه حمزه سید الشهدا (علیه السلام) از نزدیک آشنا شدیم. ایشان به من گفت: شما با آقای بهاء الدینی ارتباط دارید، گفتم : آری من از شاگردان ایشان هستم. ایشان هم گفت: ما هم خدمت ایشان می رسیم و گه گاهی می آییم قم، خدمت ایشان.
باری! شبی را خدمت آیت الله بهاءالدینی بودیم که شهید صیاد شیرازی هم آن شب خدمت ایشان رسیده بود. بعد از نماز مغرب و عشا من با آقا خداحافظی کردم، ایشان فرمودند: شما هم می توانید باشید. گفتم: می ترسم مزاحم باشم. چون آقای صیاد آمده اند و شاید بخواهند با شما خصوصی صحبت کنند. فرمودند: نه ! آقای سرهنگ از خود است و شما هم از خودید. بعد فرمودند : جناب سرهنگ گرچه در کسوت روحانیت نیست اما به معنی واقعی کلمه روحانی است. ایشان را نباید فقط یک سرهنگ دانست. بعد به اندرونی رفتیم و تا پاسی از شب در خدمتشان بودیم . شبی خاطره انگیز بود و مطالبی رد و بدل شد.
(حدیث سهر، ص ۳۴۹)
#شهید_صیاد_شیرازی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 عکس جبهه!
🔹استاد حسن رمضانی:
عکسی از آقایی در جبهه هست که شبیه علامه حسن زاده است و مربوط به ایشان نیست. روزی بعد از درس اسفاری که خدمت عزیزان داشتیم، بعضی دوستان این عکس را آوردند و گفتند: عجب! حضرت استاد حسن زاده جبهه هم رفته اند. عکس را نشان دادند. من نگاه کردم و گفتم: نخیر این عکس حضرت استاد نیست. گفتند: چرا هست، چون زیرش نوشته علامه حسن زاده آملی در جبهه شلمچه. گفتم اشتباه نوشتند. من خبر دارم حضرت استاد حسن زاده جبهه نرفته اند.
اصرار کردند که شما خودتان بروید از حاج آقا بپرسید، ببینید واقعیت دارد یا نه. گفتم من می دانم که واقعیّت ندارد، ولی برای اطمینان خاطر شما این کار را می کنم؛ لذا آن عکس را گرفتم و همان روز بعد از درس، خدمت حضرت استاد رسیدیم و پیش از شروع درس، رو کردم به حضرت استاد و گفتم می خواهم امروز قبل از درس شما را ناراحت کنم. ایشان با مطایبه فرمودند: مگر من چه گناهی کرده ام که می خواهید مرا ناراحت کنید؟گفتم: گناهی کرده اید یا نکرده اید من می خواهم شما را ناراحت کنم و سپس عکس را نشانشان دادم. ایشان تا چشمشان به عکس افتاد گفتند: آقا! إه ! إه ! این چیه ؟! این کیه؟! گفتم من هم همین را می گویم که این چیه که زیرش نوشته است. آقایان اشتباه کرده اند، و یک تشابه صوری که بین شما و صاحب این عکس است، ایجاب کرده که گمان کنند صاحب این عکس شمایید.
گفتند ببینید این آدرسش کجاست و چه کسی این کار را کرده است، و فورا این را تکذیب کنید!
(حدیث سهر، ص ۳۲۷)
#علامه_حسن_زاده
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 کونوا لنا زینا ...
#کلیپ
https://eitaa.com/Arefane عارفانه
🔶 خانم فداکار بنده
🔹استاد حسن رمضانی:
اسـتاد حسـن زاده آملـی مـی فرمـود: یکـی از خاطراتی که مـن را آزار مـی دهد و هـر وقـت یـادم می افتـد متأثـر میشـوم ایـن اسـت کـه اوایلی کـه قم آمـده بـودم، نه خانـه ای داشـتم نـه سـرپناهی، مجبور شـدم خانـم و بچه هـا را آمل بگـذارم و خودم در قـم حجـره ای بگیـرم و در حجـره به سـر ببـرم. لـذا در مدرسـه حجتیـه حجـره را گرفتـم و ماهـی یکبـار می رفتـم آمـل، لذا ایـن بچه ها خیلی دچـار فراق پـدر بودند و زحمـت آن هـا را مـادر بـه عهـده گرفته بـود. یک بار کـه رفته بـودم آمل تا بـه بچه ها و خانـم سـر بزنـم، پـس از گذشـت مدتی آماده شـده بـودم که بـه قم برگردم، سـاک را دسـتم گرفتـه بـودم و داشـتم از حیـاط خـارج می شـدم، فرزنـدم علی کـه آن زمان کوچـک بـود و می دانسـت مـن اگـر برگـردم قم، بـاز تا یـک ماه مـن را نمیبینـد، مرا صـدا زد و گفـت: بابـا! بابـا! من هـم برگشـته و گفتم جان بابـا! آنگاه علی بـه من نگاه کـرد و سـرش را بـرد عقـب و محکـم زد بـه نرده آهنـی ایوان منزل و سـرش شکسـت و خـون جـاری شـد. مشـخص شـد بچـه ایـن کار را کـرده تـا مـن بـه قـم برنگـردم.
مشـکلات ایـن بچه هـا و زحمات آنهـا را در نبـود پدر، چه کسـی بر عهـده گرفت؟ خانـم فـداکار بنـده که هـم پدر بـود بـرای آن ها و هـم مادر.
حضـرت اسـتاد اینگونـه از زحمـات و تحمل خانمشـان قدرشناسـی و قدردانی می کردنـد.
(حدیث سهر، ص ۳۱۶)
#علامه_حسن_زاده
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 مسلک عرفانی علامه
🔹استاد حسن رمضانی:
مرحوم علاّمه کتب رسمی علم عرفان عملی مانند منازل السائرین را همانند شرح فصوص و مصباح الانس تدریس نفرمود اما بنا به نقل برخی از شاگردانشان يك دوره تمام از سير و سلوك را بيان كردند كه بر نهج و سبك «رساله سیر و سلوک بحر العلوم» بود. و همچنین رساله «الولایه» ایشان از کتب بسیار ارزشمند در این زمینه محسوب میشود.
مرحوم علاّمه، در مقام عمل و رفتار، شاگردان برجستهای را تربیت نمود.
با توجه به آثاری که از علاّمه به ما رسیده است میتوانیم بگوییم عرفان حضرت علاّمه، در عبودیت، دینداری، پیروی از شریعت و بر طرف کردن حجابها به خصوص حجاب نفس خلاصه میشود و شیوه ایشان، همانند اساتید خود، معرفت نفس بود.
(حدیث سهر، ص ۲۳۵)
#علامه_طباطبائی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
🔶 هـرگـز حـق آن بزرگوار ادا نـمـى شـود!
🔹استاد حسن رمضانی:
[مرحوم سید علی آقای قاضی (ره)] در وصیت نامه خویش فرموده اند: در مـسـتـحبات تعزيه دارى و زيارت حضرت سيدالشهداء مسامحه ننماييد و روضه هفتگى ولو دو سه نفر باشد، اسباب گشايش امور است و اگر از اول عـمـر تـا آخرش در خدمات آن بزرگوار از تعزيت و زيارت و غيرهما به جا بياوريد، هـرگـز حـق آن بـزرگـوار ادا نـمـى شـود و اگـر هـفـتـگـى مـمـكـن نـشـد، دهـه اول محرم ترك نشود.
(حدیث سهر، ص ۱۸۲)
#علامه_سید_علی_قاضی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar
May 11
🔶 این پرونده روال طبیعی ندارد!
🔹استاد حسن رمضانی:
پیش از آنکه برای نخستین بار به پیاده روی اربعین مشرف شوم، پس از آنکه آخرین نماز صبح را در ایران خواندم، پیشانی را بر مهر نهاده و سجده شکر به جا آوردم و در همان حال به خواب رفتم. در عالم رویا دیدم که قیامت برپاشده و زمان حسابرسی اعمال است. نوار نقاله ای را دیدم که پرونده های اعمال را منتقل می کرد. در آن هنگام مشاهده کردم که فردی پرونده ای را از نوار نقاله برداشت. روی آن پرونده نوشته شده بود «فقیه». معلوم شد که این پرونده، برای فردی فقیه است. اما فردی دیگر خطاب به کسی که پرونده را برداشته بود دستور داد که پرونده را به جای خود بازگرداند تا روال آن پرونده به طور عادی طی شود. نوار نقاله حرکت کرد و اینبار همان فرد پرونده ی دیگری را برداشت که روی آن عنوان «فیلسوف» حک شده بود. اما باز هم همان فرد دستور داد که پرونده را به جای خود بازگرداند تا به روال عادی محاسبه شود. پرونده ی بعدی پرونده فردی «عارف» بود که به سرنوشت دو پرونده قبل دچار گردید. نوار نقاله گشت و پرونده ای جدید نمایان شد اما اینبار عنوان پرونده با دیگر عناوین تفاوت داشت. روی پرونده، عنوان «زائر الحسین» نقش بسته بود. آن فرد با مشاهده پرونده، آن را برداشت و گفت: این پرونده باید به گونه ای دیگر حساب شود و روال طبیعی ندارد!
(بیانات شب پنجم محرم الحرام ۱۴۴۵)
#استاد_حسن_رمضانی
حدیث سهر (بیانات و خاطرات استاد حسن رمضانی)
https://eitaa.com/hadisesahar