💠 دست و دلباز
🔰 امیرالمؤمنین علیهالسلام:
خودتان را به بردباری و صبوری عادت دهید و در ایثار کردنِ آنچه از آن بخل میورزید، شکیبایی ورزید. (میزان الحکمه، ج۸، ص۳۰۱، ح۱۴۶۹۰).
🔻 زمان ما، تخم مرغ قیمتی بود و نایاب. توی روستا خانوادهها هم کمبضاعت و فقیر بودن. ابوالفضل خیلی دست و دلباز بود و مادرش هم خیلی بهش میرسید.
🔹 مکتبخونه (مدرسه قدیم) که میرفتیم، خوراکیهاش رو با من نصف میکرد.
🔸 روزی یه تخم مرغ آبپز آورده بود، با همون دستهای کوچیکش اون رو نصف کرد؛ نصفش رو به من داد و نصفش رو هم خودش خورد.
📚 بخشی از زندگی شهید ابوالفضل رفیعی؛ از کتاب «علقمه، ص۲۸».
https://eitaa.com/hadisneghashtt
📎 #کودکانه
📎 #شهدای_دانش_آموز
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #شهدا
🔹هر کس با اموالِ بیت المال سر و کار دارد، حتماً این خاطره را بخواند
🔸نسبت به اموالِ بیت المال خیلی دقیق بود. حتی حاضر نبود با تلفنِ پادگان به خونه زنگ بزنه. وقتی علت رو ازش پرسیدند، گفته بود: شما حاضر میشی به خاطر یک تلفن، آتش جهنم رو بخرم؟!!!
👤خاطره ای از سردار جاویدالاثر شهید حسن غازی
📚 منبع: کتاب ستاره های آسمانی ، صفحه ۳۷
خاکریز خاطرات ۴۹
شبتون شهدایی🌷
📍مثل شهدا زندگی کنیم
https://eitaa.com/hadisneghashtt
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا
📎 #جهاد_تبیین
💢تو شهید نمیشی...
🔹وقتی با یه خانوادۀ تبریزی وصلت کرد، بهونه پیدا کردیم تا بهش اصرار کنیم که انتقالی بگیره و بیاد تبریز؛ اما هر چه گفتیم؛ قبول نکرد و گفت: من اگه پشتِ میز نشین بشم؛ میمیرم... اعتقاد داشت موندن توی تهران به معنیِ موندن در میانهی میدان، و برگشتن به تبریز مساویست با پشتِ میز نشینی... یه بار هم در جوابِ برادری که بهش پیشنهاد کرده بود خانواده اش رو برداره و بره تبریز برا زندگی؛ گفته بود: تو شهید نمیشی... چون معتقد بود که شهادت مزدِ کسانیه که در راه خدا پُر کارند...
👤خاطرهای از زندگی مدافعحرم شهید محمودرضا بیضایی
📚 منبع: کتاب “ تو شهید نمیشوی ” ؛ صفحه ۳۲
شبتون شهدایی🌷
https://eitaa.com/hadisneghashtt
📎 #شهدا
📎 #سیره_شهدا
📎 #خاطرات_شهدا